تابستان امسال؛ خدا خواست و زمینه مهیا شد و کمی هم همّت چاشنیش کردیم و چند سفر سیاحتی و زیارتی انجام دادیم! لذا بد ندیدم یک گپ و گفتی و نیمچه گزارشی هم از بعضی سفرها، برای دوستان و خوانندگان وبلاگ داشته باشم، تا هم مشوقی باشد برای سفر و سیر و سیاحت که خالق همه زیبائیها نیز در قرآن بر آن تأکید دارد و پیامبر(ص) و دیگر ائمهی معصومین(ع) هم توصیه کردهاند. و هم کنکاش و نگاهی نقادانه باشد بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه خودمان. امید است مقبول افتد! با اینکه اندیشه و نوشتهام قطعاً از عیب و نقص مبرا نیست!
برای اینکه رنجش خاطر و خستگی بر دوستان پیش نیاید، از خیر بعضی سفرها میگذرم و فقط به سفر، شمال کشور و به سفر استانبول و شهر بورسای ترکیه بسنده میکنم. (البته با احتیاط و چراغ خاموش!)
الف- سفری به خطّه سر سبز شمال
ساحل افتاده گفت: گر چه بسی زیستم، هیچ نه معلوم شد، آه که من کیستم؟
موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت: هستم اگر می روم، گر نروم نیستم.
اواخر تیر ماه فرصتی پیش آمد تا به همراه خانواده سفری به شمال کشور داشته باشیم تا از مواهب طبیعت و ساحل زیبای دریا بهرهای ببریم. به لطف دوستان در یکی از بهترین و نزدیکترین اقامتگاههای فرحآباد ساری، چند شبی را سُکنی گزیدیم.
اما متأسفانه چیزی که این سفر را بر کام ما تلخ کرد و توبهی به شمال رفتن در این فصل و زمان را بر ما روا، غیر از شرجی و دم و گرمای هوا، شلوغی و کثیفی و آلودگی ساحل زیبای دریا بود. مشکلی که باعث شد حتی نتوانیم تنی به آب بزنیم.
حتی شلوغی و ناهنجاریهای اخلاقی و عدم رعایت اخلاق و حقوق جمعی، از لذت غروب آفتاب ساحل و خیر گشت وگذار شبانهی کنار دریا را نیز از ما گرفت. با اینحال به امید خلوتی صبح، سحرگاهان از پنجرهی رو به دریای اتاق، وقتی ساحل خلوت و موجهای آرامش را دیدیم، با خوشحالی به همراه خانواده به طرف ساحل روانه شدیم، اما به قول قدیمیها؛ چشمتان روز بد نبینه! کنار دریا پُر بود از زبالهها و پس ماندهای غذاها و خوراکیهای دیشب مسافران. همه چیز یافت میشد: از پس ماندهی غذا تا چوبهای نیم سوخته، پوشک بچه و ... سُرنگ و... همه چیز، زبالههایی که اصلاً به فکرت نمیرسید، موجود بود. چرا؟ به چه دلیل؟ این چه روحیه و فرهنگی است که ما مردم ایران داریم؟ چرا فقط همه چیز را برای خود میخوایم و برای همان زمان؟ به فکر کسان دیگر و زمان دیگر نیستیم؟ تا آنجا که ما دیدیم و شنیدیم، هیچ کجای دنیا اینگونه نیست! این همه آیه و حدیث و توصیههای دین و مذهب دربارهی رعایت بهداشت و نظافت و حق و حقوق دیگران و حفاظت از طبیعت و... برای ما مسلمانان نیست؟ مسلمانی فقط به چند رکعت نماز و ریش و ... است؟ خدا رحمت کنه سید جمال اسدآبادی که راست گفت:
غرب رفتم، مسلمان دیدم و اسلام ندیدم، به شرق(مسلمان) آمدم، اسلام دیدم و مسلمان ندیدم!
واقعاً چطور میشود، با اینکه متون دینی و مذهبی ما پر از توصیهها و تأکید بر رعایت بهداشت و نظافت فردی و اجتماعی و حفظ و نگهداری طبیعت و هر آنچه در اوست! از طرفی کشور و ملتی با تمدن چند هزار ساله! اینگونه عمل میکنیم؟
علل زیادی میتوان شمرد و ریشهای بحث و بررسی نمود، اما در تخصص ماست و نه توانش، لذا به صورت گذری به چند عامل اشاره میکنیم:
1. عدم فرهنگ سازی و بستر سازی مراکز و متصدیان فرهنگی دولتی و رسمی کشور. از جمله از طریق آموزش و پرورش که بهترین راه هم گنجاندن در کتب درسی و آموزشی مدارس است، از همان مقطع ابتدائی و...
