سردار حسین علایی در یادداشتی که خبر آنلاین منتشر کرده نوشته است:
برگزاری انتخابات در روز جمعه 24 خرداد ماه 1392 مشخص ساخت که اکثر مردم ایران با انگیزه های گوناگون در این انتخابات شرکت کرده اند و به پیروزی خود ایمان داشته اند. اعلام نتیجه اولیه انتخابات نشان می دهد که برخلاف تصورات ایجاد شده، آراء مردم خوانده شده است و آحاد مختلف مردم از اعلام این نتایج تا حد زیادی راضی هستند. اما تحلیل ترکیب آراء بیانگر چند نکته به شرح ذیل است:
1- کسانی که در تبلیغات انتخاباتی خود به "پایان دادن به وضع موجود" تأکید کرده اند از اقبال بیشتری از سوی مردم برخوردار بوده اند. در واقع مردم می خواهند با انتخاب "رئیس جمهوری متفاوت" از 8 سال گذشته به سیاست های بسته و فشارآور این دوران پایان دهند و روزهای بهتری را برای خود رقم زنند.
2- مردم در انتخاب خود نشان داده اند که سیاست خارجی کشور در 8 سال گذشته را نپسندیده اند. سیاستی که منجر به تصویب 4 قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران شد که در دوران جنگ تحمیلی هم سابقه نداشت. بنابراین مردم می خواهند با روی کار آوردن دولت جدید، موقعیت بین المللی ایران را بهبود بخشند و اعتبار ایرانیان را در سطح جهان افزایش دهند.
3- نتیجه انتخابات بیانگر این مفهوم است که ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان به معنای بازی کردن در چارچوب سیاست های آنها که مهم ترین آن، تضعیف ایران است نیست، بلکه سیاست درست افزایش میدان بازی برای جمهوری اسلامی با ابتکاراتی است که بر قدرت بین المللی و منطقه ای ایران بیفزاید و احترام ایرانیان را در بین ملت های منطقه و جهان افزایش دهد.
4- انتخابات نشان داد که ناراحتی مردم از عدم احراز صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی موجب اقبال بیشتر به کاندیدای مورد حمایت ایشان و سایر آسیب دیدگان پس از رخدادهای انتخابات پیشین شد.
5- حضور گستره مردم در این انتخابات نشان داد که روی آوردن به اندیشه امام خمینی که "میزان رأی ملت است"، از بهترین ساز و کارها و شیوه های عملی کم هزینه برای ایجاد تغییر در کشور است.
با امید به آن که رئیس جمهور منتخب با درک خواسته های عمیق مردم، گام های بلندی را در اصلاح سیاست های اقتصادی و بین المللی و نیز سیاست های غلط داخلی که مبتنی بر "عدم اعتماد به مردم" بود به وجود آورد و چهار سال آینده، ایام آزادی، نشاط ، شادی و دین گرایی مردم ایران باشد.
فاعتبروا یا اولی الابصار
در 24 خرداد 1392، مردم در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، نشان دادند که از تنگ نظری های فزاینده گفتمان مدعی اصول گرایی که خود را حق مطلق می پنداشتند، به ستوه آمده، و اکنون بار دیگر خواهان حاکمیت گفتمان اعتدال و تحول گرایی هستند. امید است که انحصارگرایان پرمدعایی که خود را قیم مردم می دانستند اینک پیام گزینش هوشمندانه و دردمندانه اکثریت را به شایستگی دریافت نموده، و چند صباحی اجازه دهند تا مردم آن گونه که می خواهند به زندگی، سلامی دوباره دهند. روزنامه ها و بوقهای تبلیغی که گفتمان تحول و دگرگونی را گفتمانی مرده در جمهوری اسلامی القاء می کردند، چند صباحی زبان در کام گیرند؛ و کسانی که جستجوی آرامش و رفاه و آسایش مردم را برنتابیده و همواره به دشمن سازی مشغول بوذند، چند صباحی چشم خود را بر آرامش و آسایش و سلام دوباره مردم به زندگی و امید، ببندند. شاید این گونه خود نیز آرام تر باشند.
و اما امروز، 25 خرداد 1392، مرثیه هایی که مدافعان اصولگرایی، در غم از دست دادن اقتدار خود،می سرایند نیز شنیدنی است:
1ـ مرثیه ای برای مجلس اصول گرا: چندی پیش، خبری در «تابناک» قرار گرفت که نشان میداد، 160 نفر از مجموع 285 نماینده مجلس شورای اسلامی ـ که عمدتا اصولگرا هستند ـ از آقای دکتر ولایتی؛ و نیز 150 نفر از همین تعداد، از آقای قالیباف حمایت کرده بودند؛ جدا از اینکه مجموع این ارقام از شمار کل نمایندگان بیشتر بوده و نشانگر حمایت بی چون و چرای آنان از نامزدهای اصولگراست، مطلب دیگری را به ذهن میرساند که در جای خود قابل بررسی است. ...حماسه سیاسی مردم ایران در 24 خرداد 92 بار دیگر نشان داد که مجلس از ملت ایران عقب افتاد. نمایندگان اصولگرا نشان دادند که ظاهرا دغدغههایی جدا از مردمی دارند که اگر حمایتشان را نداشتند، بیگمان به جایگاه قانونگذاری این کشور نمیرسیدند. شکاف حاضر بین آرای مردم و نمایندگان مجلس موسوم به اصولگرایی، چیزی نیست که به سادگی بتوان از آن چشم پوشید؛ هر چند این نخستین باری هم نیست که نمایندگان دغدغههای خود را بالاتر از مشکلات مردم دانستهاند. زمان زیادی نگذشته از روزهایی که احمدی نژاد وارد صحن مجلس میشد و نمایندگان به جای اینکه از قانون شکنیهای دولت شاکی باشند و حق مردم را بخواهند، عاشقانه در آغوشش میکشیدند و پس مانده لیوان آبش را بر صورتشان میپاشیدند و در مدح و ثنایش شعرها میسرودند و کتابها مینوشتند. آن روزها هم فراموششان شده بود که اینان نمایندگان خواست مردمند، نه نمایندگان دولت که این روزها اصولگرایی اش را انکار میکنند؛ غافل از اینکه مردم هنوز آن رفتارها از یادشان نرفته است. (کلیک کنید)
2ـ شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجب تر از نان شب! جریان اصولگرایی باید این نکته را درک کند که نمیتواند ناکارآمد بود و انتظار داشته باشد، مردم باز هم فوج فوج به سمت آنان حرکت کنند. جریان اصولگرایی باید درک کند که باید مسئولیت پذیر باشد و پاسخگو. ...جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که میتواند فرمایشهای خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفتوگوی دو نفره همیشه کم میآورد و قافیه بازی را میبازد و مردم هم خوب میبینند که عیار هر کس به چه میزان است! رسانههای اصولگرایی و در رأسشان صدا و سیما، باید بدانند دوران انحصار رسانه ای پایان یافته و نمیتوان با نادیده گرفتن بخشی از مردم یا کاندیدای آنان، آنان را به شکست رساند. جریان اصولگرایی باید شکست میخورد تا نسیم تغییر در این کشور وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند! مردم ایران به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که از روند اداره کشور ناراحت بوده و از آن نحوه اداره کشور آسیبها دیده بودند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، تا به آنان بفهمانند اصلح بودن یک کاندیدا را مردمند که تعیین میکنند و این مردم از یک رئیس جمهور اداره کشور را میخواهند؛ ادارهای خوب که تأثیر آن را در زندگیشان ببینند و لمس کنند. مردم نه به دنبال اصلحی هستند که در داخل و خارج شعار دهند و نه دنبال اصلحی هستند که هر روز زندگی آنان را دچار تغییرات منفی بنیادین کند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که به دنبال زندگی و سلامی دوباره به زندگی بودند. جریان اصولگرایی باید بداند که مردم بیش از هر چیز دیگری طالب زندگی خوبند! (کلیک کنید)
3ـ در روزهای گذشته بارها با کسانی هم کلام شدم که برایم از حجت و تکلیف شرعی میگفتند. حرف زدن با این جماعت واقعا سخت بود. حرف من این بود که فهم و درک و تفسیرتان از حجت و تکلیف اشتباه است. ما هم می گوییم حجت، ولی کدام حجت؟ کدام تکلیف؟ کدام بصیرت؟ بصیرتی که فقط تا نوک بینی صاحب بصیرت را به او نشان میدهد؟ بصیرتی که دنیای پر پیچ و خم سیاست را نمیفهمد؟ بصیرتی که خودش را در تار و پود تحجر و تعصب زندانی میکند؟ بصیرتی که نتیجهاش پیروزی رقیب میشود؟ ...وضعیت امروز ما نتیجه بصیرت، حجت و تکلیف شرعی همین آدمهاست. آدمهایی مثل رسایی و روانبخش و جلالی و آقاتهرانی و سقای بیریا و حسینیان و پناهیان و کوچکزاده و نقدی و رامین و … اینها را که میبینم یاد جماعتی میافتم که خون به دل مولایمان علی کردند. سالهاست که این آدمها، با فهم نادرست خود از سیاست و جامعه، بدترین و سنگینترین هزینهها را به نظام و انقلاب و رهبری تحمیل کردهاند. آخر به کدام ویژگی ممتاز این آدمها دلخوش باشیم وقتی الفبای سیاست را نمیدانند. کاش لااقل نشانهای از فهم و درک سیاسیشان را میدیدیم و امیدوار میشدیم. اما وقتی نهایت فهم سیاسیشان این است که چفیه نامزدها را نشانه پیروزی گفتمانشان می دانند؛ دیگر چه توقعی از آنها داشته باشیم؟! علیرغم همه اینها، من خوشحالم. خوشحالم از اینکه حجت و تکلیفشان بیاعتبار شده و حنایشان بیرنگ. خوشحالم از اینکه جایگاه واقعیشان را در جامعه فهمیدند، اگر چه با هزینههای زیاد. البته این آدمها اعتماد به نفسشان بالاست. مطمئنا کمکم طلبکار میشوند و مسئولیت اصلی شکست را متوجه همه میدانند جز خودشان! ولی خورشید حقیقت همیشه پشت ابر نمیماند. بالاخره هستند کسانی که جرات کنند و بصیرت کاذب اینها را به چالش بکشند. هستند کسانی که شهامت استیضاح آنها را داشته باشند. هستند کسانی که از آنها بپرسند چرا جامعه را به چنین وضعیتی رساندید؟ چرا این همه هزینه را به نظام و انقلاب تحمیل کردید؟ چرا به همه برچسب زدید و دایره خودیها را تنگ و تنگتر کردید؟ چرا نتیجه بصیرت شما، بازگشت دوباره خاتمی و هاشمی شد؟ چرا نتیجه فهم شما، پیروزی کسانی شد که چهار سال تمام به آنها فحش میدادید؟ آخر این چه بصیرت و چه حجتی بود که هاشمی رد صلاحیت شده را دوباره به قدرت بازگرداندید؟ اف بر بصیرت شما… من به اصلاحطلبان تبریک میگویم. آنها لااقل چهار تا آدم فهمیدهی باسواد دارند که بنشینند و شرایط را بسنجند و براساس واقعیات تصمیم بگیرند. ولی ما دلمان را به چه کسی خوش کنیم؟ به زاکانی که با یک درصد رای نداشتهاش، برای هاشمی رجز میخواند و دم از اشتراک گفتمانی میزند و هر روز با این و آن ائتلاف میکند؟ به پناهیانی که هنوز اصلحش را نشناخته و اظهارنظر صریحش را خصوصی میداند؟ به حداد عادلی که با دو درصد رایش، کنار میرود و منتش را بر سر جریان اصولگرایی میگذارد ولی حاضر نیست اسم کسی را ببرد؟ به ولایتی که شعار دولت اخلاقی سر میدهد و زیر تعهد اخلاقیش میزند؟ به آقای یزدی که ولایتی را بعد از آن همه سوتی در مناظره، اصلح میداند؟! به سعید جلیلی که دنبال گفتمان انقلاب است و انقلاب را ذبح میکند؟ به آقای مصباح که نتیجه تصمیمات سیاسی ایشان را در سالهای اخیر یکی بعد از دیگری دیدهایم؟ به چه کسی؟ (کلیک کنید)
مسأله معیشت قطعاً در اولویّت اوّل است. معیشت که نبود، دین هم نیست؛ اخلاق هم نیست؛ حفظ عصمت و عفت هم نیست؛ امید هم نیست. کسى را که به موقعیتى دست پیدا کرده، به خاطر این که براى رفع نابسامانى و فقر، تلاش و مجاهدت کند و شب و روزِ خودش را صرف نماید، ملامت نخواهند کرد. اولویّتها را پیدا کنید. مسائل اساسى جامعه اینهاست. (کلیک کنید)
