سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/10/14 | 2:47 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

«توهین و تهمت» ابزاری شیطانی، برای مقابله با مخالفان سیاسی!

نگاهی به مقاله توهین آمیز 17 دی ماه سال 56 روزنامه اطلاعات به امام خمینی

اشاره

در روزنامه اطلاعات 17 دی ماه 2536 شاهنشاهی (1356 ش)، شماره 15506، ص 7، درج مقاله کوتاهی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» باعث شعله ورشدن مجدد جرقه های انقلاب و در نهایت پیروزی آن شد. در این مقاله توهین و تهمت های ناروایی به روحانیت تشیع به ویژه امام خمینی داده بودند که هم در تبعید بود و هم کمتر از دو ماه از شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفی نمی گذشت. در این یادداشت ضمن اشاره و بازخوانی نکات برجسته مقاله مذکور، در پی پاسخ به این پرسش هستم که: چنین مقاله توهین آمیز و پر از تهمت و افترا از جانب رژیم پهلوی اتفاقی و ندانسته بوده، یا این که! مسبوق به سابقه و جزو سیاست های شیطانی رژیم پهلوی بود.

نگاهی به متن مقاله

در مقاله‌‌ یاد شده‌ به‌ روحانیت، به ویژه امام خمینی‌ به‌ گونه ای‌ کینه توزانه‌ و بیمارگونه‌ حمله‌ شده‌ و روحانیت را استعمارگر و آنها را با کشور استعمارگر شوروی سابق یکی دانسته و آورده بود: «استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نویش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با این که خصوصیت ذاتى آنها همانند است.» همچنین با «بلواى شوم» دانستن قیام 15 خرداد سال 42، روحانیون انقلابی و مبارز را با اراذل و اوباش مقایسه کرده و همه را با عناوین «روضه خوان و چاقوکش» مورد خطاب قرار می دهد.

از رهبر نهضت، امام خمینی با عناوین «مردی ماجراجو ولی بی اعتقاد و وابسته‌ و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص‌ جاه طلب» یاد شده‌ و او را «مردی که سابقه اش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور، با همه حمایت های خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» نام می برد و در ادامه نیز تهمت های ناروا و ناجوانمردانه دیگری به حضرت امام نسبت می دهد. از جمله:

ـ «روح اللّه‏ خمینى عامل مناسب برای ارتجاع سرخ و سیاه»

ـ «عامل واقعه ننگین روز پانزده خرداد»

ـ «روح اللّه‏ خمینى معروف به سید هندى...»

ـ «او در جوانى اشعار عاشقانه می سروده و...»

ـ «غائله ساز پانزده خرداد...»

ـ امام خمینی را در ارتباط با کشورهای خارجی عرب دانسته و نوشته: «فاش شد که یک ماجراجوى عرب به نام (محمد توفیق القیسى) با یک چمدان محتوى ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار...»

بررسی و برداشت

برخی پژوهشگران و پژوهندگان چاپ و انتشار این مقاله در شرایط آن روز کشور را به مثابه نخستین جرقه در انبار باروت نظام شاهنشاهی ارزیابی می کنند، «باری روبین» در این زمینه می گوید: «اولین جرقه‌ انقلاب روز نهم ژانویه سال 1978 [17 دی ماه 1356 ش] فقط هشت روز پس از عزیمت کارتر از ایران روشن شد. این جرقه، مقاله توهین آمیزی بود که به دستور داریوش همایون وزیر اطلاعات وقت، علیه آیت الله خمینی در یکی از روزنامه های مهم تهران منتشر شد.»

حال سؤال این است: آیا این اقدام یک اشتباه تاکتیکی و اتفاقی رژیم پهلوی بود یا توسل به تهمت و توهین و دروغ و ناسزا برای از صحنه خارج کردن مخالفان سیاسی، به ویژه امام خمینی یک سیاست دائمی و مسبوق به سابقه رژیم شاه بود؟

در پاسخ به پرسش مذکور باید خاطر نشان کرد، همواره یکی از مهم ترین دغدغه های هر حکومتی، مخالفان و دشمنان آن بوده است، اما نوع برخورد و مقابله با آنان در هر حکومت و نظامی متفاوت است. می توان گفت استفاده از سیاست تهمت و افترا نسبت به مخالفان فکری و سیاسی و توسل به دروغ و دشنام و ناسزا برای بیرون راندن حریف و رقیب از صحنه جزو ذات حکومت های استبدادی و مطلقه و احزاب و گروه های مطلق نگر و معتقد به تک صدایی می باشد.