2. بی توجهی یا احساس عدم مسؤولیت مراکز و نهادهای دینی و مذهبی غیر دولتی جامعه. به ویژه نهادهای حوزوی، مساجد و روحانیت و مبلغان مذهبی. آیا وقت آن نرسیده که آقایان از مستحبات و ادعیههای و وردهای صرفاً فردی بیرون بیایند و واجبات و مستحبات اجتماعی و وظایف و حق و حقوق جمعی و اجتماع را به مردم گوش زد نمایند؟ ثواب و پاداش فقط در عمل به احکام نماز و روزه و حج و خمس و یا تعقیبات و ادعیههای روزانه و زیارت و نظر و نیاز و... نیست! یا اینکه گناه و عقوبت در چند تار مو و... نیست!
3. عدم احساس وظیفه و امربمعروف و نهیازمنکز از طرف خود مردم، به ویژه خود ساکنین و ساحل نشینان. اگر هرکس وظیفه خودش بدونه که علاوه بر رعایت، به دیگران هم تذکر داده و به صورت زبانی و عملی از دیگران بخواهد، قطعاً وضعیت بهتر از این خواهد شد.
4. شعارهای داده شدهی مسؤولان و عمل نشدن به آن. مثل آزاد سازی سواحل برای عموم مردم. که متأسفانه در حدّ شعار باقی ماند لذا کمبود سواحل عمومی باعث شلوغی و ...
5. نبود تابلوهای تبلیغی و هشدار و تذکر در محلهای خاص. همچنین سطل زبالههای کافی در مکانهای لازم و تخلیهی به موقع سطلهای موجود.
شمارههای بعدی، در وبلاگ «کنج درون».
روزی شخصی - که سریال های ماه مبارک رمضان روی او تأثیرات شگرف مورد انتظار مسوولان را گذاشته بود - به دوستش گفت می خواهد به یک روح سرگردان تبدیل شده و...
.
.
.
*وحی «الهام» است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهی شعر میفهمیم.
*... شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر میتواند افقهای تازهای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر میتواند جهان را از منظری دیگر به آنها بنمایاند.
* به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است.
* بحث دربارهی اینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست.
* اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفرینندهی وحی است. آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است. این وحی بیصورت است و وظیفهی شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند. ادامه مطلب...
گفت: یکی از کاربران «فیس بوک» نوشته است «حالا فهمیدیم حق با کیهان بود که می گفت آمریکا از «فیس بوک» و «توئیتر» برای بهره کشی از اپوزیسیون استفاده می کند.»
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: نوشته است؛ وقتی ما از این سایت ها برای مبارزه با جمهوری اسلامی استفاده می کردیم آمریکا برایمان هورا می کشید ولی حالا که ناراضیان انگلیسی از این سایت ها برای مقابله با دولت انگلیس استفاده می کنند، آمریکایی ها دنبال تعطیل کردن آن هستند.
گفتم: البته از «فیس بوک» و «توئیتر» جمهوری اسلامی هم برای شناسایی پیاده نظام آمریکا و اسرائیل و انگلیس استفاده می کرد.
گفت: همین کاربر نوشته است؛ «ما خیلی احمق بودیم که دیر متوجه شدیم.»
گفتم: آدم خل و چلی یک پازل مخصوص کودکان را حل کرده بود. از او پرسیدند، چقدر طول کشید تا آن را حل کردی؟ جواب داد 2 سال، با تعجب پرسیدند 2 سال؟! و یارو گفت؛ تازه من خیلی هنر کردم چون روی پازل نوشته بود 3 تا 5 سال!!
26/05/90 keyhan
گفت: اوضاع بحرانی و آشفته انگلیس بدجوری دولتمردان این کشور را به وحشت انداخته است.
گفتم: حیوونکی ها حق دارند! می خواستند با فتنه 88 به جمهوری اسلامی ضربه بزنند، آتش به جان خودشان افتاده است.
گفت: مردم آمریکا هم روز 17 سپتامبر را «روز خشم» اعلام کرده و قصد تظاهرات سراسری دارند.
