"فراجناحی" و "فراجناحی" عمل کردن بیش از آنچه که یک واقعیت جدی سیاسی باشد، بیشتر یک "ژست" سیاسی است. چراکه در عمل اساسا چیزی به نام «فراجناحی» نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد.
راه دور نرویم، همین دولت به اصطلاح «تدبیر و امید» خودمان را نگاه کنیم. آیا به راستی میتوان گفت که اعضای آن تا بدینجا براساس ملاک و معیارهای «فراجناحی» انتخاب شدهاند و رئیس دولت «فراجناحی» دارد عمل میکند؟
پاسخ آن عملا خیر است. معنای دقیق «فراجناحی» آن است که یک جناح، یک حزب و یک گروه مشخصی که در جریان انتخابات به قدرت رسیدهاند، اعضای دولت را از میان خودشان برنمیگزینند و بنابر دلایلی اعضای کابینه را از میان جناحها و احزاب یا گروههای دیگر برمیگزینند. این سادهترین تعریف فراجناحی میباشد. آیا در عمل درخصوص دولت آقای روحانی اینگونه بوده است؟ پاسخ یقینا خیر است.
همه افرادی که تا بدینجا چه برای هیات دولت و چه برای پستها و سمتهای دیگر تعیین شدهاند، هیچکدام شان به معنای دقیق و اخص کلمه «فراجناحی» نیستند. همه آنان بدون استثناء دوستان، نزدیکان، همکاران و همفکران آقای دکتر روحانی بودهاند. بعضا سالها با ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام کار میکردهاند، بعضا با ایشان در دورانی که در شورایعالی امنیت ملی کار میکردند همکار بودهاند، بعضا در دوران آقای هاشمیرفسنجانی با آنها همکار بودهاند، بعضا در دوران آقای خاتمی با آنها همکار بودهاند، بعضا در کمیسیونهای مجلس در طی 4، 5 دورهای که آقای روحانی نماینده مجلس بودند، با ایشان همکار بودهاند، و قس علیهذا. هیچکدام همکاران ایشان بعنوان مثال نه به جناح نهضت آزادی (ملی ـ مذهبیها) تعلق دارند، نه به جریان جبهه پایداری نزدیکند و نه از همکاران آقای احمدینژاد به شمار میروند.
به بیان دیگر، هیچکدام «غریبه» نیستند؛ هیچکدام به یک جناح مشخص دیگری تعلق ندارند. همه یکجورهایی «خودی» هستند. طرفه آنکه برخی بیسشتر نزدیکتر شد، برخی کمتر نزدیکترند. اما همه جزو «نزدیکانند»؛ هیچکدام از بیرون نیامدهاند. هیچکدام به یک جناح دیگر، به یک گروه دیگر، به یک جریان دیگر تعلق ندارند. هیچکدام نیستند که آقای روحانی برای اولین بار است که او را میبیند. ایشان با همه آنان سالهاست آشناست و با همه آنها در یک مقاطعی از نزدیک کار میکرده است. اتفاقا دولتهای دیگر هم کموبیش همینگونه بودهاند. صرفنظر از آنکه خود را «فراجناحی» بدانند یا ندانند. حلقه اصلی و اولیه تیم آقای احمدینژاد هم شامل افرادی میشد که سالها در جنگ، در کردستان، در اردبیل یا در شهرداری با هم کار کرده بودند. لایه بعدی هم باز شامل کسانی میشد که از نظر فکری نزدیک به آقای احمدینژاد بودند. داستان دولتهای اصلاحات و سازندگی هم عینا همینگونه بود.
میماند این سوال که پس آیا پدیدهای به نام دولت «فراجناحی» میتواند وجود داشته باشد؟ در پاسخ میبایستی گفت آری. دولتهای ائتلافی اینگونه هستند. یعنی وقتی یک حزب یا یک جریان سیاسی نمیتواند اکثریت در انتخابات یا در پارلمان را کسب نماید مجبور میشود که دولت ائتلافی یا فراجناحی تشکیل دهد. در آن صورت حزبی که بیشترین آراء را دارد از احزاب دیگر هم یار گیری می کند تا به حد نصاب نصف بعلاوه یک برسد. رئیسجمهور یا نخست وزیر نه لزوما "شرکا" را میشناسد و نه به طریق اولی سابقه همکاری با آنان داشته است. دولتهای فعلی انگلستان، اسرائیل، ایتالیا و یونان اینگونه هستند. آنان را میتوان «فراجناحی» توصیف نمود. منتهی نه از باب اینکه خواستهاند «فراجناحی» باشند بلکه از بد حادثه که نتوانستهاند اکثریت را بدست آورند. شکل دیگری که دولت های فراجناحی تشکیل شده اند در یک شرایط استثنایی بحرانی بوده. مثلا کشور وارد جنگ شده یا یک شرایط حساس دیگر در کشور ایجاد شده. در غیر اینصورت ها اساسا هیچوقت دولت ها بدنبال فراجناحی نمی روند.
اولین معضل دولت فراجناحی دشواری تصمیم گیری در آن است. مشکل دوم توزیع یا تقسیم قدرت است. معمولا احزاب کوچکتر که برای رسیدن به حد نصاب دولت وارد ائتلاف شده اند معمولا سهم زیادی می خواهند. به علاوه هر زمان هم که از دولت خارج شوند آن را از اکثریت می اندازند. بنابراین و برخلاف ژست رایج سیاسی که در ایران مد شده که دولت ها "پز" فراجناحی بودن بدهند، اساسا فراجناحی بودن خیلی هم پدیده جالبی نیست.
قاعده کلی آن است که حزب و جریان سیاسی که در انتخابات پیروز میشود و نصف به علاوه یک آراء را به دست میآورد، دولت را تشکیل میدهد ـ همه اعضاء و افراد آن هم تعلق به حزب و گروه سیاسی که در انتخابات پیروز شدهاند دارند. به عبارت دیگر وقتی سوسیالیستها، محافظهکاران، دموکراتهای مسیحی یا فیالمثل عدالت و توسعه یا اخوانیها در انتخابات نصف به علاوه یک را میآورند، هرگز از احزاب دیگر برای شرکت در دولت دعوت نمیکنند. مگر اینکه همچون ایتالیا، یونان یا انگلستان، هیچ حزبی نتواند نصف به علاوه یک را بیاورد و در آن صورت مجبور میشود که برود برای ائتلاف و فراجناحی بودن.
آقای روحانی صرفا در یک صورت میتوانست مدعی «فراجناحی» شود. اینکه آقایان باقر قالیباف، محسن رضایی، علیاکبر ولایتی و حتی دکتر سعید جلیلی (البته در صورتیکه ایشان افتخار همکاری میدادند) را در دولتشان وارد میکردند. به علاوه تعدادی از مسوولان احمدینژاد را هم وارد حلقه امید و تدبیر میکردند. در آن صورت ایشان به حق می توانستند ادعای "فراجناحی" بنمایند.
پس از پایان رای گیری و انتخاب قالیباف به عنوان شهردار تهران ، رسانه ها و برخی شخصیت های سیاسی اصلاح طلب با تلاش برای یافتن مقصر شکست در مصاف شورای شهر، با انتقاد از الهه راستگو، رای ندادن وی به محسن هاشمی را دلیل شکست اصلاح طلبان در انتخابات شهرداری تهران عنوان کرده اند. این در حالی است با توجه به ترکیب آراء حتی اگر راستگو هم به محسن هاشمی رای میداد باز هم او به «بهشت» نمی رسید.
الهه راستگو که با لیست اصلاح طلبان وارد شورای شهر شده است در یک حرکت اخلاقگرایانه و منصفانه در انتخابات روز یکشنبه شهرداری تهران به محمد باقر قالیباف رای داد. اینکه به چه کسی رای داده است اصلاً مهم نیست، زیبایی کار اینجاست که ایشان تشخیص داده که در یک انتخابات آزاد به فردی که تشخیص داده لایق تر است هرچند مورد نظر حزب مطبوعش نباشد رای داده است. همین موضوع باعث شده که انتقام شکست در انتخاب شهردار، از سوی چهره های اصلاح طلب شورای شهر از او گرفته شود و در این انتقام جویی کار به تهدید نیز کشیده شده است.
راستگو در گفتگو با فارس در این باره گفته است: پس از اعلام نتیجه انتخاب شهردار تهران افرادی که اصلا سیاسی نیستند و با هدف کاسبکارانه در لیست اصلاح طلبان قرار گرفته بودند، طی تماسهایی نه تنها به بنده توهین کردند بلکه من را نیز تهدید کردند .
اما نکته جالب توجه برخورد رئیس شورای شهر تهران با یکی از اعضای این شورا است.
درحالی که فقط چند روز از انتخاب بدون حاشیه ایشان به عنوان رئیس شورای تهران می گذرد، این گروه انحصار طلب که سبقه انحصار طلبیشان را در سال 88 نشان داده اند? نه تنها درس اخلاق گروه مقابل را بعد از 24 خرداد نیاموختند بلکه انتخابات چندروز قبل را هم فراموش کردند و با بی اخلاقی، اینبار که دیگر بهانه ای برای ادعای تقلب نداشتند پس روزها از شانتاژ خبری گسترده بر علیه شهردار تهران? اینبار یقه هم حزبی خود را گرفتند که ...!!
به گفته الهه راستگو احمد مسجد جامعی پس از قطعی شدن شکست محسن هاشمی در انتخابات ، وی را خائن خطاب کرده است.این در حالی است که رئیس شورای شهر یک جایگاه حقوقی دارد و باید از موضع گیری های جناحی بپرهیزد.
راستگو همچنین در بیان علت رای دادن به قالیباف گفته است: دو گزینه بیشتر نداشتیم. اگر گزینههای دیگری بود شاید میتوانستیم وقت بیشتری بگذاریم اما به هر حال به نظر بنده تنها شخصی که میتوانست به شهر تهران کمک کند آقای قالیباف بود.
البته جنجال مربوط به رای دادن راستگو به قالیباف محدود به شورای شهر نشده و تقریباً تمامی رسانه های دوم خردادی تلاش کردند ناکامی در انتخاب شهردار را نه به واسطه وزن کم در شورا که رای الهه راستگو بدانند.
البته رفتار قرون وسطایی رسانهها و شخصیت های اصلاح طلب ریشه تاریخی دارد. نمونه بارز از تفتیش عقاید اصلاح طلبان به موضوع اعتراف برخی از فتنه گران در جریان دادگاه های بررسی جرائم متهمان وقایع سال 88 باز می گردد که واکنش گسترده ای را نیز در پی داشت.
دفاع و قبول جدی و قاطعانه دکتر ظریف مرد ارشد سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران از جریان مشکوک و قریب به یقین جعلی "هولوکاست" نشانه چیست؟!
چرا جناب ایشان با این قطعیت از طرف همه مردم ایران در این زمینه صحبت می کنند در حالی که از بالاترین مقام نظام تا مردم عادی کوچه و بازار و کارشناسان تاریخی اکثراً در این جریان تشکیک دارند و آن را با توجه به مستنداتش دروغین می پندارند...
از یک مقام رسمی جمهوری اسلامی حداقل انتظاری که وجود دارد این است که مواضع خود را با فرد اول مملکت هماهنگ کنند و مواضع اصولی و قاطعانه و یکدستی را در سطح بین الملل ارائه دهند و محتاط تر برخورد کنند... حالا تبریک به یهودیان را به حساب گرایش اخلاقی ایشان می گذاریم.. قبول صد در صد هلوکاست را کجای دلمان بگذاریم!؟... ضمن اینکه احمدی نژاد مواضعش مانند رهبری فقط تکذیب قطعی نبوده و این پرسش را هم مطرح می کرده اند که بر فرض صحت این جریان چرا فلسطین باید اشغال شود؟!
فاین تذهبون...
اینبار هم از دریچه یک روزنامه به دنیا نگاه می کنیم...
جناب رئیس جمهور عزیز موضع گیری فرمودند و اعلام حمایت قاطعانه و اسلام نابی خود را از مردم سوریه اعلام فرمودند: "حمله شود غذا و دارو می فرستیم!"
چند سوال با جواب!
1- اگر به جای کشور سوریه کشوری دیگری مثل گوآتمالا یا سیرالئون یا انگلستان و حتی آمریکا یا ... بود آیا موضع شما و این جمله شما باید تغییری می کرد؟!
2- آیا خود کشور آمریکا به مردم سوریه کمک های مردم دوستانه و اسلام ناب محمدی شما را بعد از اتمام جنگ نخواهد کرد؟!
3- آیا این سوال شما تشویق به جنگ نیست که یعنی آقا شما بفرمایید حمله کنید ما کاری با سوریه نداریم فقط در حد غذا و داروست؟!
4- آیا می دانید سوریه کمر مقاومت انقلاب اسلامی در برابر استعمار منطقه است و در صورت شکستنش اسرائیل و ایادی کودک کشش تا بیخ گوش شیعیان عراق و ایران می آیند؟! و تمام پیروزی های به
دست آمده شیعیان در این 8-9 ساله اخیر بر باد می رود.. ایا خون آنها را شما به گردن خواهید گرفت؟!
حاشیه: دغدغه های بعضی روزنامه ها واقعاً دیدنی است..
پ ن: روسیه: "درصورت حمله آمریکا، به سوریه موشک اس300 می دهیم"... یعنی روسیه در این منطقه منافع دارد ما نداریم؟!!
حرف اول و آخر: کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مىبینى که در (دوستى با آنان(یهود . نصاری))، بر یکدیگر پیشى مىگیرند، و مىگویند: «مىترسیم حادثهاى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزى یا حادثه دیگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند! (سوره مبارکه مائده آیه 52)
امام خامنه ای(مدظله العالی): سردمداران رِژیم صهیونیست مارو تهدید می کنند تهدید به حمله نظامی می کنند ولی خودشان می دانند و اگر نمی دانند بدانند اگر غلطی از آنها سر بزند ، جمهوری اسلامی ایران ، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد .
بخش هایی از یادداشت رابرت فیسک خبرنگار و روزنامه نگار انگلیسی ایندیپندنت ساکن در لبنان:
من به اندازه کافی مسن هستم که خاطره جنگ ایران و عراق را به یاد بیاورم. زمانی که عراق به عنوام متحد آمریکا از گاز شیمیایی علیه کردها در حلبچه استفاده کرد و در واکنش به این اقدام رژیم صدام حسین در بغداد سقوط نکرد. در واقع، این اقدام تا سال 2003 به تعویق انداخته شد، و در زمانی که دیگر صدام هیچ سلاح شیمیایی در اختیار نداشت به این کابوس پایان داده شد.
ما در سوریه چه می کنیم؟پس از اینکه هزاران نفر در تراژدی سوریه جان خود را از دست داده اند، اکنون کشته شدن چند صد نفر در سوریه به بحران جهانی تبدیل شده است؟ فاجعه است. غیر قابل درک است. اما حقیقت دارد. شاید ما باید این جنگ را در سال 2011 یا 2012 انجام می دادیم اما چرا اکنون به فکر سوریه افتاده ایم؟
فکر می کنم دلیل این امر را بدانم. من گمان می کنم که ارتش بشار اسد اکنون در حال چیره شدن بر مخالفانی است که ما در حال رساندن اسلحه به آنها بوده ایم. بشار اسد با کمک حزب الله لبنان که تحت پشتیبانی جمهوری اسلامی قرار دارد، با معارضان در قصیر برخورد کرد و شاید در حال عقب راندن آنها به سمت شمال حمص باشد. ایران نیز بیش از هر زمان دیگری در سوریه نفوذ دارد تا از دولت بشار محافظت کند. بنابراین پیروزی بشار به منزله پیروزی ایران خواهد بود و غرب تاب پذیرش پیروزی ایران را ندارد.
پ ن:
درحالی که امروز تیتر 1 و 2 روزنامه ها جریان "دیدار رهبری انقلاب اسلامی با کابینه دولت یازدهم" و یا پیرامون "شایعات جنگ در مورد سوریه" بود... این تیتر 1 روزنامه مدعی اصلاحات جالب توجه است و عمق نگاه اینان را نشان می دهد!... البته در دیگر روزنامه های این گروه نیز این نگاه کم و بیش دیده می شود..
جدای از بررسی خود این موضوع ساخت مجسمه که چقدر درست و یا غلط است و اگر این قضیه در جریان مقابل اتفاق می افتاد چه عکس العملی را شاهد می بودیم.. پرداختن به این موضوع به عنوان خبری حتی مهم و زدن عکسی بزرگ از آن در صفحه اول جای بحث دارد.. این در حالی است است که روزنامه های اعتدال گرا تماماً همسو با روزنامه های اصولگرا به این دو موضوع پرداخته بودند..
این نگاه را همه روزه می توان در تیتر های 1 و 2 این روزنامه ها مشاهده کرد...
آقای غلامعلی دهقان سخنگوی حزب اعتدال و توسعه (حزب آقای حسن روحانی رئیس جمهور) در مناظره روز جمعه اول شهریور، که در باره موضوع احزاب از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، در فرازی از سخنانش به بخشی از یک حقیقت بسیار مهم اشاره کرد که اگر در آن با دقت نگاه شود می توان گفت ایشان روزنام نگاری (ژورنالیزم) را دسته بندی نموده و نوع خیلی بد آن را مقصر یا لااقل یکی از اصلی ترین مقصرین صدمه به فضای فراهم آمده بعد از دوم خرداد می داند و به نوعی آن را با حرکت منافقین در سالهای اول انقلاب در مقابله با فضای باز سیاسی اول انقلاب معادل سازی می نماید. به عبارت ایشان در پاراگراف ذیل دقت کنید:
"بعد از انقلاب میبینیم که 3 سال فضای باز سیاسی خیلی خوبی داشتیم اما گروهکی که عاقبت سر از اشرف در بغداد درمیآورد، قدر آن فرصت را ندانست و آمد خودش را با کسانی که آنان این آقایان را از زندان آزاد کرده بودند یعنی تودههای مردم تعریف کرد. سپس دوم خرداد توسط مردم خلق میشود ولی متأسفانه یک ژورنالیست خیلی بد آن فضا را قدر نمیداند."
ضمن تشکر از ایشان به خاطر بیان بی پرده بخشی از حقیقت، نمی دانم اگر همین مقایسه (مقایسه ژورنالیزم در دوران دوم خرداد! با رفتار منافقین خائن و فراری به اشرف در سال های اول انقلاب ) توسط کسی غیر از ایشان صورت گرفته بود ژورنالست های خزیده در لباس حمایت از آقای روحانی، صبح شنبه با او چه معامله ای در روزی نامه هایشان می کردند و چه هرزه نگاری ها رخ نمی داد؟؟؟
ضمن تشکر مجدد از ایشان آرزو می کنم در انجام چنین روشنگری های خیر از باب اینکه "کار نیکو کردن از پر کردن است" بیش از پیش موفق باشند.
ایشان البته در ادامه می فرمایند:
"آقای گنجی به یکباره مانیفست جمهوری خواهی را مینویسد و از خاتمی عبور میکند و سپس میبینیم که نیروهای انقلابی با یکدیگر مشکل پیدا میکنند و عصر جدیدی آغاز میشود."
چه خوبست و مفید برای عاقبت جریان اعتدال، که ایشان روشن کنند این ژورنالیزم خیلی بد در اکبر گنجی منحصر است و او به تنهایی موفق به رقم زدن سوء عاقبت برای دوم خرداد و جریان به اصطلاح اصلاح طلبی شد یا این ژورنالیزم خیلی بد که رهبری هم در جلسه ای از آن به " شارلاتانیزم مطبوعاتی" یاد کردند دامنه ای بسیار گسترده داشت و دارد که اصلا جریان اصلاحات بدون آن ابتر و بلکه بی سر بود!
وبلاگ مهدی کوچک زاده
رجانیوز – گروه سیاسی: اکنون دولت یازدهم به طور رسمی مستقر شده و وزرایی که توانستند نظر نمایندگان مردم در بهارستان را به خود جلب کنند و از مجلس رای اعتماد بگیرند، مشغول فراهم کردن آغاز فعالیتهای خود در وزارتخانههای متبوع خود هستند.

* الیاس نادران نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ضمن انتقاد به حکم سرپرستی جعفر توفیقی بر وزارت علوم علی رغم حساسیت نمیاندگان بر روی این وزراتخانه، گفت: انتصاب نجفی به ریاست سازمان گردشگری از سوی رئیس جمهور به فاصله دو روز پس از رای عدم اعتماد مجلس به وی اقدامی بر خلاف اخلاق همکاری و بی توجهی به چارچوب های منطقی تعامل دولت و مجلس است.
* پس از عدم اعتماد مجلس به جعفر میلی منفرد برای تصدی وزارت علوم، آقای روحانی در اقدامی تعجب برانگیز یکی دیگر از چهره های حامی فتنه را به عنوان سرپرست این وزارتخانه تعیین کرده است.
وی یکی از اساتید حاضر در تحصن سال 88 در مسجد دانشگاه تهران در حمایت از موسوی بوده است . توفیقی حتی در جمع متحصنین نیز در مقام یک سخنران، مطالبی علیه نظام جمهوری اسلامی به زبان رانده است:
توفیقی سال 88 در جمع اساتید متحصن!؟
مجری: دعوت میکنیم از آقای توفیقی معاون وزیر علوم و رئیس ستاد دانشگاهیان رئیس جمهور منتخب!! جناب آقای میرحسین موسوی (تشویق حضار)
توفیقی: ...امیدوارم که انشاءالله با این حرکت که سراسر آرامش هست و اعتراض، انشاءالله بتوانیم به حقوق حقه? ملت ایران و دانشجوبان و دانشگاهیان ایران دست پیدا کنیم. بنده هم حسب وظیفه در جمع شما حاضر شدم که در این اعتراض سهم بسیار کوچکی را در واقع ایفا بکنیم. واقعیت مطلب عمق تاسف به اندازهای است که آدم نمیتواند احساسات خودش را درست بیان کند و به معنای واقعی در این جلسه صحبتی را بکند. ولی چند جمله از باب مشارکت در این حرکت بسیار غرورآمیز خدمت شما عرض میکنم. انشاءالله سایر دوستان مباحث را تکمیل میکنند.
..اگر ما اجازه میدادیم که انتخابات روند معمول خودش را طی بکند به نظر من این نظام پایههای خودش را برای همیشه تثبیت میکرد برای اینکه یک حضور 40 و 50 میلیونی مردم با سلایق مختلف با عقاید مختلف با گرایشهای سیاسی مختلف و یک رای بسیار قاطع به آقای مهندس موسوی به نظر من و احترام کشور و احترام دولت به این رای به نظر من استثناییترین فرصتی بود که ما بعد از انقلاب بدست آورده بودیم ولی به نظر من بدترین سناریو را انتخاب کردیم یعنی در این دو راهی انتخابات، انتخابی که الان شد و انتخابی که میتوانست بشود بدترین انتخاب را کردیم یعنی درست نقطه? مقابلش و کشور در آستانه? تزلزل، مردم در آستانه? تزلزل، توهین به شخصیت مردم به عقیده? مردم و به رای مردم و از هم پاشی این اتحاد اجتماعی، یعنی ما اختیار داشتیم که اتحاد اجتماعی را انتخاب بکنیم. اتحاد سیاسی را انتخاب بکنیم و اختیار داشتیم که از هم گسیختگی و از هم پاشیدگی اجتماعی را انتخاب بکنیم.
..واقعیت مطلب همه ما حالا دانشجویان جوان را عرض نمیکنم اما هم سن و سالهای خودم که سی سال انقلاب را تجربه کردیم ما حوادث زیادی داشتیم که مردم را متالم کرد. ماجرای 7 تیر ماجرای 8 شهریور، شهید بهشتی، شهید رجایی که اینها حوادثی بود که واقعا مردم را ناراحت میکرد. اندوهگین میکرد متاثر میکرد ولی واقعیتش من تجریه? خودم این است هیچ حادثهای به اندازه? این اتفاق که افتاد روحیه و شخصیت مردم را جریحهدار نکرد و متاسف و متاثرشان نکرد و در این سطح ملی این که ما به رای مردم توهین کنیم و در رای مردم دستکاری کنیم و متاسفانه رای را به اسم کسانی بگذاریم که کمترین اخلاق و ادب و همه چیز را در واقع فرو ریختهاند بنیانهای اخلاقی را فرو ریختند (تشویق حضار و صدای الله اکبر) ای کاش واقعا بنده آرزو میکنم و ای کاش نمیدانستیم که این 24 میلیون رای به اسم چه کسی رفته است. ای کاش این ویژگیها پشت پرده باقی میماند و ما فقط یک تخلف کوچک انتخاباتی را شاهد بودیم. ای کاش اینجوری میشد ولی همه? مردم دیدند در هفتههای گذشته در 4 سال گذشته سیاستها را تدبیرها را اخلاق را بینشها را دیدند و الان عمق تاسف جایی است که این 24 میلیون رای به دست من و شما به اسم چه کسانی رفت؟
..به نظر من از هر جنبه که نگاه کنیم واقعا ابعاد این تاسف و تاثر و تالم بسیار گسترده است و ما رای شخصیت با تقوا سالم و مدیر با تجربهای مثل آقای مهندس موسوی را بگیریم و به اسم کسانی بنویسیم که ... (تشویق حضار)که در واقع انقلابیون چند روزه هستند، مدیران چند روزه هستند و جالب است که خدمتتان بگویم عمده? نقطه ضعفهایی که به دیگران میگیرند خودشان دهها برابر این نقطه ضعفها از مدرک تحصیلی!! از نظر کارشناس بودن!! از نظر در انقلاب حضور داشتن از نظر تاثیری که در جنگ گذاشتند تمام ایرادهایی که به دیگران میگیرند از نظر ادب، اخلاق، بیتدبیری، شما صد برابر این را در خود همینها میتوانید مشاهده بکنید...
* با ادغام سازمان انرژی اتمی به غربیها میگویند سطح هستهای را پایین آوردیم
دکتر فریدون عباسی: از موضوع ادغام سازمان انرژی اتمی با وزارت نیرو انتقاد کرده و گفته است: این بیماری کودکی است که برخیها در تاریخ ذهنشان فریز شده و یخ زده اینها این بیماری را دارند و به عبارتی میخواهند سرشان را مثل کبک زیر برف کنند که بگویند کسی ما را نمیبیند. یک پِیشنهاداتی میدهند که مثلا ما به غربیها نشان دهیم ما هستهای را سطحش را بردیم پایین و بیاییم انرژی اتمی را ادغام کنیم در وزارت نیرو و اینها نشان دهیم که سطح هستهای در حد معاون وزیر پایین آوردیم. من اسمش را بیماری کودکانه میگذارم. یعنی این افراد چه فکر میکنند درباره سازمانی که در حال بالغ شدن است. من میدانم که صنعت دارای چه مشکلاتی است و تولید سوخت یعنی چی؟ ساختن رآکتور بومی یعنی چی و وزارت نیرو اصلا از این ظرفیتها ندارد.
رجانیوز-گروه سیاسی
.: Weblog Themes By Pichak :.