اگر به تاریخ صدر اسلام هم مراجعه شود خواهیم دید سیره پیامبر اسلام(ص) اینگونه نبوده که مخالف و حریف سیاسی را به هر حیله و سیاستی بتوان مغلوب کرد. روش و سیره آن بزرگوار بر محور جوانمردی و دوری از سلاح تهمت و افترا و عدم نسبت دروغ به دشمنان و مخالفان بود.

امام علی(ع) در نگرش سیاسی خود که ریشه در اصول و اعتقادات فوق داشت به آزادی و اندیشه باطل مخالفان خود احترام می گذاشت و هیچ گاه به توهین و هتک حرمت و ناسزا و نسبت دروغ به آنان دادن متوسل نمی شد و در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط مثل جنگ نیز به اصول اخلاقی پای بند بود.

یکی از اهداف علی(ع) در دوران حکومتش این بود که سطح فکر و معرفت مردم افزایش یابد و آنان مسائل را با اندیشه، تعقل، تأمل و استدلال بفهمند و درک کنند. دشنام و توهین از جمله مواردی است که باب تفکر و تعقل را مسدود می کند و کسانی که به دشنام و توهین متوسل می شوند، از کم خردی و ضعف استدلال و منطق خود پرده برمی دارند. در جنگ صفین، حضرت شنید که گروهی از یارانش به معاویه و شامیان دشنام می گویند و توهین می کنند؛ آنان را از این کار منع کرد و فرمود: من خوش ندارم شما دشنامگو باشید، به جای دشنام بگویید خدایا! ما و ایشان را از کشته شدن برهان و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهی شان به راه راست برسان، تا آن که حق را نمی داند بشناسد و آن که برای دشمنی می رود و بدان آزمند است بازایستد.

خوارج مهم ترین و تندروترین گروه مخالف امام بودند. اینان بر ضد امام علی(ع) به جوسازی و شایعه پراکنی می پرداختند؛ در انظار عمومی به حضرت اهانت می کردند؛ در نماز جماعت امام اخلال ایجاد می کردند و سخنرانی های حضرت علی(ع) را به هم می زدند. کینه خود را از هر راهی ابراز می کردند و برای مبارزه با حکومت آن حضرت جلسات علنی و سرّی فراوانی تشکیل می دادند. در مقابل این حرکات توهین آمیز و گاه خطرناک و تهدیدآمیز، آن حضرت هیچ واکنش خشونت آمیز و حتی قانونی ای برای دستگیری و مقابله با آنان انجام نمی داد و سهمیه آنان را از بیت المال می پرداخت.

احترام به اندیشه و آزادی مخالفان، عدم تعرض به توهین کنندگان، نفی خشونت و خونریزی و پای بندی به اخلاق در جنگ و برخورد با دشمن و مخالفان عقیدتی و سیاسی، درسیره نظری و عملی دیگر ائمه اطهار (س) نیز کاملاً مشهود است.

پس از شهادت امام علی(ع) معاویه برای درهم کوبیدن جبهه امام حسن(ع) گاه به امام علی(ع) توهین می کرد و تهمت می زد و گاه به خود حضرت در قالبها و شکلهای مختلف توهین و ناسزا رواداشته و سیاست شیطانی به کار می برد و دیگران را هم به این کار تشویق می کرد. صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهای بنی امیه ای هست، اما ائمه اطهار(ع) هیچ وقت توصیه به این روش نکرده و پیروان را از به کارگیری آن منع می کردند.

با مطالعه تاریخ معاصر کشورمان می بینیم در مقاطع مختلف تاریخی و وقایع و حوادث پیش آمده، رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی برای غلبه بر مخالفان و خلع سلاح رقیبان سیاسی خود متوسل به تهمت و افترا و دروغ و ناسزا می شد.

