گر چه میلاد موعود منتظَر از نظر شیعه و برخی عامه مسلّم است ولی از آنجا که متأسفانه با مبرهن بودن این مطلب باز هم حتی برخی پیروان مذهب اثناعشری به دلیل وساوس شیطان و دغدغه های بیمورد انکار میلاد آن حضرت را ترجیح میدهند و در واقع به نوعی رو به 11 امامی بودن آورده اند ، مطلبی را که پیشتر در همین وبلاگ گذاشته بودم به همین بهانه و به دلیل پاسداشت این روز ، مجدداً میگذارم. پیشکش به ساحت مقدس او. سؤال: آیا موعود منتظر در قید حیات است؟ آیا اصلاً به دنیا آمده است؟ مقدمه: منجی موعود وعده همه ادیان آسمانی و زمینی است و در هر یک به نامی مشهور است. در آئین زرتشت او را سوشیانس میخوانند که ایرانی است و پیرو زرتشت. در آئین یهود او را سرور میکائیلی می نامند که از بنی اسرائیل و پیرو موسی است. در آئین مسیح او همان مسیح موعود است. در آئین اسلام او مهدی منتظر و دوازدهمین امام و جانشین پیامبر خاتم است. در آئین هندو او را ویشنو می دانند. در آئین مجوس او هوشیدر است. بودائیان عقیده به بازگشت بودا دارند. اسپانیائی ها منتظر بازگشت رودریک هستند و مغولان نیز در انتظار بازگشت تموچین یا همان چنگیز هستند.(دادگستر جهان ص66 - در انتظار ققنوس ص43 - المهدیه فی الاسلام ص43 و 44 - الامامه و قائم القیامه ص270) نکته: موعود منتظر را میتوان از نژاد ایرانی به شمار آورد ؛ چون مادر امام سجاد -ع- بنا بر نقلی شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است. و میتوان او را از بنی اسرائیل دانست ؛ چون بنی هاشم و بنی اسرائیل هر دو از نسل ابراهیم -ع- هستند. و از عیسویان محسوب کرد ؛ چون مادرش نرجس خاتون اصالت رومی و آئین مسیحی داشته است.(دادگستر جهان ص67) ) مهدی در آئینه احادیث در 91 حدیث اینگونه وارد شده که امامان دوازده نفرند اولشان علی بن ابی طالب و آخرشان مهدی است. در 94 حدیث اینگونه آمده است که امامان دوازده نفرند و آخرشان مهدی است. در 107 حدیث امامان دوازده نفر معرفی شده اند که 9 نفرشان از نسل حسین -ع- و نهمی آنان قائم -عج- است. در 389 حدیث مهدی از عترت پیامبر معرفی شده است. در 314 حدیث مهدی از اولاد علی -ع- دانسته شده است. در 192 حدیث وی از اولاد فاطمه -س- برشمرده شده است. در 185 حدیث آن حضرت از اولاد حسین -ع- معرفی شده است. در 148 حدیث او را نهمین فرزند امام حسین -ع- اعلام کرده اند. در 185 حدیث مهدی از اولاد علی بن الحسین برشمرده شده. در 103 حدیث او فرزند محمد بن علی الباقر -ع- دانسته شده است. در 103 حدیث نیز فرزند جعفر بن محمد الصادق -ع- معرفی شده. در 101 حدیث وی فرزند موسی بن جعفر -ع- اعلام شده است. در 99 حدیث مهدی ششمین فرزند امام صادق -ع- معرفی شده است. در 98 حدیث او پنجمین فرزند امام کاظم -ع- معرفی شده است. در 95 حدیث آن حضرت چهارمین فرزند امام هشتم دانسته شده است. در 90 حدیث وی سومین فرزند امام جواد -ع- برشمرده شده است. در 90 حدیث مهدی از اولاد امام هادی -ع- معرفی شده است. در 145 حدیث او فرزند امام حسن عسکری -ع- معرفی شده است. در 148 حدیث نام پدر امام مهدی -ع- حسن دانسته شده است. در 47 حدیث مهدی همنام و هم کنیهء رسول خدا معرفی شده است. (منتخب الاثر) با توجه به انبوهی روایات در باب مهدی و نسل و نسب و تبار آن حضرت ، میتوان به نوعی ادعای تواتر معنوی کرد. د میلاد مهدی موعو میتوان به جرأت ادعا کرد که اندیشمندان شیعه(اغلباً و بلکه تماماً) قائل به ولادت امام دوازدهم با نام محمد بن الحسن العسکری در پانزدهم شعبان 255 یا 256 هجری هستند. اما این دردی را دوا نمی کند زیرا آن که در موضع خصم است میتواند ادعا کند که چون شما ذی نفع هستید برای مهدی موعود روز و ماه و سال تولد ساخته اید. اما آنچه میتواند قابل اعتنا باشد این است که ما روز و ماه و سال تولد امام مهدی را از زبان خصم یعنی مخالفین فکری شیعه بیان کرده و ادعای خود را ثابت کنیم. لذا بر آنیم تا تولد امام مهدی را از آثار اندیشمندان اهل سنت بیاوریم تا جای شک و شبهه ای باقی نماند. محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول ص89 چنین می گوید: ابوالقاسم محمد بن الحسن در سال 258 در سامره متولد شد.