اولویّتها را در نظر بگیرید. امروز در بعضى از گفتهها و اظهارات، راجع به شأن و شخصیّت و شرف و کرامت انسان در جامعه حرف زده مىشود. این بلاشک از اصول اسلامى است؛ اما کدام نقض کرامت انسانى بالاتر از این که انسانى، رئیس عائلهاى، پدر خانوادهاى، در جامعهاى که در آن همهچیز هم هست، نتواند اوّلیات زندگى فرزندان خودش را تأمین کند؟! کدام تحقیر از این بالاتر است؟! کدام نقض شخصیّت و شرف و کرامت انسانى از این بالاتر است؟! صبح تا شب کار کند، آخرش به من یا به شما یا به آن مسؤول دیگر نامه بنویسد که من دو ماه است به خانهام گوشت نبردهام! (کلیک کنید)
دشمن این انقلاب، دشمن این نظام، بُرندهترین حربهاى که در اختیار خواهد داشت، فقر و گرفتارى اقتصادى مردم است. ... اولویّت اوّل این است که شکم مردم را سیر کنید. مىشود نشست و حرفهاى روشنفکرى زد: اگر فلانطور نشود، فلانطور نخواهد شد؛ اگر چنین نشود، چنان نخواهد شد؛ اما باید دید واقعیت چیست. (کلیک کنید)
گزینش باید گزینش هوشمندانه، عالمانه و دقیق باشد. اینها جزو وظایف حتمى است. آن کسى را که شما سرِ کار مىآورید، آن کسى را که شما به او اعتراض مىکنید، آن کسى را که شما از او سؤال مىکنید، آن کسى را که شما استیضاح مىکنید، یک مسؤول در نظام اسلامى است که قدرت و توانایى و امکانات خود را از شما دارد. در این که این توانایى را به چه کسى بدهید، چگونه تصمیمگیرى کنید، چگونه تشخیص بدهید، بایستى دقیق، هوشمندانه و بدون ملاحظه این و آن عمل کنید. (کلیک کنید)
پ.ن: فکر می کنم کسانی که اندکی تدبیر و اعتدال داشته و از تحول نمی هراسند، اقتضای متفاوت شرایط اجتماعی را درک می کنند، و میان این سخنان رهبر انقلاب، با سخنان بنیان گذار انقلاب اسلامی که در مطلب پیشین آمده تناقضی نمی بینند، زیرا هرکدام در شرایط خاص اجتماعی خود بیان شده، همان گونه که مشی اقتصادی امام علی و امام صادق در شرایط مختلف، متفاوت بوده است. آیتالله خامنهای، امسال (1392) در مراسم سالگرد امام و در حرم امام، به ملت ایران اسلامی و نامزدها توصیه کرد: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند، مشکلات خود را برطرف کند که امروز مسأله اقتصاد مسألهی اصلی است، بتواند اقتصاد خود را روبهراه کند، دشمن در مقابلهی ملت ایران بیدفاع خواهد ماند». این توصیه در شرایطی صورت میگیرد که مسأله اقتصاد و معضلات آن به مسأله نخست جامعه ما تبدیل شده و در عین حال هم ابعاد بیرونی و هم ابعاد درونی و مدیریتی بر آن حاکم است. رهبر انقلاب با تاکید بر این مسأله، راه بیدفاع کردن دشمن را پیروزی و برتری در مسأله اقتصادی و گشایش در معیشت مردم میشمارند. این به وضوح آشکار میکند که با سامان دادن اقتصاد مسأله مقاومت در برابر دشمنان اسلام و ایران نیز تحقق خواهد یافت و اینها دو عنصر از هم جدا نیستند. لذا امروز نباید مقاومت را خارج از چارچوب اقتصادی مطرح کرد بلکه با تسریع در امر بهبود اقتصادی کشور، میتوان مقاومت را نیز در پی گرفت و دشمن را بیدفاع نمود. بنابراین داعیه مقاومت تنها و بیپشتوانه اقتصادی در دنیای کنونی و شرایط فعلی امری باطل خواهد بود که در حد شعار باقی میماند. از این رو میتوان با قاطعیت گفت که ساماندادن اقتصاد کشور، ثباتبخشی به آن و رو به رشد قرار دادن معیشت مردم، اولویت نخست ملت و پشتوانه مقاومتی کشور هم خواهد بود.
پی ربط 1: آقای مصباح یزدی در 21 خرداد 1392 در همایش بانوان ولایت مدار حامی جلیلی گفته است: اسلام چیزی است که انسان را با خدا مربوط میکند و اگر این اصل را فراموش کنیم و دم از گرانی، تورم، اصالت زندگی و زنده باد زندگی بزنیم لحظهای است که میبازیم و فرقی نمیکند حتی اگر ما یا بنده این حرف را بزنم با تیشه ریشه انقلاب را خرد میکنیم. (کلیک کنید)
پی ربط 2: دکتر ولایتی، مشاور عالی رهبر انقلاب در امور بین الملل گفت: مقاومت مدبرانه صرفا «نه گفتن» نیست بلکه باید برای این بن بست و رفع تحریمها کاری کرد (کلیک کنید). او همچنین با بیان اینکه همواره از افراط و تفریط آسیب دیدهایم، گفت: در بحث روابط خارجی، دیپلماسی فقط "نه" گفتن نیست بلکه باید راه و زبان آن را بیاموزیم (کلیک کنید).
پی ربط 3: دکتر حسن روحانی، نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی: گفتمان «عقلانیت و اعتدال و اصلاحات»، بیمبالاتی نسبت به حق و باطل نیست و در حقانیت و توان ملت ایران برای شکستن بنبستها، نهتنها "تردید" ندارد بلکه بدنبال "تدبیر" است تا مانع بنبستهای خودساخته و دشمنساز بر سر راه پیشرفت عدالت محور شود.
والعاقبة للمتقین
جریان اصولگرایی در حال پوست انداختن است. افراطی های تندرو که در زمان حاکمیت دولت اصلاحات هر روز کفن می پوشیدند، و سپس با دست یافتن به قدرت، هشت سال کشور را به عقب راندند، در حال حذف شدن هستند. سنتی های مدافع وضع موجود نیز به پایان راه رسیدند. این روزها تحولاتی که اصلاح طلبان به روش تند و رادیکال به دنبال آن بودند، توسط جریان اعتدال گرا پی گیری می شود. بیشتر نامزدهای اصولگرا در سخنان و مناظرات خود اعلام کرده اند که برای پیشبرد اصلاحات سیاسی متناسب با ظرفیت های کشور و همراه ساختن نهادهای مقاوم و ذائقه جامعه گام بر می دارند و به همین دلیل اگرچه سرعت کمتری در اصلاح دارند اما پایدارتر رفتار می کنند. تنها یکی از آنان، در حال و هوای هشت سال پیش جا مانده و خود را مدافع حق مطلق پنداشته و دیگران را که به فکر آشتی با جهان و منطقی کردن گفتمان مقاومت هستند، جریان تردید معرفی کرده است. به همین دلیل، سازمان دهندگان رآی این فرد که هشت سال پیش نیز با دعا و خواب دیدن معصومین، فردی گمنام را به ریاست جمهوری رساندند، این بار نیز اعلام کرده اند که غیر از این آقای حق مطلق، سایر نامزدها در پازل آیت اله هاشمی قرار دارند.
خدا حفظش کنه آسیدعلی میررحیمی رو؛ بعضی جوکهایی که قدیما برامون تعریف می کرد، این روزا رنگ واقعیت به خودش گرفته. یادم میاد اون روزا می گفت:
یه بار تیم منتخب شکرستان مسابقه دوستانهای را با تیم پرسپولیس ترتیب داده بود، و از این که مقابل پرافتخارترین تیم کشور بازی می کردند، خوشحال بودند. مربی تیم شکرستان، قبل از بازی، توصیههای لازم را به بازیکنانش ارائه داد و به مدافعان تیمش هم گفت که همه مراقب علی پروین باشند. بازی شروع شد و پروین خودش را در محاصره مدافعان تیم حریف دید و کار برایش کمی سخت شد. وقتی توپ به پروین می رسید، فورا چهار پنج مدافع دور و برش جمع می شدند و اجازه مانور به او نمی دادند. تا اینجای کار، مربی شکرستان موفق به کنترل پرسپولیس شده بود. اما در دفاع تیم شکرستان بازیکنی هم حضور داشت که اسمش غضنفر بود. بازیکنان شکرستان با زحمت فراوان توپها را از زیر پای پروین بیرون می کشیدند و پاس می دادند به غضنفر، تا او هم با یک شوت محکم، توپ را از محوطه جریمه شکرستان دور کند، اما غضنفر مستقیم میکوبید درون دروازه تیم خودشان. یکی ، دو تا، سه تا، چهار تا، پنج تا ... . یکوقت مربی شکرستان به خودش آمد و دید که ای دل غافل، کار از کار گذشته و غضنفر دروازه خودی را گلباران کرده! از کنار زمین فریاد زد: پروین رو ولش کنید، غضنفر خودمون رو بگیرین!!!!!
این روزها حکایت بعضی اصولگراها و ایضا نامزدها و ستادها و مشاورها و سخنگوها و سردارها و نماینده ها و سایتها و خبرگزاری ها و جریانها و …، حکایت همین غضنفر خومونه. ... .
مدتی بود که قصد داشتم تا عصاره و چکیده 15 ساعت مناظره فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نامزدهای ریاست جمهوری 1392 را با ادبیاتی ملایم و آرام بخش ارائه کنم. ادبیاتی که هیجانات طرفداران نامزدها را برانگیخته نکند و در عین حال، خالی از انتقاد هم نباشد. امروز در سایت خبری الف و در بخش کامنتهای آن، مطلبی یافتم که این مهم را تا حد زیادی تأمین می کرد. پس همین مطلب را خدمت دوستان تقدیم می کنم:
1ـ آقای مهندس:
ـ آقای مهندس شما چه برنامه ای برای اداره کشور دارید؟
ـ تشکیل دولت ضد تورم
ـ دولت ضد تورم یعنی چه؟
ـ یعنی دولتی که دستش را از جیب ملت بیرون بکشد.
ـ برنامه شما برای کاهش بیکاری چیست؟
ـ مهار تورم
ـ برنامه شما برای جلوگیری از سقوط ارزش پول ملی چیست؟
ـ مهار تورم
ـ برنامه شما برای بهبود روابط بین المللی چیست؟
ـ مهار تورم
ـ نظر شما در مورد دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب چیست؟
ـ مهار تورم
ـ آقای مهندس، سؤالم را تکرار میکنم: نظر شما در مورد دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب چیست؟
ـ آها، بله. فروکاستن جمهوری اسلامی به دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب ظلم به انقلابه.
ـ ولی همه کشورهای پیشرفته دنیا دارای سیستم حزبی هستند.
ـ همه آنها دارای دولتهای ضد تورم اند. ولی ما دولت تورمی داریم.
ـ چه ربطی داشت؟!
ـ ربطش را از کسی بپرسید که میگوید قانون اساسی ما، منشور حقوق بشر سازمان ملل است.
ـ باز هم ربطی نداشت!
ـ شما چرا وقتی من جواب میدهم به دیوار نگاه میکنید؟ من که رئیس جمهور بشو نیستم ولی فقط این را میدانم که همه چیز به تورم ربط دارد.
2ـ آقای دکتر مستقل:
ـ آقای دکتر، شما به چه دلیل خود را شایسته ریاست جمهوری میدانید؟
ـ چون اقتصاددان هستم.
ـ خوب بفرمایید که عضو هیات علمی گروه اقتصاد کدام دانشگاه هستید؟
ـ هیچ دانشگاهی
ـ اصولا چند سال سابقه تدریس در رشته اقتصاد دارید؟
ـ هیچی
ـ چند مقاله علمی در مجلات معتبر بین المللی به چاپ رسانده اید؟
ـ دوست عزیز چرا سؤالات شما جهت داره؟ اگه بگم ریا میشه.
ـ تاکنون چند کار تحقیقاتی در زمینه اقتصاد انجام داده اید؟
ـ 1. تز کارشناسی ارشد، 2. تز دکترا، 3. بیست سال است که اقتصاد ایران را مطالعه میکنم حالا شما میخوای باورکن میخوای باور نکن
ـ شما که مدعی هستید راه نجات اقتصاد ایران را میدانید چرا تاکنون با دولتها در میان نگذاشته اید؟
ـ فرمان باید دست خودم باشد.
ـ شما تجربه ای از مدیریت اجرایی هم دارید؟
ـ سپاه را در زمان جنگ بنده اداره کردم و به باکری ها من دستور حمله میدادم. حتی قالیباف ها و جلیلی ها را بنده ساختم.
ـ آقای دکتر، برای حل معضل تورم و بیکاری چه میکنید؟
ـ از منحنی فیلیپس استفاده میکنم.
ـ منحنی فیلیپس یعنی چه؟
ـ منحنی فیلیپس همون چیزیه که فرق منو با غرضی که فکر میکنه برای کاهش بیکاری باید تورم رو پایین آورد، نشون میده. حالا دیدید اقتصاددان هستم؟
ـ آقای دکتر در مورد یارانه سبز که شما و دکتر قالیباف مطرح کرده اید، توضیح دهید.
ـ یارانه سبز رو اول من گفتم. این قالیباف نامرد از من دزدیدش.
