با اتمام 8 سال دوره... احمدی نژاد، دوره استادی ایشان در اخلاق، ادبیات فاخر
و طنز و... آغاز می شود، تا کلاس ها پر نشده بشتابید!
«احمدی نژاد: خدای نکرده دروغ، تهمت و افترا وارد ادبیات سیاسی ما نشود!»
بینی و بین الله! خنده دارتر از این جمله، از احمدی نژاد شنیدید؟
احمدی نژاد که طی دو دوره ریاست بر قوه مجریه با استفاده از تریبون های
عمومی به اتهام زنی به همه می پردازد اینک در آستانه خداحافظی از پاستور
می گوید: «خدای نکرده خلاف گویی و تهمت و افترا وارد ادبیات سیاسی ما نشود.
باید مراقب باشیم!»
محمود احمدی نژاد با حضور در مرکز همایش های بین المللی صدا وسیما در مراسم
نکوداشت هشت سال تلاش جهادی سخنرانی کرد و بدون اشاره به بحران هایی
که زاییده مدیریت اجرایی وی است مدعی شد: ما در دو بخش سیاسی و فرهنگی،
کارهایی برای این منظور کرده ایم.
در بخش سیاسی باید باور کنیم که حکومت برای پیگیری اهداف و آرمان های
الهی است. باید فضای آرمانی و انقلابی همیشه در کشور با نشاط باشد.
احمدی نژاد که بسیاری از مدیران اجراییش دارای پرونده مفاسد اقتصادی و
مالی هستند، با بیان اینکه بیت المال امانت مردم است، دست اندازی به بیت
المال را زشت خواند و گفت: باید مراقب باشیم که یکباره در یک چرخه ای نیفتیم
که اقدامات برجسته رقیب را بزرگ کرده و ضعف های خود را کتمان کنیم. خدای
نکرده خلاف گویی و تهمت و افترا وارد ادبیات سیاسی ما نشود. باید مراقب باشیم.
به گفته وی، مجموعه حلقه حاکمان را اگر جمع بزنند، 15 هزار نفر می شود و
مابقی مردم ول معطلند! و در اداره جهان نقشی ندارند.
احمدی نژاد بدون پرداختن به اخراج ها و جابه جایی های وسیع در دولتش،
ادعا کرد: هیچ کس به خاطر نقد دولت، از حقوقش محروم نشده و بیشترین سطح
ارتباط با توده های مردم در این دولت بوده است. اگر بخواهم روزی خاطراتم
را از لحظات زیبای دیدارهای مردمی بنویسم، باید به اندازه عمر دولت زمان
بگذارم. دولت هم اکنون محرم اسرار همه است. از دختری که خاطرخواه پسری
است و دسترسی به کسی ندارد و از من کمک می خواهد تا همه چیز! مردم در
نامه هایشان به من اسرارشان را می نویسند. حکومت اسلامی باید محرم اسرار
ملت باشد!
باید به ایشان گفت: دو صد گفته، چون نیم کردار نیست!
ما را بجز از آه سحر همنفسی نیست زیرا که جز او محرم اسرار نداریم
چهارشنبه شب درحالی که به اواخر دوران مسئولیت محمود احمدینژاد نزدیکتر میشویم وی با حضور در یک برنامه تلویزیونی تلاش کرد تا از علمکرد دولتش دفاع کند. البته او گفت که این تنها یک بخش از گزارشش به ملت است و در 27 روز باقیمانده، گزارشهای بیشتر را ارائه می کند. اتفاقاً بنابر همین دلیل که ظاهراً قرار است در روزهای آینده آمار و ارقام و استدلالهای ایشان به طور مرتب از رسانهها تکرار شود، ضروری است تا از این اطلاعات داده شده سرسری نگذریم و به دقت آنها واکاوی شود.
رئیسجمهور در این گفتوگوی تلویزیونی، اطلاعات و آماری را داد که عمداً یا سهواً خطاهای بسیاری در آن بود.
به عنوان نمونه او درباره اینکه گفته می شود درآمدهای نفتی این دولت بیشترین درآمد در 100 سال گذشته بوده است، پاسخ میدهد: «در جلسه سران اوپک در 5 سال پیش قیمت نفت 80 دلار بود که پادشاه عربستان سخنرانی کرد و گفت این قیمت معادل قیمت نفت در سال 1360 هجری شمسی است و درست هم می گفت. ارزش دلار طی این سال ها در جهان سیر نزولی داشته و قدرت خرید سابق خود را ندارد. لذا اینها تحلیل های ساده انگارانه از اقتصاد است و باید درآمدهای نفتی با ارقام واقعی مقایسه شود.»
تاکید او بر ارائه آمارها با «ارقام واقعی» تنها مختص بخش درآمدی است. این درحالی است که تمام آمار و ارقامی که ایشان در این برنامه ارائه کردند برپایه همین استدلال «غیرواقعی» محسوب میشود.
ایشان در بخش ارائه آمار و ارقام مربوط به پیشرفتهای دولت در بُعد اقتصادی میگوید: «از سال 57 تا سال 83، رقمی معادل 21 هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری صنعتی انجام شد در حالی که از سال 84 تاکنون این رقم به 115 هزار میلیارد تومان رسیده است.»
بنابر استدلال ایشان باید پرسید آیا 21 هزار میلیارد تومان با دلار مابین 7 تا 900 تومان بیشتر بوده یا 115 هزار میلیارد تومان با دلار هزار تا سه هزارتومان. به بیان سادهتر ارزش پول ملی در این سالها نزدیک به سهبرابر کاهش داشته واگر قرار باشد به گفته ایشان ارقام را به نرخ «واقعی» محاسبه کنیم، باید این کاهش سه برابری نرخ ریال را در آن محاسبه و بعد نتیجهگیری کرد که آیا دولت باتوجه به درآمد افسانهای نفت، سرمایهگذاری بیشتری کرده یا نه؟
احمدینژاد در مورد ارائه آمار رشد تولیدات سرامیک، فولاد و پتروشیمی نیز به همین ترتیب عمل و بدون ارائه «ارقام واقعی» آنها را بیان کرد. به این ترتیب میتوان به ایشان گفت: آقای رئیسجمهوری براساس استدلال شما ارائه «ارقام غیرواقعی» نشانه سادهانگاری در اقتصاد است. اگر قرار است درآمدهای نفتی با نرخ برابری دلار محاسبه شود، میزان هزینهها و سرمایههای دولت هم باید بر مبنای همان استدلال سنجیده شود. نه اینکه یک طرف را با ارقام واقعی و طرف دیگر را با ارقامی «غیرواقعی» برای مردم خواند و در نهایت نتیجه گرفت که «بهترین دولت تاریخ انقلاب» هستند.
جدال شاگردان مصباح یزدی در مورد موسسه ای که هم اسناد محرمانه دارد هم
اتاق تفتیش عقاید
چکیده :اگر مبنای ارزیابی ما سخنان آقای روانبخش باشد، باید این پرسش
را مطرح کنیم که مگر موسسه امام خمینی(س) سازمان امنیتی است که اسناد
شخصی افراد را نگه می دارد. ...
پس از آنکه گفته های محسن غرویان در مورد تفتیش عقاید و
اعمال افراطی موسسه امام خمینی واکنش یکی از اعضای این موسسه را
برانگیخت، غرویان اندکی سخنان خود را تعدیل کرد.
انتقاد به تندروی های مصباح یزدی و شاگردانش مساله جدیدی نیست اما این
روزها ابعاد گسترده تری به خود گرفته است به طوری که حتی یزدی در سخنان
اخیر خود مصباح را به تکروی و اختلاف افکنی در جامعه مدرسین و روحانیان
متهم کرد و از احتمال انشعاب در این تشکل در آستانه انتخابات به دلیل
همین تکرویها سخن به میان آورد.
اما روانبخش از شاگردان مصباح به اظهارات غرویان شدیدا انتقاد کرده و آن
را غیراخلاقی خوانده و حتی تهدید کرده بود که برخی اسناد و فیلم ها را در
مورد این شاگرد بریده از استاد منتشر می کند.