گفتم: دیکتاتورهای عرب هم که یکی بعد از دیگری تق شان درآمده و تالاپ تالاپ زمین می خورند.
گفت: اوباما گفته است، این بحران ها اگرچه خطرناک هستند ولی آمریکا و اروپا نباید امید خود را از دست بدهند!
گفتم: یارو از پشت بام یک آسمانخراش 30 طبقه سقوط کرده بود به طبقه دهم که رسید، با خودش گفت؛ خوشبختانه تا اینجا که به خیر گذشت!!
keyhan-90/2/22
پیری زودرس درپوست
درنگاه اول به یک فرد آنچه بیشتر جلب توجه می نماید، چهره وصوراوست(البته اگه خیلی جلب توجه کرد یه نگاه بیشترنکنیدا، به خصوص تواین ماه مبارک)که نشاط وشادابی آن،یکی ازنشانه های سلامت هرفرد می باشد.
افزایش سن،نورخورشید ومیزان استرسهای عصبی سه عامل شناخته شده ومهم درپیری پوست می باشد.
نور خورشید باوجودتاثیرات مثبت فراوان،اثرات منفی نیزبرپوست دارد،که مهمترین آن پیری زودرس وسرطان پوست می باشد.
این تاثیردرافرادی مثل کشاورزان،ماهیگیران،کارگران ساختمانی،عشایرودامداران(به خصوص درنقاط مرتفع)،اسکی بازان،شناگران وکوهنوردان بیشتر دیده می شود.
آنچه درتحقیفات جدید به اثبات رسیده، نقش سیگار در این اثرات منفی می باشد. سرطان وپیری زود رس پوست درافراد سیگاری که طولانی مدت در معرض نورخورشید نیز قرار دارند بسیارشایعتر است، ودرخانمها این هم افزایی تخریبی چشمگیرتر ازآقایان است.
نور خورشید وسیگار باتخریب رشته های الاستیک پوست وتاثیر برلایه زاینده ( Basal)و رنگدانه های ملانین این روند تخریبی را اعمال می نماید،با این تفاوت که نورخورشید فقط رشته های سطح پوست (درم پاپیلر) راتخریب،ولی سیگارعلاوه بر رشته های سطحی الاستیک رشته های عمقی رانیزتخریب می نماید،که مکانیسم آن به چند طریق می باشد:
1-افزایش ترشح الاستاز توسط گلبولهای سفید،که الاستاز موجب تخریب رشته های الاستیک خواهد شد.
2-اختلال در خونرسلنی وبه دنبال آن کاهش اکسیژن رسانی طولانی مدت به پوست.
3-کاهش ویتا مین A پوست،که این ویتامین نقش آنتی اکسیدان داشته ومانع صدمه به D.N.A توسط رادیکالهای آزاد خواهد شد.
4-کاهش آب موجود درلایه شاخی پوست .5-تخریب هورمون زنانه استروژن در پوست (این هورمون باعث تقویت،شادابی ونشاط پوست می باشد).
افرادی که در مدت طولانی مصرف سیگار باتعداد بالا دارند،پوست صورتشان چروکیده که رنگ آن به خاکستری وکبودی متمایل وزخمهای ایجاد شده با تاخیر فراوان وغیر طبیعی ترمیم خواهد شد.
اعمال هرنوع جراحی به خصوص جراحی پلاستیک دراین افراد،با دشواری وموفقیت پایینی همراه خواهد بود.
مواضع غرور آفرین رهبری معظم (مدظله العالی) در برابر خروج سفرای کشورهای اروپایی از ایران به دنبال رأی دادگاه میکونوس:
قسمتی از بیانات ایشان در دیدار جمعی از کارگران و معلمان که در تاریخ 10/2/1376ایراد فرمودند به این شرح بود:
... به خیال خودشان، دولت ایران را مىترسانند و مىگویند ما گفتگوهاى انتقادى را قطع مىکنیم. به دَرَک که قطع مىکنید! اگر انتقادى هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفتگوها، از اوّل غلط بود. من از اوّل هم مىگفتم که بگویید این گفتگوها، انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بیشتر از شما انتقاد داریم، تا شما از ما. شما چه انتقادى دارید؟ انتقاد شما به این است که چرا ما به اصول اسلامى خود پایبندیم! این، افتخار ماست.
ببینید دشمنان ملت ایران، چقدر وقیح ، ظالم، غیرمنصف، پررو و بددلند! دشمنان جمهورى اسلامى، این گونه اند. البته ملت ایران که بزرگتر از این دشمنیها را دیده است، مثل کوه ایستاده است. مگر کسى اهمیت مىدهد که اینها چه گفتهاند؟ البته دستگاه دولتى ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبى در مقابل حرکت هاى زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستى با کمال قدرت عمل کند و در مرحله اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتى نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که مىخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتى جویانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمىگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتى ندارد. اینها مىخواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ایران به کشورهاى آنها، هیچ عجلهاى نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزى مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامى اقتضا مىکند - همان طور که همیشه گفتهایم - همان گونه عمل کنند.
این نکته را، هم اروپایی ها و هم دیگران بدانند. اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجى نداریم.ما کشور خودمان را مىتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالاى لوکس و تجمّلاتى از فلان جا مىآید، نیاید؛ چه اهمیتى دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید مىشود و اگر هم چیزى باشد که ما لازم داشته باشیم، خیلى از کشورها هستند که صف کشیدهاند تا به ما بفروشند. چه نیازى به این چند دولت کشور اروپایى است که خیال مىکنند صاحب دنیا هستند؟! البته به نظر من، در این قضیه اینها فریب صهیونیست ها و امریکایی ها را خوردند؛ یعنى زیر فشار امریکایی ها قرار گرفتند، منتها نفهمیدند که با چه کسى طرفند. نمىدانند که ایران اسلامى، کشورى نیست که بشود آن را با این حرف ها از مواضعش پایین آورد، یا وادار کرد که در مقابل کسى تسلیم شود. ...کسانى که مىخواهند با ایران ارتباط داشته باشند، باید بدانند که اگر ارتباط، ارتباط استکبارى شد، ملت ایران پس خواهد زد.»...
نامه ای که بوی بهشتی می دهد بوی باهنر بوی خامنه ای
آنچه در سطرسطر این سه نامه آمده، ادبیات گفتاری و نوشتاری آیتالله هاشمی رفسنجانی است که در مقام مشاوری امین و به دور از تملّقات رایج و با صراحتی متین نکتهها را در دو نامه به امام(ره) و یک نامه به آیتالله خامنهای به عنوان رهبران جامعه یادآوری مینمایند و زیباتر اینکه همین ادبیات، همین کلمات، همین هشدارها، همین یادآوریها و همین لحن نوشتار در اولین نامه امضای آیتالله خامنهای را نیز در پای خود دارد.
• مخاطب دو نامه اول ، امام خمینی(ره) و مخاطب نامه سوم ، آیتالله خامنهای میباشند و در عین این تفاوت، شباهتی در عنوان هر سه نامه است که به «رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی» نوشته شدهاند.
• مخالفان مشی سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی از شدت عصبانیت انتشار آن، ادب سیاسی را در مورد این شخصیت تا به آنجا کنار گذاشتند که آیتالله خامنهای با این جمله که معمولاً در خطبههای نماز جمعه از کسی نامی نمیبرم ، مجبور شدند انتقادات علیه رئیس مجلس خبرگان رهبری و القای اختلافات ایشان با رهبری نظام را «توهم» بخوانند ولی گویی گوشهایی خیال شنیدن آن را حتی بعد از قریب 19 ماه هم ندارند!
درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی میگویند او سیاستمداری است که همیشه سعی میکند مسائل اساسی را به دور از هیاهوهای رسانهای حل و فصل نماید. اما از این سیاستمدار برجسته تاریخ معاصر ایران در کنار انواع و اقسام اسناد گفتاری، نوشتاری و دیداری، سه نامه در طول 30 سال منتشر شده که دوست و دشمن درباره آن نامهها، حرفها گفتند و مقالات نوشتند و خواهند نوشت.دو نامه اول به فاصله یک سال در سالها 58 و 59 و نامه سوم در سال 1388 نوشته شد، با این تفاوت که نامه اول اگرچه با دست خط آیتالله هاشمی رفسنجانی است، اما امضای آقایان آیتالله شهید دکتر بهشتی، آیت الله شهید دکتر باهنر ، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله خامنهای نیز در پای آن به چشم می خورد و دو نامه دیگر به خط و امضای آیتالله هاشمی رفسنجانی است . دومین تفاوت این سه نامه مخاطبان آنهاست، مخاطب دو نامه اول امام خمینی(ره) و مخاطب نامه سوم آیتالله خامنهای میباشند و در عین این تفاوت، شباهتی در عنوان هر سه نامه است که به «رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی» نوشته شدهاند. نامههایی که هر سه در کلمات خویش، نگارگری کردهاند و تصویری از زمانه به دست میدهند. ، اتفاقاتی است که طی روزهای اخیر افتاده ما را بر آن داشت تا این سه نامه را به آزمون ترازوی مقایسه مردم عزیز بسپاریم تا شاید مدعیان پیروی از ولایت با کاوش ذرهبینی در کلمه به کلمه نامه دیگر به دنبال ملاحظهتراشی بر نیایند .