ـ آقای دکتر، چرا آن مناظره تحقیر آمیز را تا پایان تحمل کردید و حاضر به تحریم سؤالات تستی نشدید؟
ـ چون من خیلی صبور هستم. این را همه میدانند.
ـ یعنی دقیقا چقدر صبور؟
ـ آنقدر صبور که سه دولت ناکارآمد را تحمل کردم و علی رغم این که راه نجات اقتصاد کشور را میدانستم، تاکنون دم بر نزدم و منتظر ماندم تا فرمان به دست خودم بیفتد.
ـ البته شما 4 سال پیش هم هشدار دادید و میتوان گفت تنها اصولگرایی بودید که به موقع متوجه ویرانگری های احمدی نژاد شدید و از او حمایت نکردید.
ـ بله بله. ولی من الان داشتم صبور بودن خودم را به رخ میکشیدم و ترجیح میدادم که شما هم این موضوع را یاداوری نمیکردید!
ـ خوب اگر امسال هم فرمان به دستتان نیفتد چه میکنید؟
ـ باز هم صبر پیشه میکنم.
ـ ولی خودتان بارها تاکید کرده اید که دیگر نباید وقت ملت ایران را تلف کرد.
ـ خوب پس زحمت بکشند به من رای بدهند تا بیش از این وقتشان تلف نشود.
ـ یعنی احیانا قصد ندارید برنامه های اقتصادی خود را که این همه به آنها افتخار میکنید در اختیار فرد پیروز بگذارید تا اقتصاد کشور نجات یابد؟
ـ همانطور که گفتم این برنامه ها فقط در صورتی جواب میدهند که فرمان دست خودم باشد.
3ـ آقای دکتر فراجناح:
ـ آقای دکتر شما اصلاح طلب هستید یا اصولگرا؟
ـ بنده فراجناحی هستم.
ـ یعنی هم اصلاح طلب هم اصولگرا؟
ـ خیر. بنده فراجناحم.
ـ یعنی نه اصلاح طلب نه اصولگرا؟
ـ خیر. عرض کردم بنده فراجناحم.
ـ پس احتمالا اصولگرای اصلاح طلب یا احیانا اصلاح طلب اصولگرا محسوب میشوید.
ـ عزیز من چرا متوجه نمیشی شما؟ این حرفها رو تو گوشی دارن به شما میگن؟ این حرفها مال بی سوادهاست. شما که با سوادی تصحیح کن. بنده فراجناح هستم.
ـ پس چرا جناح اصلاح طلب قصد حمایت از شما را دارد؟
ـ خوب بنظر میرسد که اصلاح طلبان بیش از اصولگرایان، فراجناحان را دوست میدارند.
ـ اما خود شما هم بارها به ارتباط تنگاتنگی که با هاشمی و خاتمی دارید، اذعان کرده اید.
ـ بله. درکل فراجناحان نیز، اصلاح طلبان را بیش از اصولگرایان دوست میدارند. البته این موضوع خدشه ای به فراجناحی بودن وارد نمیسازد. ضمن این که خود آقای هاشمی هم یک فراجناح است نه یک اصلاح طلب.
ـ علاوه برهمه اینها، صحبتهای شما نیز به گفتمان اصلاح طلبان نزدیکتر است. مثلا در مورد آزادی، حقوق زنان، نداشتن زندانی سیاسی، بی طرفی رسانه ملی و... صحبت میکنید. همین دیروز هم در ساری صحبت از توسعه سیاسی و ادامه راه خاتمی کردید.
ـ بله. در واقع فراجناحان، گفتمان اصلاح طلبان را بیش از اصولگرایان میپسندند. اما به هرحال در دولت یک فراجناح، از نیروهای شایسته همه جناح ها استفاده خواهد شد.
4ـ آقای دکتر اصولی:
ـ آقای دکتر برنامه شما برای اداره کشور چیست؟
ـ آزاد کردن ظرفیتها
ـ کدام ظرفیتها؟
ـ ظرفیتهای مختلفی که در کشور وجود دارد.
ـ خوب در چه زمینه هایی؟
ـ در هر زمینه ای که ظرفیتی برای آزاد شدن وجود داشته باشد.
ـ این ظرفیتها را چگونه آزاد خواهید کرد؟
ـ با استفاده بهینه از فرصتها
ـ کدام فرصتها؟
ـ هر فرصتی که برای آزادسازی ظرفیتها وجود داشته باشد.
ـ بگذریم، ملاک شما در انتخاب اعضای کابینه چیست؟
ـ برخورداری از ظرفیتهای لازم جهت آزادسازی ظرفیتهای کشور
ـ ممکن است تعدادی از اعضای احتمالی کابینه خود را معرفی کنید؟
ـ خیر. اما کابینه من متشکل از کسانی خواهد بود که توان آزاد سازی ظرفیتها را داشته باشند.
ـ شما چه برنامه ای برای حل مشکلات اقتصادی کشور تدوین کرده اید؟
ـ من به برنامه اعتقادی ندارم.
ـ پس چگونه کشور را اداره خواهید کرد؟
ـ چند بار بگویم؟ با آزادسازی ظرفیتها
ـ آخر کدام ظرفیتها؟
ـ همه ظرفیتها
ـ لااقل یکی از این ظرفیتها را نام ببرید.
ـ مثلا ظرفیتهای مختلفی که با تبدیل تهدیدها به فرصت آزاد میشود.
ـ نظر شما درباره اقتصاد مقاومتی چیست؟
ـ اقتصاد مقاومتی یک امر بسیار مهم و اساسی است.
ـ آقای دکتر، موضع شما در قبال معوقات بانکی برخی افراد چیست؟
ـ میلیونها میلیارد تومان از نقدینگی کشور تنها در اختیار پنج نفر است که اسامی اینها در جیب من است. باید این معوقات را نیز مانند ظرفیتهای کشور آزاد کنیم.
ـ آقای دکتر، ارتباط جیب شما با جیب آقای احمدی نژاد چیست؟ آیا شما از یک کت مشترک استفاده میکنید؟
ـ خیر. ایشان اسامی را درجیب کاپشنشان نگه داری میکنند و من در جیب کتم. همین موضوع تفاوت معنادار من با احمدی نژاد را به اثبات میرساند و کسانی که ادعا میکنند من احمدی نژاد دوم هستم را سر جایشان مینشاند.
ـ به هر حال ایشان هم سال 84 برای انجام همین کارها آمده بودند و قرار بود یک لیست 300 نفره رو کنند.
ـ بله. و دو سه نفر از این لیست را در شب انتخابات 88 رو کردند. یادتان نیست؟
ـ یعنی شما هم قرار است تا شب انتخابات 96 صبر کنید؟
ـ خیر. همانطور که گفتم من احمدی نژاد دوم نیستم. من در همین انتخابات کار را تمام میکنم.
ـ آقای دکتر نظر شما در مورد کسانی که صحبت از اعتدال و میانه روی در پرونده هسته ای میکنند چیست؟
ـ ببینید، من در مناظره هم گفتم. ما یک حق مطلق داریم و یک باطل مطلق. این که کسانی در وسط حق و باطل راه بروند و نامش را میانه روی بگذارند مورد تایید ما نیست.
ـ پس با این حساب شما خودتان را حق مطلق و کسانی چون ح.ر و م.ر.ع را از مصادیق باطل مطلق و کاندیداهایی چون م.ر و ع.ا.و را از مصادیق کسانی میدانید که وسط حق و باطل راه میروند؟
ـ نعوذبالله. بنده کجا از کسی اسم بردم؟ من فقط خیلی سربسته و کلی و بدون نام بردن از مصادیق و بدون اینکه احیانا شائبه ای ایجاد شود در همین حد بگویم که طرفداران گفتمان مقاومت، حق مطلق هستند.
ـ آقای دکتر اگر ممکن است کمی بیشتر راهنمایی بفرمایید. اینجور که شما سربسته گفتید، هیچ رقمه نمیشود مصادیق را تشخیص داد.
ـ شرمنده. اگر نهایتا موفق به تشخیص درست نشدید، پیشنهاد میکنم از آقایان رسائی، کوچک زاده و باقری بپرسید. البته میتوانید از آقای حداد هم سؤال کنید، شاید ایشان هم حاضر شوند مصادیق را به شما بگویند.
ـ اگر ممکن است مهمترین دستاوردی که مذاکرات چند ساله شما با سرکار خانم اشتون داشته است را بفرمایید.
ـ مهترین دستاورد ما تصحیح پوشش خانم اشتون و ارتقای سطح کیفی حجاب ایشان آن هم بدون استفاده از گشت ارشاد است. البته ایشان در آخرین جلسه به من قول دادند که اگر چند سال دیگر هم مذاکرات به همین صورت فرسایشی ادامه یابد تا تحریمها بطور کامل اثر نماید، ایشان مسلمان خواهند شد و از حجاب برتر نیز استفاده خواهند کرد و ما به هدف نهایی خود یعنی صدور انقلاب میرسیم.
ـ آقای دکتر، تحلیل شما از ماجرای "صلح حدیبیه" که طی آن رسول اکرم حاضر شد برخلاف نظر برخی از اصحابش، با مشرکین سازش کند تا منافع بلند مدت مسلمین تامین شود، چیست؟
ـ اطلاع چندانی از این موضوع ندارم.
ـ چطور ممکن است؟ مگر شما در دانشگاه امام صادق، "دیپلماسی پیامبر" تدریس نمیکنید؟
ـ آن قسمتش را نه. بنده فقط بخشهای مربوط به جنگ و تحریم، علی الخصوص ماجرای شعب ابی طالب را تدریس میکنم.
باز هم شرایط حساس کنونی!!! برای سی و پنجمین سال تکرار شد. باز هم این موج تکراری دلسوزی و مسئولیت پذیری به راه افتاد که فقط فلانی حافظ گفتمان انقلاب اسلامی است و اگر فلانی رأی نیاورد اساس نظام و انقلاب به خطر می افتد و در روزگار غربت و تنهایی رهبری، تنها فلانی مورد نظر ایشان است. پس وظیفه شرعی هر انسان مذهبی و انقلابی است که فقط به فلانی رأی بدهد و اگر کسی به فلانی رأی ندهد به جهنم رفتنش حتمی است...
انگار یادمان می رود که سایر کاندیداها نیز به عنوان افراد صالح از سوی شورای نگهبان منصوب رهبری، معرفی شده اند. یادمان می رود که لوازم چنین اندیشه ای ما را از التزام عملی به قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه، ساقط می کند. دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی هم بهانه ای شده برای این موج سواری. بعضی ها فکر می کنند که دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی آن است که همه با هم صد بار تکرار کنیم، و بعد از هم تعریف کنیم که ما انقلابی هستیم.
اما شاید یک معنای گفتمان انقلاب اسلامی هم آن باشد که اقتصاد کشور با مدیریتی مشخص و با برنامه روی پای خود بایستد و به خارج محتاج نباشد، یعنی نرخ ارز بالا نرود یعنی بیکاری نباشد، یعنی در علم پیشرفت کنیم، یعنی تولید رونق داشته باشد یعنی از تولید یک پراید عاجز نباشیم. یعنی یک مدیریت اجرایی توانمند که باعث اقتدار و آبروی جامعه اسلامی شود. نه اینکه آمار فقر و بیکاری و طلاق و اعتیاد در کشور بالا برود و ما خوشحال باشیم که در مسیر گفتمان انقلاب هستیم، گفتمان انقلاب یعنی کار، نه تکرار شعار.
مدتهاست که به همه دشنام می دهیم و انگ می زنیم، به یکی می گوییم ساکت فتنه بودی؛ به یکی می گوییم باند بازی کردی؛ به یکی می گوییم تکنوکراتی؛ به یکی می گوییم ولایت مدار نیستی؛ و عده زیادی را از دایره نظام خارج کرده ایم چون مانند ما نمی اندیشند و اولویت اجرایی کشور را مقاومت شعاری نمی دانند.
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت در کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر ندارید کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه زد
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخری؟
بسم الله الرحمن الرحیم
نظام جمهوری اسلامی، مشتمل بر مجموعه ای از احکام و قوانین است که پس از پیروزی انقلاب، جمعی از فقها و کارشناسان کوشیده اند در چارچوب آموزه های اسلامی، آن را تدوین کنند. به عبارت دیگر، این جمع از خبرگان تلاش کرده اند تا بر اساس نیازها و اقتضائات جامعه معاصر ایرانی، برداشت های خود را از شریعت اسلام به صورتی تنظیم کنند که نظام حکومتی و جریان اجتماعی را در کشور، مدیریت نماید. شیعیان عراق و لبنان نیز به گونه دیگری، ساختار حکومتی خود را تعریف کرده اند، و البته آنان نیز بر اساس اقتضائات سرزمینی و فرهنگی خود عمل می کنند و ما هرگز نمی توانیم نظام و مجموعه قوانین حاکم بر جامعه عراقی را غیر دینی و غیر اسلامی بدانیم؛ همان طور که برداشت های دیی علمای شیعه در دوران صفویه یا آل بویه در زمینه قوانین حکومتی و اجتماعی را که مرجع تصمیمات قرار می گرفت نمی توانیم غیردینی یا غیراسلامی بدانیم. اما این ادعا را داریم که نظام حکومتی که توسط خبرگان قانون اساسی پیشنهاد و تدوین شده است، مجموعه ای از قوانین و احکام مترقی و پیشرفته است که بیشترین سازگاری را با نیازها و اقتضائات جامعه ایرانی دارد. لازمه ادعای مذکور، پذیرش این نکته است که هرچند این قوانین و ساختار پیشنهادی در چارچوب اسلام ارائه شده، اما به هر حال برداشت های عرفی و بشری از آموزه های اسلامی است، و به همین دلیل نباید آن را وحی منزل تلقی کنیم؛ پس باید همواره راه جرح و تعدیل و اصلاح را باز بگذاریم، و دچار توقف و جمود در برداشت ها نشویم، تا نقائص رفع شود و نقاط قوت افزوده گردد.
