در ازمنه ی سابقه بچه ها را از نظر داشتن و نداشتن تحرک به دو دسته تقسیم کرده بودند؛ یک دسته بچه های کم تحرک، مثبت و خوب که سرشان به کارخودشان بود و هیچ مزاحمتی هم برای والدین نداشتند. دسته ی دیگر بچه های پرتحرک، شلوغ کار و بد که مرتباً ورجه وورجه می کردند و البته پیه تنبیه را هم به بدن خود می مالیدند. گذشت تا این که روانشناسان به این نتیجه رسیدند که اصلاً شلوغ کردن یکی از ویژگی های مثبت بچه ها است و اگر شلوغ نکنند و تحرک نداشته باشند در آینده دچار انواع مشکلات و اختلالات خواهند شد. عده ای از پدرها و مادرها که با شنیدن این نظریه تازه به اشتباه فاحش خودشان پی برده بودند، بچه ها را کمی آزادتر گذاشتند و حتی گاهی آن ها را به شلوغ کردن وا می داشتند. اما عده ای دیگر از والدین با گذشت ده ها سال هنوز هم پدر سالارانه رفتار می کنند. تصور می کنند بچه های شلوغ کار بد هستند و باید دفتر و دستک شان تعطیل شود و خودشان هم خفقان بگیرند. آن ها فکر نمی کنند که ممکن است با ساکت کردن بچه های شلوغ هزارجور مشکل برای شان پیش بیاید؛ مثلاً کفتر ذهن شان توی لک برود یا آهوی مغزشان بگریزد و قس علی هذا. اصلاً گویا این ها سخن نغز قدیمی ها را نشنیده اند که گفته است «بچه زدن ندارد». این ها را نوشتم تا این نکته را عرض کنم که از میان فوج جمعیتی که درک خوبی از بچه های شلوغ ندارند، وبلاگ کمیل با پذیرفتن «بچه شلوغ» نشان داد که روانشناسی جدید را خوب مطالعه کرده است. «بچه شلوغ» قبل از اعلام موجودیت، لیست نویسندگان محترم وبلاگ کمیل را مرور کرد و به این نتیجه رسید که اولاً «بچه شلوغ» کجا و یک عده آدم تحصیل کرده و خوش فکر کجا؟ ثانیاً چون نویسنده های وبلاگ همه دوران کودکی را پشت سرگذاشته اند، طبیعتاً شلوغ کار نیستند؛ ولی چون بزرگ و روشنفکرند، «بچه شلوغ» را با بزرگواری خودشان تحمل می کنند. البته باید ببینیم دیگران هم تحملش می کنند یا نه.
.: Weblog Themes By Pichak :.