براساس پیشبینیها، فعالیت افراد افراطی یک جریان تندرو در آستانه اجلاس آتی خبرگان رهبری آغاز شده و محور این فعالیتها نیز نامه آیتالله هاشمی رفسنجانی به مقام معظم رهبری در خرداد ماه 1388 است، نامهای که همهگونه توصیفات مثبت و منفی درباره آن بیان شد، نامهای که از یک سو تدبیر و آیندهنگری یک پیر سیاست نامیده شد و از سوی دیگر «آتش تهیه»، نامهای که مخالفان مشی سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی از شدت عصبانیت انتشار آن، ادب سیاسی را در مورد این شخصیت تا به آنجا کنار گذاشتند که آیتالله خامنهای با این جمله که «معمولاً در خطبههای نماز جمعه از کسی نامی نمیبرم»، مجبور شدند انتقادات علیه رئیس مجلس خبرگان رهبری و القای اختلافات ایشان با رهبری نظام را «توهم» بخوانند، اما منتقدان علیرغم صراحت زبانی آیتالله خامنهای به زعم خویش دست به تحلیلها و تفسیرهای مغرضانه میزنند و هنوز هم به اقتضای زمان و براساس اغراض و اهداف سیاسی و جناحی به آن دامن می زنند.
نکته جالب در خصوص این نامه اظهارات رهبری معظم است که فرمودهاند، درباره محتوای آن ملاحظهای ندارند، ولی بهتر بود که انتشار نامه بعد از انتخابات انجام میشد. آقای هاشمی در جواب گفتند که چند ساعت قبل از انتشار، نامه را با پیک خدمت جنابعالی فرستادم به امید دریافت نظر که نظری نرسید، اما مدعیان پیروی از ولایت با کاوش ذرهبینی در کلمه به کلمه نامه به دنبال ملاحظهتراشی میباشند.
آنچه در سطرسطر این سه نامه آمده، ادبیات گفتاری و نوشتاری آیتالله هاشمی رفسنجانی است که در مقام مشاوری امین و به دور از تملّقات رایج و با صراحتی متین نکتهها را در دو نامه به امام(ره) و یک نامه به آیتالله خامنهای به عنوان رهبران جامعه یادآوری مینمایند و زیباتر اینکه همین ادبیات، همین کلمات، همین هشدارها، همین یادآوریها و همین لحن نوشتار در اولین نامه امضای آیتالله خامنهای را نیز در پای خویش دارد.
البته باید یادآور شد که طی روزهای آینده فریادهای وا اسلاما و وا ولایتای، «ولایتیون» قبل از انقلاب و شاگردان شان در سالهای پس از انقلاب از همه تریبونها و بلندگوهای در اختیار بلند میشود و یاران رسانهای آنها نیز در سایتها، خبرگزاریها و روزنامهها به بهانه اطلاعرسانی!! و به روش ویژه خویش، مقاله مینویسند و مصاحبه میکنند.
خوب است در کنار آن همه جهاد اکبرهای تفسیری و تحلیلی!!!، یک بار هم که شده برای جهاد اصغر، به فهم و شعور خوانندگان خویش احترام بگذارند و هر سه نامه را در حاشیه تفاسیر و مقالات خویش بیاورند تا لااقل گفتهها و نوشتههایشان کما فی السابق غیرمستند نباشد.
مطمئناً مردم عزیز، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و جوانان با شور و شعوری که ثابت کردهاند، نسبت به اتفاقات و موضعگیریهای سیاسی شخصیتهای جامعه حساسیت دارند، با مقایسه هر سه نامه، فضاوت خواهند کرد و قطعاً هیچ قضاوتی بالاتر از قضاوت خدا و خلق خدا نیست.
1. نامه اول بهمن ماه 1358
بسماللهالرحمنالرحیم
محضر مقدس رهبر و استاد عظیمالشأن امام خمینی دامظله
چه خوب بود ضرورتی برای نوشتن این مطالب در این شرایط نبود، اما معالاسف پس از بحث و بررسی تذکر ندادن را گناه تشخیص دادیم و تذکر دادن را وظیفه و لذا برخلاف میل و احساس و به حکم عقل و مسئولیت موارد زیر را به اختصار به نظر شریف میرسانیم:
ادامه مطلب...
ضمن اظهار تعجب از سی دی ظهور
دبیرکل حزب الله لبنان، با انتقاد از سی دی ظهور نزدیک است، تطبیق نشانه های ظهور بر افراد را باعث ایجاد تزلزل در اعتقادات مردم و جامعه دانست و گفت: من تطبیق علامات را نه صلاح می دانم و نه جایز و این به ضرر بحث عمیق مهدویت است و مورد سوءاستفاده واقع می شود.
وی گفت: من به تازگی سی دی ظهور نزدیک است را دیده ام و تعجب کرده ام و نسبت دروغی در آن سی دی به من داده اند؛ افزون بر اینکه تطبیق دادن علایم بر افراد هم اصولا کار درستی نیست . در این سی دی ادعایی مطرح شده و گفته اند که من سید یمانی هستم که این معلوم نیست، چرا که اجداد ما هیچ گاه یمن نبوده اند و من هم هیچ کجا نگفته ام که ریشه ما یمنی است.
دبیرکل حزب الله لبنان تأکید کرد: در مورد آقا (رهبر انقلاب) هم می گویند ایشان سید خراسانی است؛ ما یک تجربه ای در این زمینه داریم و پیش از ارتحال امام خمینی ابتدا بعضی از دوستان ما نیز این امید را داشتند که امام سید خراسانی باشد و منظور از خراسان، خراسان بزرگ است که تمامی ایران را در بر می گیرد و اینکه رزمندگان اسلام بغداد را فتح می کنند و جبهه عراق و لبنان به جبهه قدس منتهی و قدس فتح می شود و ما پشت سر امام نماز می خوانیم، بعد دیدیم که امام به ملکوت اعلی پیوستند و قطعنامه هم پذیرفته شد، بغداد هم فتح نشد و قصه به نحو دیگری ختم گردید.
وی تأکید کرد: حضرت آیت الله امام خامنه ای، مقام معظم رهبری هم مستغنی از این تطبیقات هستند.
سیدحسن نصرالله نقدهای خود را به سی دی ظهور نزدیک است، این گونه ادامه داد: اینها به آقا، سید خراسانی و به من سید یمنی می گویند، منظور اینها زمان حال است یا اینکه ریشه ما یمانی است و ریشه رهبری خراسانی؟ اگر منظور این است که ریشه ما یمنی است در مورد مقام معظم رهبری هم همین باید صدق کند، در حالی که همه می دانند ریشه ایشان خامنه است و در اصل خراسانی نیستند.
دبیرکل حزب الله در نقدهای خود به سی دی ظهور نزدیک است و تطبیق های صورت گرفته در آن، گفت: اگر منظور زمان حاضر است، من در زمان حاضر لبنانی هستم و یمنی نیستم؛ بنابراین، مبانی تطبیق کنندگان در این سی دی به هیچ وجه درست درنمی آید.
وی همچنین با اشاره به داستان شعیب بن صالح ابراز داشت: اصل روایات شعیب بن صالح از لحاظ سندیت به طور جدی قابل بحث است و بر فرض صحت، شعیب بن صالح از بنی تمیم است و آن گونه که می گونند هنگامی که خراسانی لشکرکشی می کند به عراق برای نجات و دفاع از مردم آن منطقه، کسی را همان موقع در عراق منصوب می کند و به شکل موردی نیز منصوب می شود و در روایت شعیب بن صالح وجود ندارد که وی شخصیت کشوری و یا لشکری باشد، ممکن است یک فرمانده میانی باشد که بعدا معلوم بشود.
سید حسن نصرالله همچنین نسبت به تعمیق معارف مهدویت بر پایه صحیح دینی آن و همچنین تحقیق در مسلمات و کتاب و سنت تأکیداتی را ارایه کرد و گفت: چه ضرورتی است که ما بیاییم نشانه ها را تطبیق دهیم و من هم نسبت به بحث مقاومت حزب الله اعتقاد دارم این مقاومت به لطف الهی مقاومتی مشروع و مورد عنایت و لطف امام زمان(عج) است. اما هیچ ضرورتی ندارد که علامات را تطبیق دهیم و من تطبیق علامات را نه صلاح می دانم و نه جایز و این به ضرر بحث عمیق مهدویت است و مورد سوءاستفاده واقع می شود.
سیدحسن نصرالله یادآور شد: پیشتر هم جوانی در لبنان در یک کتابچه ای این ادعاها را جمع کرده بود که ما او را احضار و تلاش کردیم که کتاب او از بازار جمع شود و هرگز اجازه نمی دهیم در لبنان از این قبیل کارها بشود.
سلامت یاتجارت
ریزش مو یک علت شایع مراجعه افراد به پزشک، بخصوص متخصصین پوست ومو می باشد.
اکثر افرادی که از ریزش مو شکایت دارند، بخصوص خانم ها ،مبتلا به بیماری ریزش مو نیستند؛ بلکه یک ریزش طبیعی دارند.
ریزش طبیعی مو، به طور معمول روزانه 50 تا100 تار مو است.
برای بررسی ریزش مو،دو روش وجود دارد:
1.به مدت یک هفته سر را نشسته ودر این مدت موهای ریخته شده را به طوردقیق جمع آوری کرده وبر تعداد روزها تقسیم می کنیم .اگر بیش از 100 تار مو شد،ریزش مو غیر طبیعی است.
2.یک دسته ی حدود صد تایی از موها را با دست به آهستگی بکشیم،اگر روز قبل حمام نکرده باشیم در حالت طبیعی 4یا5 تار مو کنده می شود،که بیشترازآن می تواندغیر معمول باشد.
علل ریزش مو: وراثت،مشکلات هورمونی،اختلالات تغذیه ای،استرس وتنش های عصبی،دوران بارداری و شیردهی،آسیب رساندن به پیاز مو از طریق رنگ های مصنوعی وشیمیایی ووسایل حرارتی (مش،فر و سشوار کردن بدون قاعده مو... )بیماری های قارچی ،التهابات پوستی وبیماری های اتوایمیون(خود ایمنی).
شایع ترین علت ریزش مو در آقایان نوع اندروژنیک(مردانه)می باشد که ارثی بوده و بروز آن با تاثیر هورمون جنسی مردانه اتفاق می افتد. البته این نوع ریزش در خانم ها نیز وجود دارد؛ولی با توجه به میزان کم هورمون جنسی مردانه در خانمها،بروز آن در موارد اندک و آن هم به شکل کم پشتی ونازک شدن مو در کل سر ظاهر می شود.اساسا به دلیل تاثیرات هورمون زنانه(مانع ریزش مومی شود)مشکل طاسی کامل در خانم هابسیار نادر می باشد.
ریزش مو از نوع اندروژنیک معمولا باآغاز دوره ترشحات جنسی(14-15 سالگی)و علائم بلوغ آغاز می شود.در اوج ترشحات هورمون های جنسی به اوج رسیده و بعد به شکل آرام ادامه خواهد یافت.این روند در جلوی سر،قله وپشت سر شدید تر خواهد بود و باگسترش طاسی،این دو قسمت به هم متصل خواهند شد. باتوجه به نبود گیرنده های هورمون مردانه در فولیکول های پشت سر و مناطق گیجگاهی ،این مناطق به ندرت دچار طاسی می شوند.درمان این نوع ریزش مو (اندروژنیک)محدود به دوروش تایید شده می باشد:
1.درمان دارویی،باتعدادی داروی بسیار محدود
2.کاشت مو،که خود به چند روش انجام می پذیرد.
دررانواع یزش مویی که علت بیماری دارند،با درمان بیماری این مشکل خود به خود درمان خواهد شد.
آنچه امروزه نگران کننده ومشکل آفرین شده رواج داروهای متنوع وغیر علمی با نامهای تجارتی بی شمارکه هدفی جزکسب درآمدندارندوازعدم آگاهی جامعه سوءاستفاده ودرآمدهای هنگفت و نامشرویی را بدست می آورند.
آنچه جای تاسف فراوان دارد،همکاری بعضی همکاران بطور خواسته یا ناخواسته در جهت نیل به این اهداف تجاری وتبلیغاتی سود جویانه است.
.: Weblog Themes By Pichak :.