نام پدرش حسن خالص است و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست. وی اکنون غائب است و بعداً ظاهر میشود. محمد بن یوسف در کفایه الطالب ص312 چنین می گوید: امام عسکری -ع- هنگام وفات فرزندی جز محمد نداشت و گفته شده او همان امام منتظر است. ابن صباغ مالکی در فصول المهمه ص273 و 286 چنین می گوید: فصل دوازدهم در احوال ابی القاسم محمد حجت خلف صالح فرزند ابی محمد حسن خالص است. آن جناب امام دوازدهم شیعیان است. یوسف بن قز اوغلی در تذکره خواص الامه ص204 چنین می گوید: نام فرزند امام عسکری محمد و کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است.اوست حجت و صاحب الزمان و قائم و منتظر. و امامت به وی ختم شده است. مؤمن بن حسن شبلنجی در نور الأبصار ص168 چنین می گوید: محمد فرزند حسن عسکری است.مادرش ام ولدی بوده به نام نرجس یا صیقل یا سوسن. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه وی را حجت و مهدی و خلف صالح و قائم و منتظر و صاحب الزمان مینامند. ابن حجر عسقلانی در الصواعق المحرقه ص206 چنین می گوید: امام عسکری فرزندی جز ابو القاسم که محمد و حجت نامیده میشود ، باقی نگذاشت. آن کودک در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. تذکر: ابن حَجَر از عنودترین مخالفان شیعیان است که این گونه چنین تصریحی دارد. (قابل توجه برخی به اصطلاح روشنفکران که در نفی اعتقادات خود دست وهابیون را نیز از پشت بسته اند.) محمد امین بغدادی در سبائک الذهب ص78 چنین می گوید: محمد که مهدی نیز نامیده میشود در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. ابن خلکان (م 681 ه) در وفیات الأعیان ج2 ص24 چنین می گوید: ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعیان و لقب معروف وی حجت است. شیعیان عقیده دارند که وی همان منتظر و قائم و مهدی است. ولادت وی در روز جمعه نیمه شعبان 255 هجری واقع گشته است.(در انتظار ققنوس ص162و163) میر خواند در روضه الصفا ج3 ص؟ چنین می گوید: محمد فرزند حسن بود. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه او را حجت قائم و مهدی میدانند.(دادگستر جهان ص119) عبد الوهاب بن احمد بن علی شعرانی در الیواقیت و الجواهر ج2 ص143 چنین می گوید: مهدی فرزند امام حسن عسکری است که در نیمه شعبان سال 255 متولد شد. زنده و باقی است تا با عیسی ظهور کند. و اکنون که سنه 958 است 703 سال از عمر شریفش میگذرد. محیی الدین ابن عربی در فتوحات مکیه ج2 ص49 چنین می گوید: و اما ختم ولایت محمدیه متعلق است به مردی از عرب که بهترین اصل و نسب را دارا می باشد و او در زمان ما حیات دارد و او در سال 595 هجری به من شناسانده شد و من علامت و نشانه مخصوصی را که حق تعالی از چشم بندگانش پنهان نموده بود در او دیدم و خداوند آن را برای من در شهر فاس منکشف کرد تا آنجا که خاتم ولایت را مشاهده کردم. و اوست خاتم نبوت مطلقه که بسیاری از مردم نمی دانند. همانا خداوند او را گرفتار نمود به اهل انکار که آن مراتب کمال و علمی که از طرف حق تعالی به او داده شده است را انکار نمودند. وقتی که ظلم و جور زمین را فرا گرفت ، مهدی خروج می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند. آن جناب از اولاد رسول خدا و از نسل فاطمه است. جدش حسین و پدرش حسن عسکری فرزند علی النقی فرزند محمد التقی فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زین العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب است.(باب 366 فتوحات مکیه) خواجه پارسا در فصل الخطاب چنین می گوید: محمد بن حسن عسکری در نیمه شعبان 255 به دنیا آمد. نام مادرش نرجس بوده در سن پنج سالگی پدرش وفات نمود. از آن زمان تا حال غائب است. اوست امام منتظر شیعیان و وجودش نزد خواص اصحاب و ثقات اهلش به اثبات رسیده است. خداوند عمرش را مانند خضر و الیاس طولانی می گرداند.(منقول از ینابیع الموده ج2 ص126) ابو الفلاح حنبلی در شذرات الذهب ج2 ص141 و ذهبی در العبر فی خبر من غبر ج2 ص31 چنین می گویند: محمد بن حسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی می باشد. کنیه اش ابو القاسم است و شیعیان او را به نامهای خلف حجت مهدی منتظر و صاحب الزمان نامیده اند. محمد بن علی حموی در تاریخ منصوری ص114 چنین می گوید: ابو القاسم محمد منتظر در سال 259 در سامرا متولد شد. ابن أثیر جزری (م630ه) در الکامل فی التاریخ ج7 ص274 در نقل حوادث سال 260 هجری چنین می گوید: در این سال ابو محمد علوی عسکری وفات یافت.او یکی از ائمه دوازده گانه بر طبق مذهب شیعی است و پدر محمدی است که شیعیان معتقدند وی منتظر موعود است. ذهبی(م 748 ه) در سه کتاب خود به ولادت امام مهدی اذعان کرده است: العبر فی خبر من غبر (ج3 ص31): در این سال -256 - محمد بن حسن بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی تولد یافت. وی همان ابو القاسمی است که رافضیان وی را خلف و حجت می خوانند و لقبش مهدی منتظر و صاحب الزمان است و همو پایان بخش ائمه دوازده گانه است. تاریخ دول الاسلام (ص113 حوادث سالهای 251 تا 260): امام عسکری پدر منتظر رافضیان است. محمد بن الحسن که امامیه او را قائم و الخلف الحجه می نامند در سال 258 هجری تولد یافته. البته 260 نیز گفته شده است. سیر أعلام النبلاء (ج13 ص119): منتظر شریف ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین الشهید بن الامام علی بن ابی طالب علوی حسینی بوده و پایان بخش سلسله آن دوازده سرور است. ابن وردی(م 749 ه) در نور الأبصار ص186 چنین می گوید: محمد بن حسن الخالص به سال 255 ولادت یافته است. شبراوی شافعی(م 1171 ه) در الاتحاف بحب الأشراف ص68 چنین می گوید: ولادت امام مهدی محمد بن حسن عسکری در نیمه شعبان 255 بوده است. خیر الدین زرکلی(م 1396 ه) در الأعلام ج6 ص80 چنین می گوید: ابو القاسم محمد بن حسن عسکری خالص بن علی الهادی آخرین حلقه از سلسله دوازده امام شیعیان است. وی در شهر سامرا متولد گشت و هنگامی که پدرش از دنیا رفت پنج سال داشت. درباره تاریخ تولدش گفته شده که در شب نیمه شعبان 255 به دنیا آمده است و تاریخ غیبت ایشان 265 ذکر شده است. توجه: متذکر میشوم که در آثاری که به این موضوع پرداخته شده است تعداد اندیشمندان اهل سنت که بر ولادت امام مهدی صحه گذاشته اند از صد تجاوز میکند که جهت جلوگیری از اطاله کلام ، طالبان را به کتب منتخب الأثر ج2 ص371 تا 393 و من هو المهدی ص427 تا 451 ارجاع میدهم. به نظر میرسد موضوع تولد و حیات امام دوازدهم ابهامی ندارد. مگر آن که کسانی به واسطه وساوس شیطانی بخواهند بدون هیچ دلیلی رو به انکار آورند. که البته در طول تاریخ بشر از این انکارهای بی دلیل فراوان بوده است که صد البته غباری بر حقیقت مطلب نخواهد نشاند. اما نکتهء جالب که دریغم آمد ناگفته بگذارم این است که در میان قائلان به ولادت امام دوازدهم شیعیان از اهل سنت از هر قشر و صنف و طبقه ای (مورخ - مفسر – عارف – شاعر) به چشم میخورد. نظیر: ذهبی - مولوی - بیهقی -بلاذری - محی الدین ابن عربی - عطار نیشابوری - نقشبندی و ... از خدای بزرگ میخواهم که امت اسلامی را در راه شناخت حقیقت یاری و از تعصبات کور دور بدارد.
به لطف خداوند، انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری در ایران با نتایج زیر به پایان رسید:
از50 میلیون و483هزار و 192نفر واجد شرایط رأی دادن، 36 میلیون و 704 هزار و 156نفررای دادند که 35 میلیون و 458 هزار و 747 رأی صحیح اخذ شد.
بدین ترتیب میزان مشارکت مردم در این انتخابات 72.7 درصد بوده است.
بر اساس شمارش کل آرا، دکترحسن روحانی حائز اکثریت آرا و به عنوان رئیسجمهور منتخب مردم معرفی شد.
نتایج نهایی آرا به ترتیب میزان آرا بدین شرح است:
1- حسن روحانی: 18میلیون و 613هزار و 329 رأی
2- محمدباقر قالیباف: 6میلیون و 77 هزار و 292 رأی
3- سعیدجلیلی: 4 میلیون و 168هزار و 946 رأی
4- محسن رضایی: 3 میلیون و 884 هزار و 412 رأی
5- علیاکبر ولایتی: 2 میلیون و 268هزار و 753 رأی
7- سیدمحمد غرضی: 446 هزار و 15رأی
در مورد آرایش های انتخاباتی قبل از رأی گیری و نتایج به دست آمده پس از اعلام آرا، تحلیل هایی وجود دارد که اهل فن را باید تا در این عرصه وارد شوند؛ اما فارغ از تحلیل های تخصصی، برداشت ها و تحلیل های مختلف دیگری هم وجود دارد که نگارنده یکی از آن ها را تقدیم دوستان می کند.
مردم ایران - علیرغم احساسی بودن، مفتون شدن در برابر صلابت سخنرانی ها، قول ها و نوع شعارهای کاندیداها- تا کنون در دوره های مختلف با زبان رأی خود – که تنها زبان نیمه زنده ی موجود در کشور است- با مسؤولان ارشد خود و جناح همیشه حاکم کشور سخن گفته است که یکی از آن موارد در همین انتخابات جلوه نمود. شاید بتوان سخن برآمده ی مردم از صندوق آرای این دوره از انتخابات را برای مسؤولان به صورت تحت الفظی و به شکل زیر ترجمه نمود:
الف) 7/72 در صد مردم یعنی 36704156 نفر در انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری شرکت کرده اند که درصد بالا و قابل قبولی است. اما از سوی دیگر 4/27 درصد یعنی 13779036نفر در انتخابات شرکت نکرده اند که به این تعداد، «آرای خاموش» گفته می شود. صاحبان این آرا از نظر نوع نگاهی که به انتخابات دارند مختلف بوده وبه گروه های زیر تقسیم می شوند:
یک- افراد بی تفاوت که هیچگاه خود را مقید به مشارکت در فعالیت های سیاسی و شرکت در انتخابات نمی دانند.
دو- افراد فعال جامعه که به دلایل مختلف- از جمله نوع عملکرد مسؤولان- به «بی رغبتی سیاسی» دچار شده اند.
سه- افراد بی اعتقاد به نظام و سیستم سیاسی موجود.
حال اگر فرضاً سهم هرکدام از گروه های بالا از تعداد آرای خاموش را مساوی بدانیم (که البته مساوی نیست)، در نتیجه تعداد هرکدام حدوداً 4593012 نفر می شود و سهم مخالفین و منتقدین به نظام و وضعیت موجود در این میان به 9186024 نفر می رسد.
ب) طرفداران آقای دکتر قالیباف به این خاطر به او رأی دادند که خود را مردی عاری از شعار و عملگرا معرفی می کرد و رأی دهندگان به آقای دکتر رضایی با هدف تحول در اقتصاد بی سامان کشور به او گراییدند. در نتیجه همه ی آن 9961704 نفر (مجموع رآی دهندگان به آقایان قالیباف و رضایی) به تغییر در روند سیاسی و اقتصادی موجود در کشور رأی داده اند.
پ) به زعم اصولگرایان بنیادگرا و تندرو، آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی – به دلایلی که همه می دانید- جزو مخالفان نظام، رهبری و جناح حاکم بوده و فعلاً از قطار نظام خارجند. از سوی دیگر همین دو مخالف نظام در همین نظام، نماینده ای به نام آقای دکتر روحانی معرفی می کنند که حائز اکثریت قاطع آرای مردم به تعداد 18613329نفر می شود و همه اذعان دارند که در صدبالایی از رأی رئیس جمهور منتخب به خاطر اعلام پشتیبانی آقایان هاشمی و خاتمی از ایشان بوده است.
ت) تنها کسی که سخن چندانی از تغییرنگفت جناب آقای دکتر جلیلی بود. ایشان که تلویحاً به تأیید شرایط موجود پرداخت، فاقد برنامه ی مدون و تیم کاری بود. او خود را تجسم گفتمان انقلاب اسلامی، آرمان های امام و رهبری و مبارزه ی بی امان، بی وقفه و خستگی ناپذیر با استکبار جهانی می دانست؛ یعنی همان شعارهایی که دیروز و امروز از حلقوم جناح همیشه حاکم کشور بیرون می آید. البته مردم هیچ مشکلی با این شعار ها ندارند؛ اما آن ها که قرار بوده این شعارها را به کرسی تحقق بنشانند، ثابت نکرده اند که درک خوبی از این شعارها داشته و یا مردان خوبی برای این میدان سترگ بوده اند. حالا این تفکر توانسته است به میزان 4168946 نفر رأی مردم را به خود جلب و جذب نماید.
اگر بخواهیم نتیجه ای از مطالب بالا به دست بدهیم، می توانیم آرای مخالفان و منتقدان وضعیت موجود را به شرح زیر اعلام کنیم:
- تعداد رأی مخالفانی که دارای آرای خاموش اند 9186024 نفر.
- تعداد رآی مردمی که خواستار تغییر و تحول اساسی در وضعیت موجودند 9961704 نفر.
- تعداد رأی اهدایی به رئیس جمهور منتخب 18613329نفر.
- مجموع آرا 37761057 نفر.
اگر رقم بالا را از کل واجدین شرایط رأی دادن کم کنیم تعدادشان به 12722135 می رسد. و اگر تعداد رآی افراد بی تفاوت را از این تعداد کم کنیم تعداد کسانی که راضی به وضع موجودند- با خوش بینی- به 8129123 نفر خواهد رسید.
با توجه به آنچه در بالا آمد می توان نتیجه گرفت:
اول- مردم مخالف گفتمان، شعارها و مدیریت کلان موجود در کشورند و «انتخابات» ها تنها روزنه ی نیمه بازی است که گاهی می توانند از راه آن حرف خود را به گوش مسؤولان ارشد کشور برسانند.
دویُم- حرکت بزرگ یا همان حماسه ی سیاسی مورد اشاره ی مقام معظم رهبری به شکل تقریباً قابل قبولی اتفاق افتاد؛ اما نه آن حماسه ای که مورد انتظار و باب طبع جناح حاکم بود. هرچند نوع تبلیغات و مانورهایی که از این حضور پرشور در رسانه ی ملی و جراید وابسته صورت می گیرد نشان می دهد که آن ها قصد مصادره ی حرکت مردمی به نفع خود را دارند، اما چه کسی است که نداند این حرکت بزرگ سیاسی مردم برای چه و با چه انگیزه ای صورت گرفته است.البته جناح حاکم بهتر از هرکس دیگری بر این موضوع واقف است؛اما این که سال ها است خود را به ندیدن و نشنیدن می زند موضوع دیگری بوده و خدا کند این اغماض ها موجب خشم مردم علیه نظام نگردد.
سه یم- این انتخابات و انتخابات هایی از این دست نشان داد که فاصله ی عمیقی بین مردم و حاکمیت وجود دارد. این پدیده ی بسیار بدی است، اما بدتر از آن، تلاش حاکمیت در سرپوش گذاشتن بر آن و وارونه جلوه داد به جای پذیرفتن و علاج کردن مشکل است. مثلاً تاختن به آقای هاشمی – که از ارکان نظام محسوب می شد- یکی از عوامل پیروزی آقای دکتر احمدی نژاد در دور نهم و دهم ریاست جمهوری بود، اما همین آقای هاشمی – که به اعتقاد اصولگرایان تندرو اکنون با نظام زاویه گرفته است - در دور یازدهم، از کاندیدایی حمایت می کند و همین موضوع یکی از عوامل پیروزی او می شود.
چهارم- کسانی که مخالف وضع موجودند- چه آن ها که کاندیدای انتخاباتی می شوند و چه کسانی که دست به فعالیت های سیاسی دیگر می زنند- به انحای مختلف مورد حمایت مردم قرار می گیرند. این پدیده ی نامیمون می تواند دو دلیل داشته باشد: یکی ناکارآمدی جناح حاکم و دیگری ناسپاسی مردم. ما در این جا قصد رد یا اثبات هیچ کدام از این دلایل را نداریم (که خود جای بحث عمیقی است)؛ اما در هر صورت این عملکرد سی و چند ساله ی دست اندر کاران است که – علیرغم غلوها و سفیدنمایی های بی مورد- زیر سؤال رفته که چرا اسلام و مدیریت شان نتوانسته است افراد کارآمد یا مردم سپاسگزار تربیت کند؟ و این که آقایان در مدت سه دهه ی پس از پیروزی انقلاب چه می کردند؟
پنجم- اصلاحات از زمانی که پا به دنیای سیاست نهاده تا کنون اصول مدون و منسجمی نداشته است، به همین خاطر هم گروه های مختلف با انواع گرایش ها، خود را اصلاح طلب معرفی می کنند و می خواهند از این پشم کم پشت کلاهی برای خود ببافند. البته این وضعیت مختص اصلاحات نبوده و سرنوشت همه ی گروه های سیاسی موجود در ایران است. ما به دنبال بررسی دلایل بروز این وضعیت نیستیم؛ اما یکی از آن دلایل را می توان عدم آزادی برای تشکیل احزاب و فعالیت های سیاسی مدون و م?ثر دانست. زیرا در فضای فعالیت های آزاد است که تضارب و تنقیح آرا صورت می پذیرد و رشد و توسعه ی سیاسی به بار می نشیند.
مقدمه ی مختصر بالا به این بهانه طرح شد تا بگوییم که مردم در این انتخابات به هیچ گروهی رأی ندادند؛ نه اصلاح طلب و نه اصول گرا. چون انتخابات در ایران نه حزب محور، که شخص محور و شعار محور است و آقای دکتر روحانی به خاطر شعارهایی مانند «تدبیر»، «امید»، «عدالت» و «اعتدال» به پیروزی دست یافت؛ همان شعارهایی که گمشده ی مردم در سه دهه ی پس از پیروزی انقلاب بوده و هست.
پنجم- به قول بعضی از تحلیلگران، این انتخابات علاوه بر انتخاب رئیس جمهور، در حقیقت یک رفراندوم برای عملکرد هسته ای نظام بود. نگارنده ادعای بالاتری دارد و معتقد است این رفراندوم نه تنها در خصوص عملکرد هسته ای که برای همه ی عملکردهای این سه دهه صادق است.ضمناً نگارنده یک پیشنهاد دارد و حاضر است آن را با آبروی خود ضمانت نماید. آن پیشنهاد این است که مسؤولین نظام عملکرد خود در موارد زیر را (برای ظرف زمانی بعد از انقلاب)به رفراندوم عمومی بگذارند «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»:
- سیاست خارجی ازجمله سیستم برقراری ارتباط با کشورهای دنیا و سیاست هسته ای
- سیاست های اقتصادی
- سیاست های آموزشی،فرهنگی و هنری
- عملکرد شورای نگهبان
- عملکرد مجلس خبرگان
- عملکرد مجلس شورای اسلامی (به خصوص در 8 سال اخیر)
- سیستم مدیریت خرد و کلان کشور
- مدیریت سیاسی هشت ساله ی دفاع مقدس
- وضعیت عدالت، آزادی و اخلاق در جامعه
- وضعیت گرایش عمومی جامعه به دینداری
- میزان اعتماد مردم به مسؤولان
- وضعیت دمکراسی موجود در جامعه
- ...
به امید روزی که مردم ایران – این بار درکنار مسؤولان خود- انقلابی دیگر آغاز کنند و دنیا را در بهت حماسه ای مانند انقلاب سال 57 فرو برند و دوستان خوانندگان عزیز نیز نگارنده را به خاطر ارائه ی مطالب مختصر و دست و پاشکسته ببخشایند.
(27/3/92)
.: Weblog Themes By Pichak :.