سلام...ممنون از پاسختان... اي کاش يک اپسيدون از اعتمادي که به کفار زمان و دشمنان اين مردم داشتيم به منتقدين و دلسوزان داشتيم...بنده خدا اوباما هم مثل مسئولين مظلوم ما تحت فشار افراطيون داخلي خود است!!! وقتي اين علقه قلبي بين شما و مسئولين و مسئولين دولت آمريکا برقرار است ديگر جاي براي نقد نمي ماند..البته بنده نقدم را در مطلب جديدتان مبسوط بيان مي کنم و اميدوارم شما و دوستان ديگر هم در آن شرکت کنند و حداقلش اين است که بنده حقير را از منجلاب برداشت بد-نه سوء ظن- خلاص مي کنيد...اگر هم که نه!.. در همان جواب اول بفرماييد تا بنده وقت شما و دوستان و وبلاگ را تلف نکنم... فقط خواهشاً به حاشيه نرويم که رهبري چه نگفته يا ديگران دفاع کرده اند يا نه.. بنده متن را مي آورم و نقد مي کنم... هيچ کس در اين مملکت از مسئولين مخالف نقد اين قرارداد نيست... آنهم در سطح يک وبلاگ!... خداوند به شما سلامتي عنايت کند.. مويد باشيد
سلام..شيخنا! عزيز دل.. جواب مارو که ندادي!! ولي 2 سوال من از شما دارم که فکر مي کنم باعث تنوير بيشتر فضا ميشه...1- در جريان مذاکرات هسته اي خط قرمز شما کجاست و تا کجا بايد امتياز بدهيم و آنها بايد چه کنند؟2- در جريان اتفاقي که در برنامه "سمت خدا" افتاد اگر شما جاي تهيه کننده بوديد براي اينکه کاري "حسني" کرده باشيد، چه مي کرديد؟!
مويد و منصور باشيد
سوم اينکه در تمام اين معاهده امتيازي به نفع خاندان اهل بيت و مسلمين گرفته شده و در تمام بندهاي آن حتي با حالت عتاب با معاويه برخورد شده است...نکته مشترکي که بين آن معاهده و اين مذاکره وجود دارد بي اعتمادي مسلمين به دشمنان است و خود گواه اين است که ما نيز بايستي بي اعتماد باشيم ولذا از موضع قدرت بايد برخورد شوداينکه عده اي در کشور دست به نقد يک قرارداد يا معاهده يا يک حرکت و رفتار باشند يک رفتار طبيعي است و قرار نيست همه افراد دلواپسي هاشان مانند ما باشد..اي کاش توسط دوستان کارشناس مقايسه بين متن اين دو معاهده هم مي شد.. تا ببينيم تفاوت از زمين تا آسمان است... مثلاًديده شود يکجا تيم مذاکره کننده ما با الفاظ محکم و قاطع مانند مولايمان حسن برخورد کرده باشد... تا مجبور نباشند براي دفاع از مذاکرات خود و فرار از نقد شدن.. ملتزم به صحبت هاي خيرخواهانه و وحدت آفرين مسئولين براي خود باشند تا آن را سندي براي خود قرار دهند...در پايان بايد عرض کنم که ما با کسي جنگ و دعوا نداريم و نمي خواهيم مانند امام حسن جانشين تعيين کنيم! يا آمريکايي ها به ميل ما حاکم انتخاب کنند.. يا... فقط دست از تحريم هاي حتي خلاق قوانين خودشان بردارند و حق داشتن انرژي صلح آميز هسته اي ما را در چارچوب قوانين بين المللي و نه خارج از قوانين بيم المللي و در چارچوب تعهدنامه هاي مندراوردي بپذيرند که ولن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا... مويدباشيد
باسلام و عرض ادب.. ممنون از مطلبتون واينکه فضاي نقد به اين مذاکرات را در اين وبلاگ باز کرديد ..جسارتاً مطالبي به نظرم آمد که به عنوان نقد مطلب شما عرضه مي کنم..اول اينکه معاويه از مسلمين بود و با ادعاي مسلمان بودن او، فضاي مبارزه بين دو طرف بسيار غبار آلود شده بود تا جايي که سرداران بزرگ حضرت را به سوي معاويه کشاند يا از دور خارج کرد..دوم اينکه با اين وضعيت اسفناک براي حضرت که نيرويي براي ايشان نمانده بود و حتي در خانه خود نيز احساس تنهايي مي کرد شما مي بينيد که ايشان با حالتي طلبکارانه معاهده را امضا مي کند و کلي امتياز از دشمن مي گيرد و تنها امتياز نصفه و نيمه ايشان که در نظر دوستان خيلي عجيب آمده – که اين خود تعجب دارد- اين است که کار خليفه و جانشين بعد از معاويه به مسلمين بازگردانده شود که اين خود دو نکته دارد: 1- اگر ايشان مي فرمود بعد از تو برادرم حسين يا من خليفه باشيم خود را هم عرض و تراز معاويه کرده و به نوعي او را تاييد مي کرد. 2- اين سيره عملي معصومين عليهم السلام بود که کار خلاف را به مردم واگذار مي کردند کما اينکه پدر بزرگوارشان نيز بر همين راه بودند.در حالي که معاويه با يکي دو حمله جانانه مي توانست کار بر امام سخت و دشوار کند... پس آن موضع ضعف را با الان که کشور داراي منابع انساني و طبيعي فراوان است و کشورهايي با وضعيت چندين برابر بدتر گليم خود را از آب بيرون کشيده اند، نمي توان مقايسه کرد...