پس از مخالفت های حضرت امام با اقدامات غیر قانونی و خلاف شرع رژیم پهلوى، به ویژه بعداز قیام 15 خرداد که یاد و نام امام خمینى در میان مردم مسلمان ایران همواره گسترش یافت، شاه و سران رژیم به بیم و هراس افتادند. هر از چندگاه دست به کار جعل شایعات و اکاذیب علیه امام مى شدند و تلاش می کردند با توهین و افترا به حضرت امام و انقلابیون آنان را در نزد افکار عمومی تضییع و مطرود نماید. در اسناد به جای مانده از ساواک به موارد بسیاری برمی خوریم که مراکز و سازمان های اطلاعاتی رژیم با توسل به همین روش ها خواستند حضرت امام و انقلابیون را نزد مردم بدنام کنند. بهمن سال 1350، آنگاه که رساله عملیه امام به ایران رسید و در آن قوانین ضداسلامى رژیم و از جمله قانونى با عنوان «حمایت از خانواده» مورد تنقید قرار گرفته بود، در سندی آمده است، ساواک با تصور این که مردم ایران با چنین قوانینى موافق هستند و به منظور شوراندن افکار عمومى علیه امام با طرح شایعات و جعل اکاذیب و نیز تنظیم مقاله اى، مقابله با نظرات امام خمینى را در دستور کار خود قرار مى دهد. در این سند پس ارائه گزارش و تحلیل، رئیس وقت ساواک در ذیل گزارش مزبور پى نوشت می کند:

1 ـ مى شود مقاله اى تهیه کرد بر علیه این کتاب و مطالب او را تشریح کرد و او را مفتضح کرد.

2 ـ قابل درج در روزنامه.

همین روال و سیاست شیطانی در سال های مختلف حکومت رژیم شاه ادامه داشت؛ مثل سوء استفاده از جریان کتاب شهید جاوید یا دکتر علی شریعتی برای تهمت زدن و دروغ بستن به روحانیت مبارز و طرفداران حضرت امام. تا رسید به دی ماه 1356 و باز به‌ حسب‌ گزارشات‌ موجود به‌ دستور شاه،‌ مقاله ای‌ در روزنامه‌‌ اطلاعات‌ چاپ‌ شد که‌ در آن‌ به‌ شدت‌ به‌ امام‌ خمینی‌ حمله‌ و توهین‌ شده‌ بود.

روزنامه اطلاعات 17 دی 56 ماه که بر پیشخان روزنامه فروشیها ظاهر شد، خشم مردم را برانگیخت. هنوز چند روز از نمایش ضیافت کارتر، رئیس جمهور آمریکا که شاه به افتخار حضور او در ایران برپا داشته بود و از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد می کرد، نگذشته بود که جزیره ثبات به آتشفشانی فعال بدل شد. گدازه هایی که از دهانه آتشفشان به بیرون پرتاب می شد دمادم بر نگرانیهای رژیم می افزود. بحرانها، یکی پس از دیگری، از راه می رسیدند؛ دو روز بعد، قیام 19 دی مردم قم رقم خورد و... به گونه ای که تغییر دولتها چاره کار نبود. در سالگرد انتشار این مقاله که شاه در نطق معروفش تظاهر به شنیدن «پیام انقلاب مردم» کرد، باز فایده نداشت و مکر و حیله شاه و دیگر سران دیگر کارساز نبود و ره به جایی نبرد.

صرفنظر از تحلیلگران وقایع سیاسی، دولتمردان و حتی نظامیان حکومت پهلوی نیز بر این باور بودند که چاپ و انتشار مقاله 17 دی را می توان نقطه عطفی در آغاز اعتراضات و مخالفتهای مردم دانست. سپهبد صمدیان پور، رئیس شهربانی کل کشور در جلسه‌ مورخ 16 شهریور 1357 شورای امنیت ملی و هیأت دولت اظهار می دارد: «ریشه این ناراحتیهایی که ما داریم از 17 دی سال گذشته شروع شد.»

 




تاریخ : شنبه 92/10/14 | 1:13 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

پرده اول:
پس چون راه نجات از هر طرف بر معاویه بسته شد و مهلت خود را در چاره جویى اندک دید، فرمان داد هر قرآن که در سپاهیان بوده و هر جزوه و دفتر که صورت مجلد داشت و شبیهبه قرآن مى نمود بر سر نیزه ها نموده و قرآنی را که از مسجد دمشق آورده بودند و بسیار حجیم بود پیشاپیش دیگر قرآن ها بر سر دست برداشته فریاد برآوردند  :

که اى مردم این قرآن خدا و فرقان الله است که بهترین نزدیک کننده و نیک ترین جداکننده می باشد و تا این کتاب در میان ماست چگونه دو سپاه مسلمان باید به روى هم تیغ بکشند و بیایید تا کار خود را به حکمیت واگذار کنیم. به این صورت که معاویه و على هر دوکنار کشیده کار به مردم واگذارند تا خود هر که را خواهند گزیده اختیار بکنند. و گفتند اى گروه مسلمانان بترسید از خدا و رحم کنید بر زنان و کودکان ما و شما و ایننه ما دشمنان خداییم که به جدالمان آمده اید. چون این سخنان به على علیه السلام آوردند. سرفرا داشته گفت:

خداوندا تو خود بهتر دانى که معاویه این کار به خدعه آورده نظربه دین نمى دارد و هم تو خود داناى کلى که این مردم اغوا شده سخن ناحق بر حق ترجیح مى نهند.
و ناچار امیرالمومنین ابن هانى را مامور ساخته فرمود:  برو و مالک اشتر را بگوى تا جنگ را فرو گذارد.
ابن هانی هنگامی که مالک اشتر را دید، این پیام رسانید که اعظم سپاه شام پشت به میدان و رو به بیابان فرار مى کردند و چون مالک اشتر فرمان على شنید و گفت اى ابن هانی خدمت على برو و از من سلام رسانیده بگوى یک ساعت دیگر مرا به خود گذار تا با پرچم پیروزى به نزد تو بیایم و به نیکویى ملاحظه کنى که چگونه پشت دشمن دو تا شده میدان به ما مى گذارد و نسیم پیروزى چشم ودل مردم ما معطر مى دارد که ابن هانی با این درخواست بازگشته جریان به عرض رسانید،در این هنگام عبدالله پسر عمر و عاص از جانب معاویه به جانب سپاه على علیه السلام آمده گفت اى اهل عراق ما شما را به کتاب خدا مى خوانیم و شما از آن سر باز مى زنید، به خدا که اگر این جنگ براى دین بود حق آن ادا کردیم و اگر براى دنیا بود داد آن بدادیم و کم مانده که اگر روزى دیگر بر ما گذرد همین قلیل از کثیر که مانده اند هم نخواهند ماند و شما را سوگند به خدا مى دهم که دست از جنگ کشیده کار به قرآن بسپارید و هم باسخنان پسر عمر و عاص بود که خوارج شمشیرها از نیام کشیده گفتند یا على! ما تراگفتیم اشتر را فرمان کن تا دست از جنگ کشیده به جانب ما بیاید و تو فرمان تشدیدمحاربه اش گویى!
على فرمود مگر من جز در پیش روى شما ابن هانی را فرمان فرستادم. ناچار دوباره ابن هانی برگشته مالک را دستور موکد رسانید و چندان که اشترگفت اى ابن هانی آخر این چه جاى دست از مقاتله کشیدن است در حالى که همه روى ظفر به جانب ما بازگشته پشت دشمن را به فرار مشاهده مى کنیم. ابن هانی گفت آیا رضا باشى که چون ظفرمند بازگردى على را کشته باشند؟!
مالک اشتر جواب داد سبحان الله که قسم به خدا اگر همه ى عالم به من دهند و بخواهند تا من على را نبینم و در مفارقت او باشم نمى خواهم و گفت همه ى این فتنه ها از قرآن برداشتن ها بلند شده است و آنهایى که این خدعه پذیرفته اند جز نادانان نمى باشند و سوگند به خدا که من نتیجه ى این شعبده مى دانستم. ناگزیر شمشیر به غلاف فرو برده دل آزرده و ناچار بازگشته خود به على رسانید و بسا کلمات سنگین که خوارج را آورده بر بى وفاییشان منسوب ساخته کم ماند که میان اشتر و ایشان کار به جدال بینجامد که على به میان آمده غائله شان خاموش گردانید. برگرفته از کتاب علی مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی

پرده دوم:
معاویه که زمانی خود رادر آستانه هلاکت می دید و با خدعه قرآن بر نیزه نهادن و حکمیت توانسته بود بر قدرت تکیه بزند، این بار با حماقت خوارج خبر شهادت علی به او رسیده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
خوارجی که نقشه داشتند هم علی و هم معاویه و هم عمر وعاص را از صحنه خارج کنند تنها علی را به شهادت می رسانند. علی چشم از جهان گشوده بود و معاویه نیز مقصر نبود بلکه خوارج دست به این جنایت زده بودند. ملت اسلام به دامان امام حسن پناه می برند. و معاویه برای اینکه ضربه آخر را وارد کند سپاهش را روانه عراق می کند. امام دستور تجهیز سپاهیان را صادر کرده و خود رهسپار میدان جنگ بامعاویه می شود. سپاهیان امام حسن درحال پیشروی به سمت دشمن هستند. معاویه اینبار یکبه یک با سرداران سپاه امام حسن دیدار کرده و آنها را خریداری میکند. ابن عباس سردار بزرگ سپاه امام حسن نیز تسلیم می شود. پیشنهاد صلح داده می شود. سرداران سپاه امام، از این پیشنهاد استقبال می کنند و آن را تنها را ممکن می دانند. شرایط طوری می شود که امام برای افشای معاویه تن به صلح می دهد. صلح نامه بین معاویه و امام حسن تهیه و به امضای طرفین می رسد. شیعیان واقعی ناراحت و مغموم بوده و یاد و خاطره فتوحات زمان علی علیه السلام را برای هم یادآوری می کنند.

پرده سوم:
معاویه به صلح نامه با امام حسن عمل نکرده و همه مفاد آن را زیر پا می گذارد و یزید را بر مسند خلافت می نشاند. امام حسین به دعوت کوفیان برای تشکیل حکومت رهسپار عراق می شود...
سپاهیان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا گرد او جمع شدند. امام فرمودند من بیعت از شما برمی دارم. هرکس می خواهد برود. هفتاد و دو تن از یاران با وفایش برعهد خود با امامشان می مانند. روز عاشورا فرا می رسد. یاران امام یک به یک به میدان می روند و همگی به شهادت می رسند. نوبت به امام مظلوم شیعیان می رسد. امام به شهادت می رسد. شیعیان هنوز در حسرت آن روز هستند که مالک اشتر در پس خیمه معاویه باخدعه او و با حماقت و کمک خوارج دست از جنگ کشید و میدان پیروزی را با شکست عوض کرد.

پرده آخر:
امام خمینی (ره) : من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده ی میلیونی آن درعصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ص و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین وحسین بن علی:، می باشند. ...
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد.
مردم ما بیدار و هوشیارند و البته نخواهند گذاشت که این کشور به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
خدایا به همه خوبان قسمت می دهیم در ظهور منجی عالم تعجیل بفرما ان شاء الله

پینوشت1) ما در زمان شاه چه کم داشتیم؟! زن با حجاب؟! حج؟! روزه؟! نماز؟! کربلا؟! نماز شب؟! ژاندارم منطقه نبودیم مگه؟! ...
پینوشت2) 
کسی که با ولی زمانش بیعت ببندد و مثلاً با علی زمانش بیعت کند و سپس از بیعتش برگردد به روزگار اولیه اش بر نمی گردد و قطعاً معاویه ها و حجاج ها نصیبشان خواهد شد.
پینوشت3) مسلم علیه السلام به محض دستگیری هانی، فرمان جهاد داد... سلیمان سُرد گفت من مانند یعقوب در فراغ یوسف گریه می کنم و منتظر قدومش خواهم بود تو که هستی که فرمان جهاد می دهی؟!!
پینوشت4) موسی علیه السلام به کوه طور رفت و قوم بنی اسرائیل را به برادرش هارون سپرد.. در همین ایام سامری با این ادعا که ارض موعود - بهشت وعده داده شده روی زمین به قوم بنی اسرائیل- وعده بیهوده است و موسی باز نخواهد گشت و مرده است و ارض موعود دروغین است... مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد... و فتنه مذهبی به پا کرد

پینوشت5) حدود 900 ایه و یک هفتم آیات قرآن پیرامون قوم بنی اسرائیل و ملحقات آن است...که این خیلی عجیب است... روایت داریم از نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که یا علی "انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی" : تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبر دیگری وجود ندارد. ...حکایت مسلمین بسیار شباهت به این قوم دارد و یکی از علل تکثر این آیات به همین دلیل است... پیشنهاد می شود به دلیل این کثرت به عنوان یک موضوع ویژه به آن پرداخته شود و تحقیق و تفحص دقیق صورت بگیرد تا راه اشتباه را دوباره تکرار نکنیم و مورد لعن و تمسخر آیندگان نباشیم...




تاریخ : جمعه 92/10/13 | 7:28 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

         سرطان، بلای بی نشان

طبق آمارهای جهانی 15تا 17/5درصد علت مرگ ومیر درجهان به علت  ابتلا به بیماری سرطان بوده که این آماربه شکل نگران کننده ای درحال افزایش می باشد، ودرصورت ادامه این روند سرطان به اولین عامل مرگ ومیر در جهان تبدیل خواهدشد.

صنعتی شدن وتغیرات در شیوه زندگی واستفاده بی رویه از مواد شیمیایی وسوخت های فسیلی وشیوه تهیه ونگهداری، پخت ومصرفموادغذایی وقرارگرفتن دائم درمعرض انواع بی شمارکارسینوژن های(رادیکال های آزاد ومواد سرطان زا) موجود درطبیعت سبب رشد روز افزون این ابتلاء شده است .

تبعیت از توصیه های جدید بنیاد جهانی پزوهش سرطان (WCRF) ، درموردشیوه زندگی می تواند بطور قابل توجه ای سبب کاهش ابتلاء به سرطان گردد،که به مواردی از این تواصی اشاره می شود :

- وزن خود را در محدوده طبیعی نگه دارید.

- حداقل  30دقیقه فعالیت ورزشی روزانه داشته باشید.

- از مصرف غذاهای با انرژی متراکم مثل نوشابه های قندی (کمتراز125کیلوکالری به ازای 100گرم غذای غیر کالری داردرروز) ، وگاز دار ومواد افزودنی پرهیز نمایید.

- بطور مستمر در سفره غذایی خوداز انواع میوه و سبزی جات وغلات استفاده نمایید.

- مصرف گوشت قرمزدرسبد غذایی (کمتراز500 گرم درهفته) را کاهش دهید حتی اگه پولتون ازپارو بالا میره .

- ازمصرف نوشابه های الکلی جدا خودداری نمایید.

- ازمصرف سیگاروهرگونه دخانیات پرهیز نمایید(از100نوع سرطانی که تاکنون شناخته شده ، سیگارعامل 22درصد از موارد مرگ میردرسرطان شناخته شده است) .

- مدت طولانی درمعرض نور آفتاب مستقیم به خصوص درفصل گرما قرارنگیرید .

- ازپختن موادغذایی با دمای بالا و سریع خودداری نمایید .

- حتی المقدوردرمعرض مواد وذرات معلق حاصل از سوخت مواد فسیلی وشیمیایی در هوا قرارنگیرید .

- ازغذاهای پرنمک وپردازش شده با نمک طعام خودداری نمایید .

 شیفت های ممتد وطولانی شبانه ،کاهش سیستم ایمنی بدن و افزایش سن ازموارد افزایش احتمال ابتلا به سرطان می باشد .

                                  بااستفاده ازهفته نامه پزشکی امروز

 




تاریخ : جمعه 92/10/13 | 2:47 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر
تاریخ : سه شنبه 92/10/10 | 11:28 صبح | نویسنده : مدیر وبلاگ | نظر

        تسامح کور

آقای دیوید تات مدیر کمیته علمی  مستقل داروسازی بریتانیا  اعلام می نماید که "خطر مصرف الکل خیلی بیشتر از حشییش است" وبدنبال این اظهار نظر آنچنان در فشار قرار می گیرد که مجبور به استعفا می شود.

الکل علاوه برمشکلات خانوادگی واجتمایی وتحمیل هزینه های سنگین برخانواده واجتماع  اثرات خطرناکی برسلامتی افراد دارد:

در مسمومیت با آن علائمی مثل سرخوشی، پر حرفی، حالت تهاجمی، لکنت زبان وعدم تعادل، دوبینی، سرگیجه، تعریق شدید وطپش قلب، خواب آلودگی، تشنج، شوک وکماء وگاهی نارسایی برگشت ناپذیر قلب وتنفس که منجر به مرگ خواهد شد، دیده می شود.

درمصرف طولانی مدت الکل بیماریهایی مثل سیروز کبدی، خونریزی گوارشی وسوء هاضمه، سایکوز حاد الکلی مثل سندرم کورساکوف ودلیریوم که با ضایعات شدید مغزی همراه است  وفراموشی، عدم تعادل وعدم درک زمان ومکان را به همراه دارد روبرو می شویم ...

در ارزیابی موادی که برای سلامتی انسان مضر می باشند الکل از 100امتیاز با 75 امتیاز خطرناکترین ماده برای سلامتی  انسان شناخته شده .