سردبیر هفته نامه پرتوی سخن، مدعی شده بود که غرویان از این موسسه اخراج
شده و دلیل اخراج هم متعدد بوده است. وی همچنین گفته بود: موسسه
نمیتواند بهخاطر اظهارات بی اساس و غیرواقعی یک فرد، رفتار احساسی از
خود نشان دهد و اسرار شخصی و محرمانه آن فرد را فاش کند. مسائل
درباره آقای غرویان متعدد است که منش اخلاقی و معنوی حضرت علامه مصباح
یزدی و رویکرد دینی موسسه به ما اجازه انتشار اسناد در این رابطه را
نمیدهد.روانبخش برای دومین بار تاکید کرد: اگر آقای غرویان تمایل
دارند واقعیتها در اختیار رسانه قرار گیرد، لطفا رضایت دهند تا
برخی اسناد و فیلمهایی که از او در موسسه موجود است. در اختیار رسانهها قرار گیرد.
حال غرویان شاگرد بریده از استاد سابق خود که مشی اعتدالی پیشه کرده به
قانون می گوید: آقای روانبخش سخنگوی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(س)
نیست و حق ندارد از جانب آن موسسه سخن بگوید.
وی در ادامه تصریح کرد: اگر مبنای ارزیابی ما سخنان آقای روانبخش
باشد، باید این پرسش را مطرح کنیم که مگر موسسه امام خمینی(س) سازمان
امنیتی است که اسناد شخصی افراد را نگه می دارد.
غرویان با اشاره به تماس خود با یکی از اعضای هیات رئیسه موسسه تاکید
کرد: حاج آقای فیاضی با صراحت گفتند که نظرات آقای روانبخش شخصی است و
ربطی به موسسه امام خمینی(س) ندارد.
این مدرس دانشگاه در عین حال بخشهایی از سخنان آقای روانبخش را دروغ خواند.
محسن غرویان همچنین با صدور بیانیه ای سعی کرد فضا را تلطیف کند.
وی که به «قانون» گفته بود برخوردهای صورت گرفته در زیر زمین موسسه
توام با بد اخلاقی و پرخاشگری بود؛ اما در حد دادگاه تفتیش عقاید
نبود در بیانیه خود تاکید کرد: مقصود اصلی این جانب در آن مصاحبه
از رفتارهای غیر اخلاقی، بیان برخی تندرویهای سیاسی بوده و هیچ منظور دیگری نداشته ام.
غرویان در عین حال از استاد خود هم تمجید کرد و یادآور شد:
اینجانب همواره احترام استاد حضرت آیت الله مصباح یزدی را نگه داشته و
خواهم داشت و در مسائل علمیبرای ایشان حق استادی قائلم و کسانی را که
میخواهند اختلاف سلیقهها را که امری طبیعی است، بسیار عمیق جلوه
دهند، در برابر خداوند مسئول میدانم.
باز نویسی یاد داشتی از محمد جواد اکبرین
به گمانم پس از نتیجه این انتخابات مى توان به عبرت و اعتبار نیروهاى موسوم به «حزب الله» (حاملان گفتمان مقاومت) نیز امیدوار بود؛ زیرا بخش قابل توجهى از آنان را افرادى تشکیل مى دهند که فراتر از دغدغه ى نان، غم ایمان نیز دارند و اگر تا کنون گمان مى کردند که افرادى مانند آقاى مصباح یزدى، بینش روشن و ذهن منسجمى دارند و مى توانند «در قامت مطهرى و علامه طباطبایى» به آنها کمک کنند، حالا که پرده ها کنار مى رود مى توانند با عبرت از سرنوشت تزلزلِ فکرىِ این فرقه، از حراجِ دوباره اعتبار حزب الله جلوگیرى کنند و بیاموزند که «صلح»، شاهراهِ «صالحان» است و «امنیت» مهمترین دستاوردِ «ایمان.»
حزب الله مى تواند بیندیشد به 8 سال پیش که مصباح یزدی به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد را ثمره عنایات امام زمان دانسته بود و گفته بود: «آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که این انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود و از این رو توفیق شکر این نعمت را از خداوند خواستاریم. عنایات حضرت ولیعصر یار ملت ایران بود که به چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفخه الهی که در این زمان در جامعه ما دمیده شده و آثارش در علاقه بیشتر مردم به دین و اندیشههای اسلامی ظهور یافته، مرتبهای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام تحقق پیدا کرد و انشاءالله مرتبه کاملش در زمان ظهور حضرت ولیعصر تحقق خواهد یافت.» و حالا «آیندگان» پیشکش؛ بلکه همان هواداران پیشین هم حق دارند بپرسند که آیا این بود نتیجه آن «انتخابِ مشحون به کرامات و معجزات»؟!
هر چند با روشن شدن واقعیت ها و رویارویی هرچه بیشتر احمدینژاد با اصولگرایان منتقد دولت، مواضع مصباحیزدی نیز در قبال وی تا آنجا تغییر یافت که سرانجام مدعی شد که «احمدینژاد سحر شده است. زیرا هیچ آدم عاقلی چنین کارهایی نمیکند.» و حالا که سعید جلیلى، دیگر نامزد اصلح مصباح شکست خورده، باقری لنکرانی، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری [و نامزد انصرافىِ مصباح در انتخابات گذشته] علت شکست را در این جستجو مى کند که «جلیلی چون به نماد امتداد احمدی نژاد تبدیل شد شکست خورد.»
هر کس حق دارد تغییر کند؛ و در تعادلِ آدمیانى که در کشاکش تجربه ها تغییر نمى کنند باید تردید کرد؛ اما به شرط آنکه اعتراف به تغییر کند و آن را ارزش بداند نه آنکه به جاى نقدِ خویش، تقصیر را «عمل به تکلیف» بخواند و ناتوانى ذهنى اش را به گردن جادو بیندازد و بگوید ما بر حق بودیم اما فرد مورد حمایت ما ناگهان «سحر شد»! از تزلزلِ فکرىِ کسانى از این دست باید برحذر بود.
و اما سخنى تلخ تر:
تابستان سال 77 بود که یکى از همدرسان (که حالا دیگر روحانىِ مقبول و محترمى است) در آزمون علمى موسسه آقاى مصباح یزدى شرکت کرد و رتبه بسیار خوبى کسب کرد؛ این دوستِ همدرس ما اما به دنیاى سیاست علاقه اى نداشت و گمان مى کرد که سیاست ورزى با امور معنوى منافات دارد؛ از این رو، در حدّ اضطرار، از اخبار مطلع مى شد آن هم هنگامى که در جمع دوستان بحثى در مى گرفت؛ بماند که سالهاى 76 تا 78 بهار اصلاحات و مطبوعات ایران بود و حتى غیرسیاسى ترین مردم هم بى خبر نمى ماندند.
پس از قبولى درخشانِ دوست ما در آن آزمون، نوبت به مصاحبه حضورى رسید؛ مصاحبه اى که در آن مردود شد و بختِ تحصیل در مدرسه اى که به عللى دوستش مى داشت را از دست داد، ساعاتى پس از مردودى، حیران و پریشان مى گفت خود را براى مصاحبه اى علمى آماده کرده بود اما از او سؤالاتى غریب پرسیده اند؛ از جمله اینکه "در سال 76 به چه کسى رأى داده؟ تا کجا حاضر است از آقا اطاعت و تبعیّت کند؟ کدام روزنامه را مى خواند و درباره افرادى مانند عبدى و حجاریان چه مى داند؟»
دوست ما از قضا از عهده پرسش ها برآمده بود اما وقتى رسید به نام «عبدی» گفته بود که بسیار دوستش دارد و از کودکى با بازى هایش انس داشته؛ بارى! او عبدى جز «اکبر عبدى» نمى شناخت اما مصاحبه گرانِ موسسه مصباح (بخوانید بازجویان) که سراغ عباس عبدى را از او مى گرفتند از پاسخ او خشمگین شدند و گمان کردند که آنها را دست انداخته و صلاحیت علمىِ او را رد کردند.
الان 15 تابستان از آن روزها گذشته و به تازگى خوانده ام که استاد محسن غرویان (سردبیر پیشین فصلنامه معرفت، ارگان موسسه مصباح) از تفتیش عقاید در آن موسسه خبر داده و گفته است: «یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد میکردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روشهای تند و افراطی و نیز بد اخلاقیهای سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.»
گفتمانِ مصباح و فرقه پیرامونش در حوزه عمومى «تکلیف» است و در حوزه خصوصى «تفتیش»؛ و در هر دو حوزه، کارنامه رسوایى دارد؛ کاش حزب الله به حرمتِ «حقیقتِ مقاومت»، دامن خود را از این آلودگى نظرى و عملى برهاند و به مردم بازگردد.
سایت اصولگرای الف در واکنش به تهدید حسین الله کرم به اردوکشی خیابانی
نوشته است:کسانی که تا دیروز به چوب عدم بصیرت، دیگران را مینواختند،
بازهم فراموش کردند عتاب رهبری را درباره ممنوعیت اردوکشی خیابانی.
سایت الف در ادامه نوشته است: ظاهرا بعضیها قصد دارند تا از کسوت استادی خارج شده
و دوباره در قامت یک نیروی «کف خیابانی» ظاهرا شوند. حسین الله کرم که در
دوران احمدینژاد به کسوت استادی در آمد این روزها ظاهرا قصد دارد تا
دوباره به نقشش در دوران اصلاحات باز گردد. الله کرم در گفتوگو با فارس
صراحتا روحانی را تهدید میکند که در صورت اجرای سیاستهای اقتصادی دولت
اکبر هاشمی رفسنجانی باید در انتظار «تظاهرات مردمی» باشد.
سایت الف با اشاره به اینکه این عضو ارشد حزبالله، پیش از این هم نشان
داده که در سازمان دهی آنچه او «تظاهرات مردمی» مینامد تبحر خاصی دارد
افزوده است: اما باید یادآور شد که در کشوری که رهبری آن را مدیریت
میکند و صراحتا در مذمت «اردوکشی خیابانی» سخن گفته، نباید انتظار داشت
که به راحتی «تظاهرات مردمی» راه بیفتد.مگر اینکه ابتدا پاسخ دهند: «چرا
تا به حال به آنها که در این سالها به سیاستهای محمود احمدینژاد، دولتش
و حامیان دیروز و جداشدگان امروزش انتقاد داشتند این فرصت داده نشد؟» آیا
حاضر هستند تا پیش از پایان دولت دهم فرصتی در اختیار مخالفان قرار دهند
تا ببینند تظاهرات مردمی در مخالفت با سیاستهایی همچون یارانهها،
بیتوجهی و ناتوانی در ساماندهی بازار ارز، سکه، طلا، مسکن، مرغ، برنج،
روغن و کره چه اندازه پرشور خواهد شد؟
در ادامه این مطلب آمده است: از این رو باید امیدوار بود شمشیری که پیش
از آمدن روحانی بیرون آمده در قلاف شود، تا کشوری که به همت مردم کم کم
دارد روی خوشی و آرامش را به خود میبیند، به آشوب کشیده نشود. مدلی که
این روزها در مصر دیده میشود. باید شرایط امروز مصر را به خوبی ببینیم و
اجازه ندهیم که تا فضای دو سال آینده کشورمان به مصر امروز بدل شود.
کشوری که در آن هر روز مخالفان و موافقان در خیابان بر علیه یکدیگر شعار
میدهند. یک طرف دفتر حزب طرف مقابل را آتش میزند و طرف مقابل سطلهای
زباله را. مهمترین چیزی که باید به آن توجه کرد مشتهای گره کردهای است
که در هوا میچرخد و به سمت یکدیگر حواله میشود.
مسلما دوستانی که همیشه سعی داشتند از خود چهره ای ولایی به نمایش
بگذارند، کسانی که تا دیروز مدعی بودند که یک اشارت رهبری برایشان کفایت
میکنند، همانها که هیچ کس را غیر از خود در تبعیت از رهبری قبول
نداشتند، امروز هم باید میزان ولایتپذیریشان را نشان داده و از تبدیل
شدن ایران به کشوری که سیاستش در کف خیابان رقم میخورد جلوگیری کنند.
اتاق محکمه و تفتیش عقاید در مؤسسه مصباح یزدی
نشریه نسیم بیداری با محسن غرویان مصاحبه ای کرده که در آن افشاگریهایی
در مورد تفتیش عقاید در موسسه وی انجام شده است:
«مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی [تحت مدیریت مصباح
یزدی] به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با
آنها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم
آن جا موجود است چون اینها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم
زدن سخنرانی آیتالله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه(س) در 15 خرداد
سال 85 داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمیتوانم با آن
ها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آن جا قطع کردم، یک کارهای خیلی
شدید افراطی در آن جا انجام میشد؛ مثلا در زیرزمین مؤسسه آموزشی و
پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید
بود و آن جا برخوردهای خیلی غیراخلاقی با افراد میکردند؛ برخوردها به
خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آن ها را خیلی
باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن
روشهای تند و افراطی و نیز بداخلاقیهای سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل
کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم. ... در همان جا، یک محکمه ای
تشکیل داده بودند که برخوردهای خیلی توهین آمیزی با طلاب و اساتید می
کردند. اگر استادی مثلا انتقادی می کرد یا مخالفتی با مشی و روش آن ها می
کرد و مقاومتی در برابر خواسته های آنان داشت، آن ها برخوردهای بسیار
بسیار غیر اخلاقی با او می کردند و به هر حال با توهین، افترا و تهمت و
این جور چیزها سعی می کردند او را از صحنه خارج کنند.»
نظر حسن روحانی درباره 21 نام و واژه
هفتهنامه «چلچراغ» در گفتوگویی با رئیسجمهور منتخب که هفته گذشته
منتشر کرد، نظر وی را درباره 21 واژه جویا شد و از او خواست احساسش را درباره آنها بگوید.
بخشی از گفتوگوی چلچراغ با حسن روحانی در ادامه میآید:
امام خمینی: میراث او یعنی جمهوریت و اسلامیت را باید به یک اندازه پاس داشت.
آیتالله طالقانی: کاش همگان به اندازه او اهل تساهل و مدارا بودند.
مهندس بازرگان: مسلمان متخصص که همواره در مسیر اعتدال بود.
شهید چمران: کسی که معتقد بود تقوا مهمتر از تخصص است اما آن کس که تخصص
نداشته باشد و کاری را بپذیرد، بیتقواست.
شهید مطهری: کاش امروز بود تا از آزادی اندیشه منتقد و مخالف دفاع میکرد.
شهید همت: سرمایهای برای ملت ایران که متعلق به هیچ جناحی نیست.
دکتر شریعتی: او از امام حسین (ع) آموخته بود که آزادگی مقدمه دینداری است.
دکتر بهشتی: روحانی دوراندیشی که دین، سیاست و جهان مدرن را خوب میشناخت.
اصغر فرهادی: سینماگری جامعهشناس که نامش در تاریخ مشاهیر ایران میماند.
علی کریمی: طغیان تکنیک که رفتارهای اخلاقیاش هم به یادگار میماند.
سهراب سپهری: او قطاری میدید که سیاست میبرد و چه خالی میرفت.
امیرکبیر: اسطوره سیاستورزی در چارچوب منافع و دنبال کردن اقتدار ملی.
علی حاتمی: دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» او بازنمایی برهههایی از
سیاست داخلی و خارجی ماست.
تخت جمشید: ذخیرهای ماندگار برای افتخار کردن و فرصتی برای توسعه
توریسم و رساندن پیام عظمت ما به دنیا.
کوه دماوند: این دیو سفید پای در بند، نشان آن است که در پس هر فراز و
فرودی، میتوانیم به قلههای بلند نظر داشته باشیم.
مشهد: جایگاه تجلی عمق احساس مذهبی و روحیات معنوی ایرانیان.
دریاچه ارومیه: نگین آبی آذربایجان که با بیتدبیری، از فرصت به تهدید
تبدیل شده و باید نجاتش داد.
خلیج فارس: یکی از بزرگترین فرصتهای استراتژیک ایران
و شناسنامه حضور تاریخی ما در جهان.
ابوالقاسم فردوسی: هویت ایرانی را زنده نگه داشت.
سرود «ای ایران»: مدتی است میبینیم و از دوستان هم شنیدهام که در
مراسم مختلف حتی مراسم عروسی، سرود «ای ایران» خوانده میشود. حس من موقع
شنیدن کلمه ایران، مانند حس همان آدمهایی است که در یک حرکت جمعی هماهنگ
نشده، خواندن و شنیدن سرود «ای ایران» را دوست دارند. حس غریبی است، مثل
اینکه یکباره چند میلیون ایرانی به فکر مظلومیت وطن افتادهاند و از
آنچه بر سرش میآید ناراضیاند. گویی غرور و افتخار را طلب میکنند.
نمادهای غرور ملی و فرهنگ ایرانی را باید از دست تخریبها دور داشت. اگر
اینها بناهای معماری هستند، باید حفظ کرد. اگر دانش و ادبیات است، باید
آموخت و گسترش داد و باید به یاد داشت که سرمایه غرور و فرهنگ یک ملت اگر
به شیوه درست استفاده شود، هر قدر بیشتر استفاده شود، زایندهتر و اثربخشتر میشود.
ترانههای شجریان: تعداد ایرانیانی که صدای شجریان را نشنیده باشند،
زیاد نیست و شاید اصلا کسی نباشد که صدای او را نشنیده باشد. حداقل همه
ایرانیان صدای ربنای او را بارها بر سر سفره افطار شنیدهاند. من نیز به
نوای موسیقی او گوش دادهام. هم شکوه و گلایه او در «بیداد» را شنیدهام،
هم به «دستان» او گوش دادهام، هم شعر سعدی را در «نوا» و مرکبخوانی او
شنیدهام و هم به هشدار او که «تفنگت را زمین بگذار» باور دارم. او
هنرمند بزرگی است و عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار
کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت.
هر چند برخی از سلایق سیاسی از او خوششان نیاید
هاشمی رفسنجانی: بنام مهدویت هم می شود دیکتاتور شد/ اگر مقبولیت مردم
نباشد، کاری نمی توان کرد
چکیده : اگر نظر و مقبولیت مردم نباشد، کاری نمی توان کرد. برای عملی
کردن اسلام، ما باید مردم را همراه خود داشته باشیم. به نظر ما، فقیه
واجد شرایط، جانشین حضرت بقیة الله (علیه السلام) است، اما اگر این بحث
ها بخواهد جنبهی حکومتی به خود بگیرد، باید برای فقیه، مقبولیت حاصل
شود. حضرت علی (علیه السلام) چون پذیرش مردم نبود، خانه نشین شد! ما که
بالاتر از حضرت نیستیم! اصلا چرا حضرت در پردهی غیبت اند؟ زمینهی پذیرش
گسترده و جهانی مردمی وجود ندارد....
آیت الله هاشمی رفسنجانی از ابتدای ظهور “مهدویت انحرافی” در طی 8 سال
گذشته بارها نسبت به بهره گیری افراطی این جریان از مقدسات در جهت اهداف
پشت پرده خود هشدار داده بود.
هاشمی رفسنجانی با انتقاد از سواستفاده ها از مهدویت گفته است: اگر
صداوسیما در این 8 سال در ارتباط با موضوع مهدویت درست عمل می کرد و به
مردم آگاهی می بخشید، فتنه گران هرگز اجازه پیدا نمی کردند با شعارهای
انحرافی و استفاده ابزاری از نام مبارک امام زمان(عج) نان خود بپزند و
بالاترین خسارت را به مردم و نظام اسلامی بزنند!
وی با بیان زمینه های ظهور تصریح کرده است: اگر نظر و مقبولیت مردم
نباشد، کاری نمی توان کرد. برای عملی کردن اسلام، ما باید مردم را همراه
خود داشته باشیم. به نظر ما، فقیه واجد شرایط، جانشین حضرت بقیة الله
(علیه السلام) است، اما اگر این بحث ها بخواهد جنبهی حکومتی به خود
بگیرد، باید برای فقیه، مقبولیت حاصل شود. حضرت علی (علیه السلام) چون
پذیرش مردم نبود، خانه نشین شد! ما که بالاتر از حضرت نیستیم! اصلا چرا
حضرت در پردهی غیبت اند؟ زمینهی پذیرش گسترده و جهانی مردمی وجود ندارد.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، گزیده دو مصاحبه رئیس
مجمع تشخیص مصلحت نظام با برنامه ” به سوی ظهور شبکه 2 سیما” و “فصلنامه
انتظار” را به مناسبت میلاد امام مهدی منتشر کرده است.
متن مصاحبه ها در همین پایگاه
دادگاه عالی بریتانیا تصمیم دولت این کشور مبنی بر تحریم بانک ملت ایران
را بی دلیل دانست و دستور به لغو این تحریم داد.
دولت بریتانیا از سال 2009 بانک ملت ایران را به ظن دست داشتن در نقل و
انتقالهای مرتبط با برنامه های هستهای ایران تحریم کرده بود.
حکم دادگاه عالی بریتانیا در پی تصمیم دادگاه عمومی اتحادیه اروپا صادر
شده که در اواسط بهمن ماه سال گذشته اعلام کرد مقامات این اتحادیه
نتوانستند مدارک و شواهد قانع کننده ای ارائه کنند که نشان دهنده دست
داشتن بانک ملت در برنامه هسته ای ایران باشد.
حکم دادگاه اتحادیه اروپا با واکنش کشورهای این اتحادیه و آمریکا رو به رو شد.
یکی از سخنگویان بانک ملت به خبرگزاری رویترز گفته است که این بانک در
نظر دارد از دولت بریتانیا به خاطر خسارتی که به این بانک وارد کرده
شکایت و غرامت دریافت کند. به گفته این مقام بانک ملت، خسارات وارده تا
500میلیون پوند بوده است.
فروغ رای تو مصباح راههای مخوف عنان عزم تو مفتاح ملکهای حصین
محمدتقی مصباح یزدی عصر پنج شنبه (23 خرداد) گذشته در مراسم عمامه گذاری طلاب مدرسه علمیه امام و جشن بعثت نبی اکرم در این مدرسه علمیه گفته است:
«پس از هشتاد سال به این نتیجه رسیده ام که سرّ مسأله این است که اصلاً عالم آفریده نشده که همه به زور به سعادت برسند و اصلاح شوند.»
همچنین ادامه داده اند: «در جامعه باید گروه های متضاد باشند تا زمینه انتخاب فراهم شود... اصل بر این است که زمینه انتخاب برای انسان فراهم شود.»
از خواندن این جملات، در درجه اول بدون توجه به گوینده آن، انسان واقعاً به وجد آمده و خرسند می شود، اما با شناخت گوینده آن که آیت الله مصباح باشد، خوشحالی همراه با تعجب و ذوق زدگی به انسان دست می دهد.
واقعاً مگر شخصیت ها و نخبگان مذهبی، اعم روحانی و غیر روحانی، به ویژه اصلاح طلب ها غیر این گفته و می گویند!؟ جناب آقای مصباح واقعاً خسته نباشید! در این 80 سال چقدر سختی و زحمت کشیدید ولی بالاخره آنچه که باید بفهمید، فهمیدید! حیف فقط کمی دیر! اما عیبی ندارد از قدیم گفته اند: ماهی را هر وقت از...
به قول آقای تاج زاده: «هنگامی که دانش، حقیقت جویی و شجاعت با واقع گرایی و تکیه بر تجربه بشری پیوند می خورد، اندیشه رهایی بخش رخ می نماید. مگر تاریخ نشان نداده است که آن چه اسلام به خصوص به ایران هدیه کرد، توحید و نفی ثنویت در نظر و مقابله با جامعه طبقاتی و بسته موبدی در عمل بود؟ چنین فضایی استعداد ایرانیان را شکفت به گونه ای که بیشترین نقش را در خلق فرهنگ و تمدن زرین اسلامی ایفا کردند.»
اما جناب آقای مصباح می دانید این 80 سال تجربه شما چه هزینه ای را بر دوش دین و مذهب، ملت و مملکت، انقلاب و روحانیت و... گذاشته است؟ توجه کردید که با نام و با رأی و نظر شما چه ها که بر سر کشور و مردم و نظام، بخصوص قشر تحصیلکرده و نخبه و جوانان رفته است؟ در نهایت می دانید:
«فروغ رای تو مصباح راههای مخوف عنان عزم تو مفتاح ملکهای حصین» گشته است!؟
با اینحال باز جای شکرش باقی است. امید است سینه چاکانت هم مستبصر شوند و...
.: Weblog Themes By Pichak :.