مطلبی که بیان شد، مقدمه ای است بر مقاله اندیشمند گرامی جناب آقای سروش محلاتی، که اخیرا در سایت ایشان قرار داده شده و در وبلاگ کمیل بازنشر می گردد (تذکر این نکته ضروری است که این مقاله، یک پژوهش تحلیلی در حوزه فقه اسلامی است، و هرگز به معنای مخالفت با ساختار موجود نیست):
در کشور ما و براساس قوانین موجود(1) احراز صلاحیّت داوطلبان ریاست جمهوری، توسط اعضای شورای نگهبان صورت می گیرد. براین اساس نظر و تشخیص شهروندان در احراز نامزدها، اعتباری ندارد، و آن ها صرفاً در محدوده رأی شورای نگهبان، و کسانی که از طرف آن ها معرفی می شوند، حق انتخاب پیدا می کنند. وچون قانون در جامعه اسلامی معتبر ولازم الاتباع است پس تردیدی وجود ندارد که تا این قانون وجود دارد باید به ان تن داد ودر برابر ان تسلیم بود .(2)
ولی آیا از نظر شرعی هم، مسأله از همین قرار است و ضوابط اسلامی، به مردم اجازه نمی دهد که آنان «مستقیماً»، احراز صلاحیت کنند؟ و آیا اسلام، درک و شعور مردم را در این باره تخطئه کرده و از اعتبار ساقط دانسته است؟ و آیا به اقتضای حکم شرع، وقتی که بین تشخیص مستقیم مردم با تشخیص یک گروه خاص، تعارض وجود داشته باشد، تشخیص آن گروه، «تشخیص مستقیم» مردم را ابطال می کند؟ و آیا در مواردی که تشخیص مستقیم وجود دارد، باز هم تشخیص گروه خاص بر آن تفوق دارد؟ روشن است که بررسی اینگونه مسائل هر چند با توجه به قوانین موجود تاثیر عملی ندارد ولی از جهت اگاهی از اینکه این قانون مبتنی بر فقه و برگرفته از اسلام است و یا یک تدبیر بشری است مفید است.
در فقه اسلامی، صدها مسأله در این باره وجود دارد و در سراسر فقه، پیوسته بر این قاعده استنباط صورت می گیرد که: تشخیص مستقیم مکلفان، بر تشخیص دیگران مقدم است و تا وقتی که «خود شخص» موضوعی را احراز کرده است، اجازه ندارد، از تشخیص دیگران تبعیت کرده و بر مبنای آن عمل کند. مثلا مراجع تقلید در باب روزه فرموده اند وقتی روزه دار خودش احراز می کند که روزه برایش ضرر دارد یا ندارد، نباید به تشخیص متفاوت دیگران اعتنا کند، در توضیح المسائل امام خمینی آمده است: کسی که می داند روزه برای او ضرر ندارد، و اگرچه دکتر بگوید ضرر دارد باید روزه بگیرد ولی کسی که یقین یا گمان دارد که روزه برایش ضرر دارد اگرچه دکتر بگوید ضرر ندارد، باید روزه نگیرد. (مسأله1743)
اصولاً به لحاظ شرعی، استفاده از تشخیص واسطه ها در «احراز موضوعات» به عنوان خُبره یا شاهد، وقتی اعتبار دارد که مکلف شخصا به تشخیصی نرسیده باشد و در این صورت برای رفع «تردید و تحیّر» نوبت به «احراز غیر مستقیم» می رسد.
یکی از دوستان مورد اطمینان می گفت که از حضرت امام خمینی سؤال کردم اگر فردی را که شما به عنوان امام جمعه برای یک شهر نصب می کنید، از نظر برخی از اهالی آن منطقه فاسق باشد، آیا آنان می توانند به استناد «نصب شما» به او اقتدا کنند؟ (یعنی به اتکای آن که شما او را عادل دانسته اید از احراز مستقیم خود که او را مرزی فاسق یافته اند،صرف نظر نمایند؟) حضرت امام در پاسخ فرمودند: نه، آنها نمی توانند به کسی که فاسق می دانند، اقتدا کنند.
روشن است که در این جا، «احراز غیر مستقیم» توسط یک گروه خاص، به اتکای قوانین و مقررات هم نمی تواند تغییری در وظیفه شرعی ایجاد کند حتی اگر آن گروه خاص، فرضا متشکل از مجتهدین جامع الشرایط هم باشد. چه این که حضرت امام در توضیح المسائل در باب اعتبار حکم حاکم در رویت هلال تصریح فرموده اند: کسی که می داند حاکم شرع اشتباه کرده، نمی تواند به حکم او عمل کند. (مسأله1731) این گونه فتاوی نشان میدهد که در این باره فرقی بین مسائل فردی واجتماعی وجود ندارد.
نباید پنداشت که صفات لازم برای رئیس جمهور یا نمایندگی مجلس چندان پیچیده است که احراز آن توسط خود مردم امکان پذیر نمی باشد. زیرا اگرمردم از انتخاب «صالح» عاجزند، قطعا به طریق اولی از انتخاب «اصلح» عاجزترند! از سوی دیگر با این که احراز شرایط رهبری نظام، به مراتب سخت تر و دشوار تر و پیچیده تر است، ولی در قانون اساسی 1358، بر اساس احراز مستقیم صحّه گذاشته شده بود، و در رتبه بعد و در صورت فقدان آن در توده مردم، احراز غیرمستقیم توسط «خبرگان» را معتبر می شمرد. (اصل107)
برای اعتبار شرعی نظر مردم در احراز مستقیم صلاحیت کارگزاران حکومت، کلام امام خمینی نیز قابل استناد می باشد، زیرا در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری با این که تشخیص صلاحیت برطبق قانون برعهده ایشان بود، ولی حضرت امام آن را به مردم محوّل نمود.(3) این برخورد امام نشان می دهد که حتی در صورتی که قانونی بر احراز غیرمستقیم وجود داشته باشد، باز هم حاکم شرعاً مجاز است به احراز مستقیم عدول کند. حضرت امام دلیل آن را هم ذکر کرده بود: «این جانب امر صلاحیت و انتخاب را به ملت واگذار نمودم که خود، سرنوشت خود را تعیین کنند.» (صحیفه امام ج12، ص11)
به علاوه اگر مسأله را صرفاً از زاویه فقهی بررسی کنیم، این سؤال مطرح است که به چه دلیل، نظر اعضای یک گروه خاص منصوب که با یکی دو رأی بالا و پایین می شود، بر احراز غیرمستقیم توسط شخصیت هایی که در آن گروه عضویت ندارند ولی دارای مقام بالاتر فقهی – مثل مرجعیت - و درک برتر سیاسی هستند تقدّم پیدا می کند؟
نکته دیگر فقهی این که اگر نوبت به «احراز غیر مستقیم برسد، نظر کسانی اعتبار دارد که از «بی طرفی» برخوردار باشند، و لذا شهادات آن ها که سابقه «رقابت» یا «عداوت» دارند و از قبل موضع مخالف داشته اند، فاقد حجیت و اعتبار است.
نتیجه انکه : معیارهای متقن اسلامی- و کاملا عقلانی - به ما می گوید: کسی را که خود مردم، به صلاحیتش باور دارند، او دارای صلاحیت است هرچند نهاد های رسمی نظر دیگری داشته باشند. در چنین مواردی اگر احیاناً خللی در قانون و یا در اجرای آن وجود دارد نباید به احکام اسلامی نسبت داده شود. انچه اینک در قانون وجود دارد یک" راهکار عرفی" است ؛ نه یک "راهکار شرعی" از اینرو در عین حال که محترم و معتبر است ، حکم شرع تلقی نمی شود و این امکان وجود دارد که در شرایط مناسب و با استفاده از سازوکارهای خاص خود ، مورد تجدید نظر قرار گیرد.
1) در اصل یکصد و دهم قانون اساسی آمده است: صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون می آید، باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان ودر دوره اول به تأیید رهبری برسد .
2) البته تصویب این قانون در مجلس بررسی قانون اساسی با اظهار نگرانی عده ای از نمایندگان همراه بود . ایه الله فاتحی گفت: اگر غیر از انهایی را که شورای نگهبان تأیید کرده، کسان دیگری نتوانند کاندیدا شوند این تا اندازه ای انحصار است و صحیح نیست. شهید هاشمی نژاد میگفت: این درست همان چیزی است که ما از ان اجتناب می کردیم که متهم نشویم به اینکه اعمال نفوذ کرده ایم و جلوی فعالیت افراد را گرفته ایم. دکتر محمود روحانی هم این کار موجب اتهام انحصار طلبی دانست. لذا ایه الله سبحانی پیشنهاد داشت که دیوان عالی کشور نظر دهد. و برخی دیگر میگفتند باید راه را برای معرفی کاندیدا توسط احزاب باز گذاشت (ر.ک: صورت مشروح مذاکرات ص1190 تا ص1195)
3) انچه در اینجا مورد استناد قرار گرفته متن پیام حضرت امام است که در صحیفه امام امده است. ولی نقل هایی وجود دارد که احرازصلاحیت ها توسط حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی ها انجام گرفته است. البته اقدام ایشان بالذات مربوط به مسئولیتشان در صدا و سیما ودر جهت تقسیم وقت برای کاندیداها بوده است. جزئیات این قضیّه خارج از موضوع این مقاله است.
از أمل تا عمل
در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، چهره کمترشناخته شده ای وارد عرصه انتخابات شد، که به دلیل استفاده از شعارها و تکرار پی در پی آرمانها، برنده نهایی انتخابات شد. آن روزها یک سری حرف ها و شعارهای کلی مانند عدالت، نگاه ویژه به طبقات محروم، مبارزه با فساد، مفید نبودن اقدامات دولت های گذاشته و ... مورد توجه بسیاری از مردم و گروه ها قرار گرفت. ولی معلوم نبود ایشان چگونه می خواهد آنها را عملیاتی نماید و در حوزه های مختلف از چه تئوری ها، راهبردها و برنامه هایی برای پیاده سازی آنها استفاده خواهد کرد. او حتی کارنامه و سوابق اجرایی چندانی نیز نداشت که بتوان گذشته او را به محک سنجش درآورد و در ضمن کمتر کسی هم در پی توجه به این موضوع بود. همه مجذوب شعارهای زیبا شده بودند . او با شعارهای ارزشی و اصولی وارد میدان انتخاباتی 84 شد ولی به مرور زمان خود را در مقابل اصولگرایان تعریف نمود و مشکلات عدیده ایجاد شده در حوزه های مختلف را نیز نه به عدم برنامه ریزی صحیح، عدم استفاده از کارشناسان و متخصصان، میدان دادن به افراد چاپلوس، مسئله دار و مجیزگو و ... بلکه به گردن خود اصولگرایان می انداخت و سعی داشت مردم را به این باور برساند که مقصر مشکلات ایجاد شده اصولگرایان هستند.
از این رویداد باید عبرت گرفت. و نباید فریفته کاندیداهایی شد که به همان سبک و سیاق حرف می زنند و با بیان یک سری شعارها و آرمان های کلی قصد دارند خود را به عنوان شخصی آرمانگرا معرفی نمایند. در این راستا، توجه به یک نکته اساسی ما را از تکرار اشتباهات گذشته باز می دارد: رئیس جمهور، بالاترین مقام اجرایی کشور است؛ او باید عمل گرا باشد پس تکرار شعار و تکیه بر آرمانگرایی صرف، بدون ارائه برنامه و بدون داشتن کارنامه روشن و موفق، نباید رهزن شود. ما باید به دنبال کاندیدای واقع گرایی باشیم که بداند چگونه مشکلات ایجاد شده ظرف این چند سال برطرف گردد و با واقع بینی ما را به آرمان هایمان نزدیک تر نماید. کاندیدایی که با برنامه باشد و دارای سوابق روشن و مشخصی باشد و از کلی گویی پرهیز نماید. حمایت از کاندیدایی که چندان از افکارش مطمئن نیستیم، و قابلیت ها و توانایی هایش در عرصه های اجرایی به محک سنجش در نیامده، به احتمال زیاد منجر به بدتر شدن اوضاع معیشتی، اقتصادی و فرهنگی می گردد. تجربه هشت سال گذشته پیش روی ما قرار دارد.
برگرفته از سایت الف
.: Weblog Themes By Pichak :.