هروئین با امتیاز منفی 55 وکوکایین 33وآمفتامین ها(موادتوهم زا) با 23وحشیش 20وبنزودیازپین ها (داروهای خواب آور وآرام بخش)با 15امتیاز در مراتب بعدی قرار دارند.

ترک الکل بسیار مشکل تراز ترک مواد اعتیاد زای دیگر است واگر بدون کنترل ودرمان مناسب انجام گیرد گاهی سبب دلیریوم وجنون شده که منتهی به مرگ خواهد شد.

با توجه به اینکه مصرف الکل در میان جوامع علمی وآکادمیک به شکل رایج وجود دارد وافراد گاهی توجیهات علمی ضعیفی را نیز در فوائدطبی آن طرح می نمایند و استفاده آن را وسیله ای برای سرخوشی وفراغت ازمشکلات پیرامون خود می یابند لذامراکز علمی ونهاد های مبارزه با اعتیاد ازکناراین ماده خطر ناک واعتیادآور همواره به راحتی گذشته  و در مبارزه فرهنگی و علمی و نظارتی آن کوتاهی جبران ناپذیری اعمال شده است .

                                                                                 بااستفاده از هفته نامه پزشکی امروز




تاریخ : جمعه 92/10/6 | 2:36 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

علی بن ابی‌طالب را به لقب پرافتخار امیر مؤمنان می‌شناسیم. ایمان در وجود او نهادینه بود و گفتار و رفتارش برآمده از همان ایمان کامل بود. تأکید و پایداری او بر حفظ اساس اسلام در تمام شرایط و حتی آن زمانی که شایستگی‌های او در جامعه مسلمان پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام نادیده گرفته شد، نشانه آن بود که او در پرتو ایمان حقیقی، چنین رویکردی را به عنوان یک استراتژی برگزیده نه یک تاکتیک. شرط پیروی از چنین پیشوایی نیز آن است که همچون او، راهبرد وحدت و برادری را در جامعه مسلمان پیشه سازیم.

حسین بن علی را با لقب شکوهمند سید الشهداء می‌شناسیم. ایمان کامل و حقیقی او موجب شد تا برای اصلاح جامعه مسلمان و بازگشت آنان به روح آموزه‌های دینی، در خون خود بغلتد و طنین درس آزادگی و انسانیت را در پهنه تاریخ سر دهد. خطر فراموشی اساس اسلام و الگوهای رفتاری برآمده از آموزه‌های این دین آسمانی، حسین را به آوردگاهی کشانید که ما آن را در نماد کربلا و عاشورا می‌شناسیم. اما پیروان حسین می‌دانند که شرط رهروی در راه حسین آن است که یادمان نرود در صحنه تعاملات و روابط اجتماعی، هر لحظه عاشورا و کربلا تکرار می‌شود. سلسله‌جنبان در این راه، حسین است؛ اما او هدف نیست؛ چراغ راه است برای آن که به کژی نگراییم و راه را گم نکنیم.

پس باید راه و مقصدی را که حسین برای آن جان داده، پی بگیریم. برنامه جامع سعادت و قرب الهی را که در قالب دین مبین اسلام به بشر ارزانی داشته شده، هماره پیش چشم داشته و الگوهای رفتاری آن را برای داشتن جامعه‌ای نمونه و برین به عمل درآوریم. اما آن چراغ راه همواره باید پرفروغ باشد و ما باید این فروغ را به آیندگان برسانیم؛ پس حسین و کار او باید با شکوه و عظمت در یادها و خاطره‌ها باقی بماند؛ و اربعین فرصتی است برای نکوداشت و گرامی‌داشت او. اربعین، حسین را به جهانیان و جان‌های مشتاق و جوینده می‌شناساند؛ و ره‌یافتگان را در ادامه راه یاری می‌رساند.

همدلی و همیاری انسان‌هایی که در این روزها به شوق زیارت حسین در مسیرهای منتهی به کربلای معلا، انرژی متراکمی را پدید می‌آورد و روح هر انسان پاک‌نهادی را به پرواز در می‌آورد، اگر در تمام روزهای سال جریان داشت، به راستی بهشتی را در زمین ایجاد می‌کرد که همگان به کرامت انسانی یکدیگر احترام بگذارند. آیا اسلام و آموزه‌های آن غیر از این است؟




تاریخ : سه شنبه 92/10/3 | 1:20 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر