سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/5/26 | 2:46 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

رواج خرافات و موهومات در دوران هشت سال دفاع مقدس

هر پدیده و عمل و اقدامی در این جهان، علی رغم نتایج ناموفق یا خوب و موفق آن، دارای معایب و کم و کاستی ها و آسیب هایی نیز هست که اگر شناخته و به آنها پرداخته شود، در مواقع نیاز و پیش آمدهای بعدی چراغ راه شده و مانع تکرار اشتباهات گشته و هزینه ی کمتری پرداخته خواهد شد.

یکی از این پدیده ها که در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیش آمد، جنگ هشت ساله بود. در حال حاضر حدود سی سالی از آن گذشته ولی متأسفانه کمتر مورد آسیب شناسی قرار گرفته است. اما با خواندن مصاحبه ی اخیر حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری، رئیس بازرسی دفتر رهبری، یاد همین نگاه آسیب شناسانه نسبت به هشت سال دفاع مقدس افتادم. خوشحال شدم که بالاخره یکی از مسؤولان نظام و مدیران آن دوران به این امر یک نیمچه توجهی کرده اند. وقت اینکه دیدگاه ایشان بیشتر مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد نبود، لذا عین فرمایشات ایشان را جهت استفاده خوانندگان محتر می آورم.

«در طول جنگ بعضی از بچه‌ها که ظرفیت کمتری داشتند بر اثر دوری از خانواده، فشار جنگ و غربتی که در جبهه دچارش شده بودند به افسردگی دچار شدند و گرفتار نوعی بیماری روانی شدند. عده‌ای از اینها ادعا می‌کردند امام زمان را می‌بینند. اوایل خیلی به این مسئله توجه نمی‌شد. بعد دیدند تعداد مدعیانی که آقا را زیارت کرده‌اند خیلی زیاد شده. اینها دچار تخیل و توهم شده بودند. وقتی وزیر کشور بودم برای بازدید از منطقه به جبهه رفتم. یک‌بار در محوری اطراف ایلام، جوانی که طفلک قیافه نورانی هم داشت با محاسنی بلند و سری تراشیده و دست‌هایی حنا بسته و خیلی ملکوتی سمت من آمد و همین‌طور که با من راه می‌آمد یک‌دفعه گفت آقا ببین، ببین این پرنده چه می‌گوید، در همان حین که می‌خواست به من بگوید آن پرنده چه می‌گوید، شروع کرد به سینه زدن و گفت پرنده دارد می‌گوید وای حسین کشته شد. حالا پرنده یک چیزی می‌خواند و شما می‌توانی با ریتم صدایش خودت یک چیزی را ردیف کنی. بعضی دچار توهم می‌شوند و کم‌کم این توهم برایشان تبدیل به باور می‌شود. اگر این را تقویت کنید و جلوتر بیایید، این موضوع گسترش پیدا کند معلوم است از آن چه چیزی منتج می‌شود. از دل آن خرافات و موهومات در می‌آید که الان جامعه ما متاسفانه به آن گرفتار شده و اشکال ما این است که در برابر این نوع خرافات و موهومات نمی‌ایستیم. یا به خاطر آبروی‌مان و حیثیت‌مان، یا به خاطر مصلحتی برخورد نمی‌کنیم و وقتی برخورد نکنیم طرف فکر می‌کند که حرف درستی زده و آن را ادامه می‌دهد. این نوع حرف‌ها هم در جامعه عوام و عوام‌زده خریدار دارد.»




تاریخ : چهارشنبه 91/5/25 | 7:10 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

آنچه در زیر می خوانید گفتگوی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران با حجه الاسلام و المسلمین سیدمحمد ایازی در موضوع حجاب است. لازم به یادآوری است که ایشان استاد حوزه و دانشگاه می باشد و از سوى چند تن از مراجع بزرگ حوزه علمیه قم نیز اجازه اجتهاد و استنباط احکام دارد و تا کنون چند مقاله و نوشته در این خصوص به چاپ رسانده است.

 

غالب علما در وجوب شرعی حجاب تردیدی ندارند و حجاب را یکی از احکام واجب برای زن مسلمان می‌دانند. اما در اینجا سوالی مطرح می‌شود که آیا حکومت اسلامی می‌تواند این واجب شرعی را به عنوان واجب قانونی در نظر بگیرد و برای رعایت آن در جامعه ساز و کار کیفری تعبیه کند و با بدحجابی برخورد نظامی کند؟ و آیا اگر وجه کیفری قانونی را حذف کنیم حکومت اسلامی مجاز است از پول بیت‌المال برای تبلیغ و ترویج حجاب هزینه کند؟

با ذکر هفت مقدمه به سوال شما پاسخ می‌دهم.اولا تردیدی نیست که حجاب یک دستور و تعلیم قرآنی است. در سوره احزاب (آیه 59) و نور (آیه31)، به این مسئله اشاره شده است و حجاب را تشویق می‌کند. قبل از نزول این آیات، پایبندی به حجاب در جامعه مسلمین مطرح نبود، اما پس از آن زنان مومن خود را ملزم به رعایت حجاب کردند.ثانیا تردیدی نیست که پوشش و حجاب بخشی از تمدن بشریت است. انسان‌های بدوی برهنه بودند، اما قدم به قدم حجاب- نه فقط به عنوان پوشش و حفاظ از گرما و سرما- بلکه به عنوان نوعی تشخص، هویت و انسانیت مطرح شد.سومین مقدمه آن است که حجاب بخشی از امنیت اجتماعی، امنیت انسانی و اخلاقی را هم تامین کرده و می‌کند. یعنی چه به عنوان پوشش عادی در جامعه، چه به عنوان زره در جنگ، مانعی نسبی در برابر دست اندازی به فرد ایجاد می‌کند .نکته چهارم این که لباس امری انتخابی است. ممکن است الزامات اجتماعی در انتخاب نوع پوشش فرد تاثیر‌گذار باشد، اما این انتخاب به صورت ارادی انجام می‌شده است. تبعا روش و آموزش شرع نیز تشویقی است برای این که فرد آن پوشش را انتخاب کند.مسئله پنجم به کاربرد پوشش در میان زنان و مردان باز می‌گردد. به دلیل آنکه زنان، به اقتضای ویژگی‌های جسمی خود، بیشتر در برابر هجمه، خطر و سوء‌‌ استفاده بوده‌اند، حجاب آنان حساسیت بیشتری یافته و حدود آن بیشتر شده است.ششمین مقدمه این است که قرآن کریم اگرچه حجاب را دارای مراتب مختلف دانسته، اما دایره کمال برای آن تعریف کرده است. آیه‌ 60 سوره نور می‌فرماید: «... وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ...» یعنی اگر عفت بیشتری داشته باشند و بیشتر خود را بپوشانند، برایشان بهتر است.و بالاخره مقدمه آخر آنکه مسئله حجاب امری آموزشی و تربیتی است. همان‌طور که از بازیکن فوتبال بدون آموزش‌های لازم، نمی‌توان انتظار بازی خوب داشت، بدون آموزش و تربیت هم نمی‌توان حجاب را بر تن دختری خردسال کرد. خانواده‌ باید از کودکی این آموزش را به فرزند خود بدهد. در غیر این صورت لباس پوشیدن برای کودک غیر قابل تحمل می‌شود. اینکه می توان تشویق و تبلیغ های دولتی و حکومتی داشت برای ترویج حجاب مساوی با این نیست که اگر کسی حجاب را رعایت نکرد او را تنبیه جسمی و روانی کرد. با در نظر گرفتن این هفت مقدمه به سوال شما می‌رسیم.اعتقاد من آن است که حجاب، همانند نماز، روزه،‌ خمس و زکات، یک امر شرعیِ شخصی است.حجاب مثل تصرف مال مردم، امری اجتماعی نیست که مجازات داشته باشد.در واقع تعلیمات دینی ما دو دسته است: دسته‌ای تکلیف شخصیِ دینی و دسته دیگر اجتماعی است و برای آن کیفر گذاشته شده است. طبعا حکومت اسلامی می‌تواند حجاب را آموزش دهد و مردم متبوعش را بدان تشویق کند، اما برخورد کیفری در هیچ دستوری نیامده و حتی برعکس آن ذکر شده است.در مقاله من تحت عنوان «نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب»، ادله مفصل این سخن آمده است. اینکه می‌توان تشویق و تبلیغ‌های دولتی و حکومتی داشت برای ترویج حجاب مساوی با این نیست که اگر کسی حجاب را رعایت نکرد او را تنبیه جسمی و روانی کرد.ما در زمان پیامبر و ائمه حتی یک مورد مبنی بر برخورد با فرد بدحجاب نداریم.

اتفاقا در روایتی کنیزکان مسلمان حتی از آنکه در حال نماز سر خود را بپوشانند، منع شده‌اند (وسائل‌ الشیعه، ج 4، صص412-408). این نشان می‌دهد بحث حجاب، بحث اجتماعی جنسی به این معنا که تبلیغ می شود نیست و جنبه دیگری داشته است. 

علامه در ذیل تفسیر آیه 59 سوره احزاب از تفسیر درالمنثور، روایتی می‌آورند در شان نزول این آیه، وقتی بعضی زنان برای نماز مغرب به مسجد می‌رفتند و عده‌ای جوان متعرض آنان می‌شدند این آیه نازل شد که حجاب را بگذارید تا معلوم شود شما مسلمانید و شما را اذیت نکنند ...

بله. در این آیه سوره احزاب که می‌فرماید «...ذلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ...» (ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش‌های خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است...)، فلسفه حجاب را، مرزبندی بین زن حر و زن غیر حر بیان می‌کند. یعنی کسی نگوید من تصور کردم که او کنیز است و به او تعرض کردم.ولی در آیه31 سوره نور، حکم حجاب را به صورت یک واجب شرعی مطلق داریم که می‌فرماید: و«قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ...» (و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را آشکار نکنند...). این وجوب شرعی است

اگر حجاب را در حکومت اجباری نکنیم، تکلیف مومنین نسبت به دیگران در قبال این امر واجب چیست؟

تکلیف مومنین همانند تکلیف آنها در برابر نماز خواندن دیگران است. مومنین باید دیگران را تشویق کنند که نماز بخوانند و ححاب بگذارند. اما برخورد انتظامی مشکل را چاره نمی‌کند و حتی بدتر می‌سازد.

شهید مطهری و استاد جوادی آملی و برخی دیگر، حجاب را به صورت فلسفی تفسیر می‌کنند. اگر ما بخواهیم به سمت تفسیر فلسفی عقلانی حجاب برویم، آیا نباید به عقلانی بودن آن در هر شرایط و در هر مورد پایبند باشیم؟ برای مثال به اینکه چه حدی از حجاب را رعایت کنیم هم باید عقلانی پاسخ دهیم.

نه. چنین نیست. رفتن شما به پزشک آیا عقلانی هست یا خیر؟

عقلانی است.

اما پزشک وقتی به شما نسخه‌ای می‌دهد، شما سوال از جزئیات آن نمی‌پرسید و در نحوه‌ی مصرف دارو چون و چرا نمی‌کنید.

بله.اما این فقهی دیدن و تعبدی دیدن است؛ نه عقلانی دیدن. منظور من این بود که در نگاه و گرایش فلسفی، برای منفعت و کارایی حجاب دلیل و علت مستقل از شرع ذکر کنیم، نه آنکه بر سخن شرع تکیه کنیم.

خیر. این قرآن است که می‌گوید شما چنین بپوش و این حد را رعایت کن. اصل مراجعه شما به پزشک یا قرآن، و اعتماد به سخن و دستور آنها عقلانی و عقلایی است؛ اما در مورد جزئیات از او سوال نمی‌کنید‌ و این جزئیات را دین تعیین می‌کند. یا اصل ایستادن پشت چراغ قرمز بر سر چهارراه عقلایی است. اما جزئیات آن را پلیس مشخص می‌کند که برای مثال پشت خط بایست و نیم متر جلوتر نایست. در واقع اصل آن عقلانی است، اما حدود آن تعبدی است؛ نه تعقلی.

برخی می‌گویند گشت ارشاد و برخورد کیفری با بدحجابی، به مثابه‌ی برخورد یدی است که شرع در نهی از منکر توصیه کرده و جواز آن را داده است. نظر شما در این باره چیست؟

من در مقاله‌ام به تفصیل ذکر کرده‌ام که اولا ما در این مسائل برخورد  یدی نداریم. دوما در اینکه حجاب مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد، محل بحث است. بین امر به واجب و امر به معروف فرق است. شرط امر به معروف و نهی از منکر آن است که معروف و منکر مورد نظر، برای افراد شناخته شده باشد. به عبارت دیگر، هنجار و ناهنجار دانستن کار خوب و بد، به فهم و رویکرد جامعه وابسته است و تنها واجب و حرام بودن کافی نیست. پس نمی‌توان نهی از منکر را شامل تمام محرمات دینی دانست. حجاب هم، برای بسیاری از افراد که آن را رعایت نمی‌کنند، معروف و هنجار معرفی و شناخته نشده است.




تاریخ : چهارشنبه 91/5/25 | 3:46 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

 

از نگاه حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری

ناطق نوری: این­که می­گویند رهبری هنگام تولد یا علی گفته، مزخرف است.

این­که کسی بیاید و بگوید وقتی رهبری به دنیا آمده قابله ی ایشان ناگهان الله اکبر گفته، برای اینکه ایشان وقتی به دنیا آمده گفته است یا علی، این مزخرفات است. توهین به رهبری است. اینجور حرفها ضد ولایت فقیه است. اتفاقاً اینجاست که باید بگوییم مرگ بر ضد ولایت فقیه. ببینید چقدر این حرف موجب سوء استفاده قرار گرفت. البته آقایی که این حرف را زده از طرف بیت مورد توبیخ قرار گرفت ولی مردم از این توبیخ ها مطلع نشدند.

وی در گفت و گویی که  با نشریه «نگاه پنجشنبه» داشته خاطرنشان کرده است: عده ای به نام شیعه غلو میکنند، یا تالی اند یا غالی و این به تشیع ضربه می زند. در جامعه خودمان هم تعابیری وجود دارد که به اعتقادات و دین مردم ضربه می زند. امروزه ائمه در کنار مردم نیستند، ولی ببینید درباره بعضی از علما چقدر غلو می کنند. مثلاً یک روحانی یا منبری در یک سخنرانی  حرف هایی می زند درباره یک آقایی که از دنیا رفته و نمیشود راست و دروغ آن حرف ها را از او پرسید. بعضی چنان کشف و کراماتی برای این ها قائل می شوند که نه با عقل جور در می آید نه با شرع. مثلاً می گویند فلان عالم بزرگ خدمت آقا امام زمان رسیده و امام زمان به او چنین و چنان گفته. در روایات داریم آنهایی که به دیدار امام زمان شرفیاب می شوند، اصلاً نباید اظهار کنند یعنی مجاز و مامور به اظهار نیستند. بعداً دیگران از روی قرائن و شواهدی می فهمند که او شرفیاب می شده والا اگر اینطور باشد هرکسی از راه رسید می تواند ادعا کند امام زمان را دیده. ثمره و اثر سوء این غلوها درباره شخصیت ائمه و نهی نشدنشان از این منکر عوارض دیگری خواهد داشت. چیزی مثل آنچه چند سال پیش در کرج رخ داد. وقتی مانع غلو نشوید تبدیل می شود به خرافات و موهومات و آنوقت این کم کم رایج می شود و به حساب دین و اسلام و انقلاب گذاشته می شود و به همه اینها ضربه می زند.

وی افزود:بنده قائلم به اینکه در حکومت ما رودربایستی هست. باید رودربایستی را  کنار بگذاریم. هرکس تخلف کرد با او برخورد کنیم. حالا هرکه باشد. نگوییم بد است. امیرالمومنین این کار را نمی کرد. من ناطق اگر واقعاً تخلف دارم باید بررسی شود. اساساً چرا مثل منی مورد سوال و مواخذه قرار نگرفت. واقعاً این سوال جدی من است.

ناطق نوری تصریح کرد:تعارف نمی کنم. واقعاً من چرا مورد سوال قرار نگرفتم؟ چرا مواخذه نشدم؟ اگر نسبتی داده شد، چرا تحقیق نشد، بررسی نشد که این درست است یا درست نیست. واقعاً برای من سوال است و اصلاً این برای من مسئله است، برای جامعه هم مساله است، مردم ماها را می بینند. ما روحانی هستیم. در انقلاب هم بوده ایم. متاسفانه به ما انقلابی هم می گویند، الگوی مردمیم. خوب اگر بنا باشد یک شیخی که مردم به او دلبسته بودند، و قبل از انقلاب پای منبرش می نشستند و  دنبال او آمدند و انقلاب کردند، متهم شود و اتهامش بررسی نشود، تاثیر مخربی بر ذهن آنان می گذارد.

وی افزود:اگر رودربایستی ها و جناح بندی ها را کنار بگذاریم با همین قانون اساسی می شود خیلی کارها کرد. عیب کار ما، در زمینه ساختار این است که ما، یک: دموکراسی را آورده ایم اما ابزار دموکراسی را وارد نکرده ایم. شما باید روی این نکته تکیه کنید. دو: قاعده بازی را بلد نیستیم.

منبع: وبلاگ کنج درون




تاریخ : شنبه 91/5/21 | 9:37 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

                             انسان کامل یا کاملترین انسان

ای کاش مادرگیتی یک باردیگر چون تومردبزاید،ودگرباره چشمان بی فروغ بشرتوفیق یابد تازیارت جمال دلربای چون تو بنماید.

آیانگارگر ماهرهستی برلوح خلقت، سروی آزادترازتو ،رها شده از هرقید وبندگی،نقش خواهد نمود؟

آیا شودکه برق عدالت گسترت یک بار دیگرچشمان فرو خفته در تاریکی و ظلمات جهل را بیدارو بر زیبایی سپیده دم صبح مجذوب بنماید؟

درتاریخ طولانی جهان هزاران مشعل فروزان درمسیر پرفرازونشیب انسان می درخشند که یکی چون خورشیددرخشان ،درانجم دیگر ستارگان است.

 آنان که در حیات خود چشم از قامت بلند تو برداشتند، آنرا به مزبله های پست وبی مایه دوختند وبعد از توبا هزار افسوس وآه در حسرت  گذشته  خویش چون ابر بهاری اشک حسرت، درمذلت وخواری بردامان آلوده ریختند.

هرچند برقامت بلند وپر صلابت توبیشتر نظر می کنم،مسحورتر ،تشنه تر وشیفه تر ،دروادی حیرت خودفرومانده تر،منم.

نام بلند تومرحم دلهای خسته ازجور وشقاوت ونامردمیست،نامی که تنها ره نجات بشر ازسرکشی وخود پرستی وبندگیست.

                      21رمضان 1383

 




تاریخ : پنج شنبه 91/5/19 | 1:29 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

سلام و عرض ارادت. در حال مرور در فضای مجازی بودم که به مطلب جالب و عجیبی در مورد تاریخ ایران برخوردم که بسیار شاذ بود. از تاریخ نویسان و تاریخ فهمان عزیز تقاضا دارم در مورد این مطالب توضیحاتی ارائه بفرمایند.

آدرس را تقدیم می کنیم: http://w3.naria.ir/view/12.aspx?id=440
موفق باشید.




تاریخ : یکشنبه 91/5/15 | 2:58 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

 

                             فراموشی(Amnesia  )

درگذشته فراموشی یاهمان نسیان را بیشترنشانه ازسن پیری می دانستند، که امروزه آنرا درمیانسالی وگاهی درجوانی نیزمشاهده می نماییم وعلل بسیار زیادی عامل این فراموشی است.

دمانس یا همان زوال عقل از نوع آلزایمریکی ازعلل مهم فراموشی درسن پیری است، که ازحافظه کوتاه مدت شروع وبه تدریج حافظه دراز مدت وادراکات عقلی رادرگیر وبا اختلال دررفتار وحرکت درنهایت منجر به مرگ می شود.

 زوال عقل به جز آلزایمر علل زیادی دارد که طرح آن دراین مقال ممکن نیست ، فراموشی که دراثر دمانس ایجاد شده معمولا پیشرونده وبرگشت ناپذیر خواهد بود

برای آنکه داده ای در مغز ذخیره درازمدت شود،باید آن موضوع به خوبی تفهیم ، تجزیه وهضم عقلی شود وباتوجه به هجوم اطلاعات رسانه ای (رادیو،تلویزیون،روزنامه،ماهواره ورایانه... )وغیر رسانه ای به حافظه انسان که معمولاهمراه با تجزیه وتحلیل جامعی نیز نمی باشد،مغز وحافظه انسان دچارآشفتگی وخستگی وفرسایش ودرنتیجه فراموشی زودرس می شود.

به جزموارد فوق الذکر،عوامل دیگری نیز درایجاد فراموشی(البته ازنوع برگشت پذیر) نقش اساسی ایفا می نمایند که به اختصار بیان می شود:

1-افسردگی واضطراب

2-پرسش ها وسئوالاتی که دردراز مدت به آنها پاسخ مناسب داده نمی شود.

3- عادت به دروغگویی که طبق ضرب المثل درادبیات کهن ما*آدم دروغگو کم حافظه می شود* بدرستی به آن اشاره شده  است.

4-وجود تضاد درافکار ورفتاراجتماعی افراد.

5-وسواس در فکر ورفتار، که وسواس گاهی به شکل شخصیت وسواسی (O.C.P  ) ویا به صورت بیمارگونه(O.C.D  )می باشد.

6-پرحرفی چه ازسر رفتا وعادت وچه از نوع بیماری باشد.

7- عادت به پرخوری به خصوص انباشتن معده با مواد غذایی پر چرب آنهم در اواخر شب وموقع استراحت طولانی.

8-نوشیدن مایعات فراوان در میانه غذا و تا مدتی بعد ازآن.

9-انباشتن اطلاعات بی مورد وغیر ضروری ،بدون آنالیز وتجزیه وتحلیل آنها درحافظه.

                 * بااستفاده از مقاله دکترفریدون ضرغام ازمجله پزشکی روز*

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                      

 

 

 

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                           

 




تاریخ : دوشنبه 91/5/9 | 11:28 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر
تاریخ : چهارشنبه 91/4/28 | 1:55 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.

 کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.

کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.

کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.

کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.

کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خودپسند است.

کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.

کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.

کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.

کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است.

منبع: وبلاگ رنگارنگ




تاریخ : دوشنبه 91/4/26 | 2:16 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

اطاعت مطلقه یا ولایت مطلقه! (2)

گروه 99 نفر

شماره پیشین، در پاسخ به این پرسش که؛ نوع نگاه امام خمینی، به اطاعت از ولی فقیه چگونه بود؟ به جریان انتخاب و معرفی مجدد مهندس موسوی به نخست وزیریلإ اشاره شد. در ادامه به نحوه ی رأی اعتماد مجلس به موسوی و پیش آمد قضیه ی 99 نفر می پردازیم.

ىر این باره آقای ناطق نوری می فرماید:

وقتی که آقای خامنه ای، مهندس موسوی را مجدداً به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کردند. 99 نفر از نمایندگان به آقای موسوی رأی ندادند. [در اینجا توجه به مطالب شماره قبلی لازم است، توجه به تأییدات و تأکیدات علنی و رسمی امام و دفتر امام بر ضرورت معرفی موسوی، طوری که رئیس جمهور وقت علارغم میل باطنی، نظر امام را حکم فرض کرده و با اکراه موسوی را معرفی می کنند، با اینحال 99 نفر مخالفت می کنند] ىر این موقع طرفداران آقای موسوی گفتند: «امام فرموده به ایشان رأی دهید و این 99 نفر از امام تمرد کردند.» در حالی که اینگونه نبود. چراکه وقتی امام نظرشان این بود که میر حسین معرفی شوند، معنایش این نبود که مجلس هم همه به اجبار باید رأی دهند. امام هیچ وقت این طوری حرف نمی زد.

آقای ناطق ادامه می دهند: من قائل به امر مولوی و ارشادی بودم و هستم. در آن جریان هم امام امر مولوی نکرد، حکم نکرد. بر فرض هم رئیس جمهور آن را امر مولوی و حکم دانسته و نخست وزیر را معرفی کرد، ولی امر مولوی به رئیس جمهور لزوماً امر به نمایندگان که حق اختیار و انتخاب دارند، نبود. خود مقام معظم رهبری هم الآن قایل به امر مولوی و ارشادی است.

جمعی اخیراً خدمت ایشان بودند، آقا فرمودند: وقتی آن موقع گفتند 99 نفر، من هم گفتم صدمین آنها هستم. آقا در واقع می خواست بگوید اصل پروژه، مال من است.

امام هم نظرش این بود که؛ وای بر آن روزی که بنا شود مردم نتوانند تصمیم بگیرند. مجلس نتواند تصمیم بگیرد و رأی تحمیلی شود.

برداشت ها:

ـ با اینکه نظر ولی فقیه علنی گفته شده و مشخص است، رئیس جمهور هم علارغم میل باطنی به آن گردن نهاده، ولی نمایندگان مجلس به عنوان منتخبان مردم می توانند نظر و رأی مخالف دهند و این خروج از نظر و امر ولی فقیه نیست.

ـ جایگاه و ارزش بالای مجلس و نمایندگان آن به عنوان وکلای ملت تا حدی است که می توانند با نظر و رأی علنی ولی فقیه (بنیان گذار و مؤسس نظریه و نظام) مخالفت کنند.

ـ نشانطر شجاعت و عدم ترس در بیان نظرات و دامنه ی آزادی بیان در نظام اسلامی است، طوری که با همه ی فشارها و علنی شدن نظر ولی فقیه، باز هم فرد اول کشور (رئیس جمهور) آزادانه رأی و نظر مخالف (البته عملاً پیروی کردند) با ولی فقیه داده و خود را صدمین فرد مخالف خطاب می کند.

ـ اینکه اطاعت از ولی فقیه به معنی مطیع محض بودن و عدم ابراز رأی و نظر نیست.




تاریخ : شنبه 91/4/24 | 6:36 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر