سفارش تبلیغ
صبا ویژن

   ایران امروز خود را امّ القرای جهان اسلام وازکشورهای قدرتمند و تأثیر گذار درمنطقه می داند و از این که می تواند درسوریه، لبنان، عراق، افغانستان، یمن ومناطق دیگرحضور نظامی و مستشاری داشته باشد و در روند تصمیم گیری های منطقه ای اثرگذار باشد، خشنود است؛ اما به نظر می رسد دست ایران- مانند بقیه ی کشوها اسلامی- در روابط بین الملل کاملاً خالی است. 

   بدنیست ایران برای سنجش عیارقدرت بین المللی خود به دو اقدام دست بزند:

الف) قدرت نظامی خود را در این سنجش و ارزیابی لحاظ نکند.

ب) نفوذ خود را درموارد زیر به ارزیابی مجدد بنشیند:

   1- اقدام بین المللی درمورد فاجعه ی میانمار

   2- ایجاد وفاق بین کشورهای 1+5 علیه کارشکنی های آمریکا

   3- توان انجام اقدامات متقابل دربرابر عهدشکنی های برجامی آمریکا

   4- ایجاد همگرایی درکشورهای اسلامی

 

   ایران باید متوجه شده باشد که نه تنها نفوذی درمجامع بین المللی برای صدور بیانیه وقطعنامه علیه جنایت بوداییان میانمار ندارد، بلکه حتی دستش درایجاد همگرایی بین کشورهای اسلامی نیز خالی است. ایران با رفتارهایی؛ مانند تخطئه و زیرسؤال بردن فلسفه ی وجودی مجامع بین المللی، عدم اجرای بعضی بیانیه های جهانی، ناتوانی درایجاد ارتباط متناسب باکشورهای همسایه وموارد دیگر نتوانسته است به اندازه ی ادعایش اثرگذار باشد.




تاریخ : سه شنبه 96/6/28 | 12:14 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

   فاجعه ای که امروز درمیانمار اتفاق افتاده و درجریان است، از یک سو وجدان وانسانیت مدعیان آزادی وحقوق بشر را به امتحان نشسته؛ آن ها که تمام اهرم های فشار بین المللی را در اختیار دارند وهرجا مصالح ومنافع شان حکم کند از آن استفاده می نمایند. ازسوی دیگر این فاجعه ی هولناک، دنیای اسلام را به صورت جدی به چالشی سخت فراخوانده است.

  کشورهای اسلامی همواره از امکانات وشرایط جغرافیایی، جمعیتی و ژئوپلیتیکی خوبی برخوردار بوده وهستند، اما نه تنها هیچگاه نتوانسته اند استراتژی واحدی برای حرکت های جمعی و بین المللی خود برگزینند، بلکه همواره باخود درستیز و دشمنی بوده اند. برخوردکشورهای اسلامی با موضوع اسرائیل یکی ازموارد تشتت و ناهماهنگی دربین شان است که ابتدا به شکست کشورهای عربی و اسلامی و سپس به سازشی ننگین منجر شد و اینک موضوع میانمار پیش آمد نموده؛ که می تواند سنگ محکی برای سنجش عیار قدرت و نفوذ وهمگرایی مسلمانان باشد. امروز کشورهای اسلامی، نه نفوذ بین المللی برای فراخوان جمعی علیه این فاجعه دارند و نه قدرت سیاسی و اقتصادی، که بتوانند با فشارها وتحریم ها، برضد این جنایت و نسل کشی اقدام کنند. تنها کاری که از دست شان برمی آید برپایی راهپیمایی ومحکوم کردن خشک وخالی است وبس!

 

   بنابر این می توان گفت فاجعه ی فلسطین ومیانمار درجای خود تأسف بار است، اما تأسفبارتر، فاجعه ی اختلاف مسلمانان باهم و نداشتن جایگاه بین المللی برای هرگونه اقدام مثبت وسازنده است.




تاریخ : شنبه 96/6/25 | 1:43 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

   اصلاً ما ایرانی ها آدم های احساسی و دل رحمی هستیم ودر این مورد بین مسؤول وغیرمسؤل و بد وخوب مان هیچ تفاوتی وجود ندارد. مثلاً شما نمی توانید کشوری درجهان نام ببریدکه فرد یا افرادی درآن جُرم سیاسی مرتکب شده باشند وفتنه گر باشند، اما باز درخانه ی خودشان زندگی کنند وخوش بگذرانند و اگرقلب شان یک کمی تیر بکشد، فوراً با آژان وامنیت کامل به بیمارستان منتقل شوند و تحت عمل جراحی قرار بگیرند.

   آقایی وجدانش درحصر تحت فشار قرارگرفته، اعتصاب غذا کرده و هِی داد وهوار می کند که ایّهاالناس! بیایید مرا محاکمه کنید، اما چندروز پیش درخبرها خواندید که رئیس دادگاه انقلاب تهران در درباره ی محصورین فرموده: «درحصر ازمحصورین دربرابر کسانی که می‌خواهند به آنان آسیب بزنند، مراقبت ومحافظت می‌شود». وقتی آدم اینجورخبرها را می شنود، از این همه رأفت و رحمت وعطوفت به وجد می آید.جالب این که قلب رؤوف ومهربان ایرانی جماعت، حتی در سینه ی آدم های دیکتاتور وطاغوتی شان هم می زند؛ نمونه اش حرف شاه درمورد حصرخانگی دکتر مصدق است که گفته بود: «مصدق بابت امنیت خودش توی ملکی که دارد حبس است، چون اگر برگردد به خانه‌اش درتهران، مردم توی خیابان دارش خواهند زد… اوهمان جایی که هست، راضی وخوشحال است. خوب می‌خورد و به ورزش موردعلاقه‌اش می‌پردازد»... حالامتوجه عرض بنده شدید؟

   همانطورکه خودتان می دانید در زمان طاغوت- به لحاظ همان طاغوتی بودنش- ازاین رأفت ها بیشتر ازیک مورد نبوده، امامطمئناً رأفت اسلامی یک چیز دیگری است و عالِم وجاهل، انقلابی وضدانقلاب، مسؤول وعامی، خودی وغیرخودی وخلاصه همه را دربرمی گیرد و البته سابقه ی طولانی ومتعدد هم دارد.

 

(4/6/96)




تاریخ : شنبه 96/6/11 | 11:20 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

«ابوالمعین گوجه خانی» درکتاب «قهارٌ فی الاِستتار» آورده است «زیدابن رسانه پور عسکرآبادی» را سفری به ینگه دنیا پیش آمد. اهالی را چون چشم به جمال بی مثال معظمٌ له منّور گردید، وی را بپرسیدند آیا باز سودای ابتیاع فیلم وسریال تو را به این دیار کشانیده است؟

فرمود: «آن چه ازفیلم ها وسریال ها وکارتون ها، ازهزاره ی اول ونیمه ی هزاره دوم در نزدتان موجود بود همه را ابتیاع فرموده ایم و به کثرتِ نمایش، فرسوده ایم. اکنون مرا قصد، آن باشد که ملتِ تنوع طلب ما فیلم های جدیدتر بینند و درپای برنامه های جذاب تر نشینند تافیل شان درهوای هندوستانِ ماهواره وشبکه های مستهجنه، هوایی نگردد. حال اگر فیلم، موجود باشد و موانع مفقود؛ همه را یکجا وفله گونه خریداریم».

اهالی ینگه دنیاگفتند: «فیلم – الی ماشاءالله- موجود باشد، اما موانع مفقود نباشد»!

فرمود: «موانع چه باشد؟ باز گویید تا رفع گردانم، به اندک زمان ممکن».

گفتند: «درفیلم های جدید ما، پریرویان نازک اندام وعریان بدنی باشند که ما در دنیا طالب آنیم وچون شما تا آخرت منتظر نمی مانیم. پس تماشای آن ها مَرشما را حلال نباشد و پخش آن ها درسیمای تان محال باشد».

فرمود: «آن چه گویید عین صواب است، اما آن را چاره ای به غایت زیبا اندیشیده ایم. هرقسمت از بدن ضعیفه ها-که ازحدود حجاب شرعیه بیرون باشد- به لطفِ لطایف رایانه ای چنان مستور گردانیم که ضعیفه، خود از شناختن خویش درفیلم مذکوره عاجز همی ماند».

گفتند: «با دیالوگ ها والفاظ ناموزونه چه همی کنید»؟

بفرمود: «این فقره را باهنر دوبلاج –که بومی نموده و درخدمت اسلام ومسلمین قرارداده ایم- رفع و رجوعش همی کنیم؛ رفع کردنی»!

گفتند: «آن صحنه ها راکه درآن مراودتی ومغازلتی صورت همی پذیرد چگونه نمایش همی دهید»؟

بفرمود: «بنا را بر تجرّد طرفین همی گذاریم وصیغه ی محرمیتی جاری همی سازیم تا معصیتی واقع نگردد وگناهی شایع نشود». سپس تیغی ازهمیان خویش به درآورد و بفرمود: «این تیغ را نام، "سانسور" باشد که در بلد فخیمه ی ما استفاده ای بس سترگ دارد. آن جا که هیچ یک ازلطایف مذکوره کارگر نیفتاد، معجزت این تیغ به کار خواهد افتاد».

اهالی ینگه دنیا چون این سخنان بشنیدند، انگشت تحسین و تعجب به دندان بگزیدند و آن چه ازمحصولات هزاره ی سوم درنزد شان بود به حضرت ایشان پیشکش بنمودند.

 

اعان الله مَن یَصلحُ الفَرهنگ البرهنگی




تاریخ : جمعه 96/6/3 | 2:10 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

«مارکوچِلو» درنمطی ازسفرنامه ی خویش آورده است:

در ادامه ی سفرم، به کشوری رسیدم درخاورمیانه که درآن آزادی سیاسی به وفور یافت همی شدی. قضا را روزی از رسانه های آن کشور شنیدم احد از فعالان سیاسی معترض، اعتصاب غذا کرده و فریاد همی کشد که: «ای هوار! بیایید ومرا به شلاق محاکمه بنوازید و به داغ مجازات بگدازید»، اما رأفت بی مثال حاکمان، چنین اقتضا نمودی که او درخانه ی خویش بماند ونام زندان ومحاکمه به زبان نراند. از این همه سعه ی صدر حاکمان انگشت تعجب به دندان گزیدم وچند روزی درآن جا اقامت گزیدم.

(مرداد96)




تاریخ : سه شنبه 96/5/31 | 11:25 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

موضوع: جایگاه مربی

 

­سوره ی حمد (فاتحة الکتاب) - آیات2و3

الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَ‌بِّ الْعَالَمِینَ ?2? الرَّ‌حْمَـ?نِ الرَّ‌حِیمِ ?3?

ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان ?2? و رحمتگر مهربان است ?3?

 

نکته های تربیتی:

1- یکی ازنام های والای خداوند "ربّ" است. به نظر می رسد هیچ نامی صمیمی تر و نوازشگرانه تر از "ربّ" نیست که هم بتواند صاحبش را تعریف و هم برای مخاطبانش تا این جاذب و دارای کشش عاطفی باشد.

2- والدین و مربیان باید دقت داشته باشند که در نقش مربی گری خود جایگاه خدایی دارند.

3- والایی و خدایی بودن نقش مربی به خاطر دقایق، ظرافت ها و رموزاتی است که در این نقش نهفته است. (ظرافت های نقش مربی درقسمت های آینده ی این بحث روشن تر خواهد شد).

4- خداوند خود را در آیه ی دوم سوره ی حمد با نام "ربّ" معرفی نموده و در آیه ی بعدی دو صفت "رحمان" و "رحیم" را برای این نام، برگزیده است. درتفسیرالمیزان، معنای "رحمان" و "رحیم" این گونه آمده:

«خداى رحمان معنایش خداى کثیرالرحمة، و معناى رحیم خداى دائم الرحمة است و بهمین جهت مناسب باکلمه ی رحمت این است که دلالت کند بر رحمت کثیرى که شامل حال عموم موجودات و انسان ها از مؤمنین و کافر مى شود». و نیز آمده: «رحمان عام است و شامل مؤمن و کافر مى شود و رحیم خاص مؤمنین است»(طباطبایی، سیدمحمدحسین،تفسیرالمیزان).

بنابر مطلبی که از تفسیرالمیزان در باره ی صفت های "رحمان" و "رحیم" آمده، می توان گفت هر مربی باید از این دو صفت برخوردار باشد؛ یعنی:

یک)مهر و رحمتش عام باشد و شامل همه ی انسان ها(صرفنظر از نژاد و زبان و دین) و نیز همه ی موجودات بشود. این شمول از یک سو نشانه ی وجود یک خصیصه ی اخلاقی نیکو در انسان است که باید در همه ی انسان ها وجود داشته باشد. ازسوی دیگر بودن این صفت درمربّی باعث رشد وشکوفایی صفت مذکور درمتربی نیز می شود. متربی با تأسی به مربی خود یاد می گیرد که به همه ی انسان ها وهمه ی مخلوقات خداوند مهر بورزد و با آن ها مهربان باشد. طبیعت را دوست بدارد، به کوه و دست و جنگل و بیابان عشق بورزد، حرمت انسان ها را پاس بدارد و حقوق همه ی موجودات را رعایت نماید.

دو) مربی به متربی خود محبت و علاقه ی خاص داشته باشد، برای تربیتش از هیچ کوششی فرو نگذارد، برای انجام کار تربیت به اندازه ی لازم مطالعه کند، وقت بگذارد، حوصله به خرج بدهد و خود را به اصول علمی تربیت مجهّز و مقید کند.

 

5- خداوند هر فرد را با دیگران متفاوت آفریده؛ ازهمین رو است که هر بنده، جدا ومتفاوت از دیگران باخدای خود ارتباط برقرار می کند. والدین ومربیان نیز در روند تربیتی خود باید این تفاوت های فردی را درنظر بگیرند. یک مربی (چه پدر و مادر وچه معلم) نباید باهمه ی متربیان خود با یک شکل برخورد کند. هر متربی شخصیت خاص خود را دارد وشیوه ی تربیتی خاصی را طلب می کند. مربی درضمن بر قراری ارتباط جمعی وگروهی بامتربیان، باید به تک تک شان نظر خاص داشته باشد و در ارتباط فردی، جنبه های شخصیتی متربی را مد نظر قرار دهد.




تاریخ : دوشنبه 96/5/23 | 10:10 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

(به بهانه ی اعلام نتایج کنکور سال جاری)

 

   یک پرسش قدیمی وتکراری که ازبس شنیده اید، حوصله تان ازشنیدن دوباره ی آن سر می رود: «علم بهتر است یا ثروت»؟

   درسنت ما ایرانی ها اگرکسی علم را برثروت ترجیح دهد انسانی فرهیخته و بافرهنگ است و اگر ثروت را برعلم ترجیح دهد، کسی است که ارزش علم را نمی داند واز فرهنگ پایینی برخوردار است. با این وجود، ماکه همواره علم را برثروت ترجیج داده ایم و این موضوع را از دیرباز برای انشای دانش آموزان درکلاس های ابتدایی مطرح می کردیم، بی شک باید امروز قله های رفیع علم وفرهنگ و پژوهش رافتح کرده و به درجات بالایی ازتولید دانش رسیده باشیم؛ اما باکمال تأسف همه می دانیم که چنین اتفاقی درکشور ما رخ ننموده است.

   شاید هیچ ملتی به اندازه ی ماجالب نباشد؛ از این بابت که دم به دم به فرزندان خود توصیه می کنیم علم بیاموزند، خودمان برای رسیدن به این منظور دانشگاه های رنگارنگ تأسیس می کنیم، احادیث مربوط به ارزش والای علم را به در و دیوار می نویسیم و می آویزیم و هرسال بین800هزار تا یک میلیون نفر از دانش آموزان ما درکنکور شرکت می کنند؛ اما درعمل ثابت کرده ایم یا معنای علم را نمی دانیم و یاخجالت می کشیم اعلام کنیم ثروت بهتر از علم است؛ زیرا:

- بیشتر به دنبال خواندن رشته هایی هستیم که درآمد بیشتری از آن حاصل شود.

 - بعد ازگرفتن مدرک، عنوانی مانند دکتر یامهندس به ابتدای نام ما اضافه شود.

- باگرفتن مدرک بتوانیم ازدواج بهتری داشته باشیم.

- به وسیله ی مدرک دانشگاهی – با هررشته و رتبه ای – بتوانیم در اداره ای استخدام شویم و پشت میز بنشینیم.

- هرکسی را که درجامعه پول دارتر و پول درآورتر باشد زرنگ تر می دانیم.

- آموزش وپرورش ومعلم–که مبدأ وعامل خردورزی ومنشأ دانش آموزی برای ما وفرزندان ما بوده اند - ازلحاظ امکانات درفجیع ترین وباورنکردنی ترین وضع ممکن قرار دارند.

- فرزندان خود را ازمقطع ابتدایی برای شرکت درکنکور آماده می کنیم و برای این منظور از خرید انواع کتاب های تست وکمک آموزشی و برگزاری کلاس های تقویتی و تست زنی مضایقه نمی کنیم.

- میزان مطالعه وتیراژ کتاب درکشور ما درحد بحران و فاجعه است.

هرشخص ناآشنا، بی شک با دیدن چنین تناقض وحشتناکی دراندیشه و رفتار، دچار تعجب عمیق می شود، اماچون خودمان رفته رفته در دل این تناقض بزرگ شده ایم، درک واحساس آن برای ما به سادگی میسر نیست. وجود این وضعیت درجامعه نشان می دهد:

1- علم را باچیز دیگر اشتباه گرفته ایم.

2- هنوز باخودمان تعارف داریم. راهنما را به سوی علم می زنیم، اما به طرف ثروت می پیچیم.

3- مرز بین علم و ثروت را درنیافته ایم.

4- علم برای ما کارکردی ثروت آفرین دارد.

5- از کارکرد علم در زندگی بی اطلاعیم.

6- علم را برای خود درحد دکوراسیون برای منزل پذیرفته ایم.

   این فرهنگ دوگانه طی یک فرایندناقص فرهنگسازی به وسیله ی متولیان فرهنگ ناشناس و ناآشنا به حوزه های علم وفرهنگ وهنر واقتصاد ایجاد شده وجز باتغییر مدیریت کلان ومرمت ساختار فرهنگی کشور– به ویژه تغییر بنیادین درآموزش وپرورش- اصلاح نمی شود.

 

 (15/5/96)




تاریخ : جمعه 96/5/20 | 1:39 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

   این روزها سلفی چندتن ازنمایندگان مجلس با اعتراضاتی درجامعه وفضاهای مجازی همراه بود. بنده می خواهم اصالتاً ازطرف خودم و نیابتاً ازطرف نمایندگان سلفی بگیر به اعتراضات اخیر اعتراض کنم. من به این موضوع کاری ندارم که سلفی گرفتن نمایندگان بایک خانم، ممکن است چه مشکلاتی برای شان درخانواده ایجاد کند؛ اماچیزی که بنده تابه حال فهمیده ام این است که موضوع آن طوری نیست که در رسانه ها منعکس شده. حقیقت این است که نماینده ها درسلفی گرفتن باخانم موگرینی، مثل همیشه- که باسیاست و کیاست عمل می کنند- سیاست به خرج داده اند و با برنامه وحساب شده پیش رفته اند. قضیه از این قرار است که نمایندگان ما چون می دانند:

   اولاً نقش خانم موگرینی درتصویب برجام و ادامه ی آن خیلی مهم است.

   ثانیاً این برجامِ بدفرجام به این سادگی ها به جایی نمی رسد.

   ثالثاً خانم ها کمی احساساتی تشریف دارند.

   بنابراین خواستند خانم موگرینی را درمجلس حسابی تحویل بگیرند و بیش ازحد به او احترام بگذارند تا- علاوه برکارهای دیپلماتیک آشکاری که توسط وزارت امورخارجه انجام می شود- از دیپلماسی پنهان و زیر پوستی نیزکمک بگیرند وخانم موگرینی را توی رودربایستی قرار بدهند و احساساتش را نسبت به مردم بامحبت ومهمان نواز ایران تحریک کنند؛ بلکه ایشان ازما خوشش بیاید و دراجرای برجام به نفع مان کار کند.

   البته شنیده شده که نماینده ی مردم شیراز درمجلس ازکارخودش عذرخواهی کرده. به نظر می رسد اشتباه فرموده که عذرخواهی کرده. ایشان هنوز به عمق رفتار سیاسی خودش پی نبرده و نمی داند که چه کارمهمی انجام داده وچه قدم مؤثری در اجرای برجام و ارتباط ما با اتحادیه ی اروپا برداشته است.

(15/5/96)




تاریخ : پنج شنبه 96/5/19 | 10:44 صبح | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

موضوع: «بزرگی» و «کوچکی»

 

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

نکته های تربیتی:

1- علاوه بر اثرات مثبت وضعی گفتن و نوشتن "بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" در آغاز هرگفتار، کردار و نوشتار و نیز استفاده از برکات این نام بلند، به نظر می رسد خداوند خواسته با به رخ کشیدن مداوم نام خود در تکرار جمله ی "بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" بندگانش بزرگی او و ضعف و ناتوانی خود در برابر خدا را از یاد نبرند.

2- شاید بتوان از این آیه و این جمله چنین برداشت نمود که مسأله ی "بزرگی" و "کوچکی" دارای اهمیت خاصی است. شایسته است این موضوع در جامعه شایع شود و فرهنگ آن - همچون گذشته - رایج گردد.

3- موضوع "بزرگی" و "کوچکی" در جاهای مختلف ملاک ها و مصادیق متفاوتی دارد، اما اکثراً این دو جایگاه در مورد "سنّ و سال" و "جایگاه های اداری و مدیریتی" مصداق پیدا می کند.

4- رعایت موضوع "بزرگی" و "کوچکی" در جامعه و خانواده در زمینه ی مباحثی مانند مدیریت، انتقال تجارب، رعایت سلسله مراتب و... اثرات مثبت فراوانی دارد و چنان واضح است که نیاز به برشمردن آن ها نیست.

5- بزرگِ هر مجموعه؛ مانند والدین در خانواده، مدیر در یک مجموعه، مربیان در مدرسه و... نباید بزرگی خود را فراموش کنند و آن را قربانی روابط به ظاهر صمیمی نمایند.

6- صمیمیت و قاطعیت قابل جمعند و با هم مغایرتی ندارند؛ البته به شرطی که مدیران، والدین و مربیان جوانب و شرایط مدیریت را حفظ نمایند.

7- والدین و مربیان باید به فرزندان و متربیان خود بیاموزند که در هرحال سنّت های دینی و ملی خود در پاسداشت قدر و منزلت بزرگان خود را حفظ و به آن پایبند باشند.

 

8- والدین و مربیان و مدیران ضمن حفظ ابهت و جایگاه شان به عنوان بزرگِ مجموعه، نباید دچار غرور و خود خواهی شوند؛ زیرا داشتن جلوه هایی از رحمانیت و رحیمیت در رفتار، از شرایط و شگردهای یک مدیر و مربی موفق است؛ چنان که خداوند نیز علیرغم اصرار بر توجه بندگان به بزرگی اش، خود را بزرگی با ویژگی های "رحمان" و "رحیم" می خواند و از قهاریت و جباریت خود در این مقوله سخن نمی گوید.




تاریخ : شنبه 96/4/31 | 1:7 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

   به اطلاع دوستان عزیز و یاران شفیق "وبلاگ کمیل" می رساند به یاری خداوند عزیز و بزرگ، از این پس مطلبی دنباله دار با عنوان "خانواده وتربیت درقرآن" به حضور شما فرهیختگان تقدیم می گردد؛ با این توضیح که:

 1- موضوع ها بر اساس ترتیب آیات قرآنی ارائه می شود.

2- از دو دسته آیات درموضوع مذکور استفاده می شود. اول آیاتی که به طور مستقیم به بحث تربیت وخانواده مربوط است و دسته ی دیگر، آیاتی که ظاهراً به این موضوع نمی پردازد، اما ظرفیت برداشت های تربیتی را دارد.

3- سعی شده ازآیات الاحکام وآیات حقوقی دراین بحث به دلیل گستردگی، چالشی بودن و تأثیر مرور زمان برآن ها خودداری شود.

4- مطالب ارائه شده، تفسیر نیست وفقط برداشت های ساده وشخصی ازآیات قرآن است.

 

   امید که وبلاگ کمیل را لایق نظرات واثق خود بدانید وهمواره همراه ما باشید.




تاریخ : شنبه 96/4/31 | 1:5 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر