همه ی شما شنیده اید که چندی پیش آقای وزیر محترم ارشاد نامه ای به صداوسیما نوشت و درخواست کرد نوای " ربّنا " ی استاد شجریان درایام ماه مبارک رمضان پخش شود. لازم شدبنده به عنوان یک شهروند، نکاتی را من باب تذکر ونصیحت خدمت آقای وزیر عرض کنم:
اولاً) هم آیات ربّنا درقرآن زیاد است و هم آدم های خوش صدایی ازمداحان محترم سوگلی که بتوانند «آیات باهرات» را «نسبت به مقارنات» طوری تلاوت کنند که هیچ چیزی «تحت الشعاع» چیز دیگر قرار نگیرد. چه اصراری است که فقط ربّنا باصدای یک خواننده ی خاص پخش شود؟ این همه ایشان خوانده، بگذارید چندسال هم دیگران بخوانند. البته نمی دانم چرا علمای اعلام طی ده ها سال پخش ربنای استاد شجریان متوجه نشده بودندکه «توجه به الحان» و «حرکات متناظر بدنی» می تواند «رموز وظرافتهای نهفته درتناسبهای ایقاعی را تحتالشعاع» قرار دهد، اما در هرحال بایدبه وزیر محترم خاطر نشان کرد که اگر به برکت وجود ممنوع کنندگان نبود و اگرجوادآقای لاریجانی –در راستای وظیفه ی شغلی اش ازمیان چندین شغل ناچیزشان- به نکات و رموزات ظریف نهفته درموضوع توجه نمی فرمودند، معلوم نبود این "آهنگ" تاکنون چه بلایی برسر دین مردم و موسیقی ملی ما آورده بود. واقعاً خدا به خیرگذراند!
ثانیاً) جناب آقای وزیر فرهنگ! چرا می خواهید با ارسال چنین نامه هایی، روی نواقص کارخود سرپوش بگذارد. آیامجوز دادن به کنسرت ها یکی از نواقص کارشما نیست. خداوکیلی اگر قوه ی محترم قضائیه و ائمه ی محترم جمعه وجماعات به داد نرسیده بودند، الآن ایران پرشده بود ازکنسرت ها وخواننده هایی مثل شجریان که می روند درشبکه های خارجی با دخترها عکس یادگاری می گیرند. حالا کاش "جیگیلی جیگیلی" و "بق بقو" بخوانند و تتو کنند؛ کروات می زنند وچنان صدای شان را درگلو می چرخانند که هم خودشان، هم خواندن شان و هم موسیقی را حرام می کنند.
ثالثاً) جناب آقای وزیر! خودتان بهتر می دانیدکه مردم کتاب نمی خوانند و به سینما نمی روند، فیلمسازهای ما سیاهنمایی می کنند،جوان ها بیکارند، کارخانجات تعطیل شده، اقتصاد خوابیده، آمریکا راه به راه برجام را نقض می کند، تحریم ها همچنان باقی است و روز به روز بیشتر می شود، اختلاس بیداد می کند، مسؤولان به خوردن چیزهای مختلف مانند بیت المال، زمین، جنگل، دشت، دریا، ساحل وچیزهای خوشمزه ی دیگر تمایل وصف ناپذیر پیدا کرده اند، سوریه دارد از دست می رود، اسرائیل هنوز روی صفحه ی روزگار، پهن است، عربستان شاخ وشانه می کشد، کشور دوست وهمسایه ی ما قطر درمحاصره ی خناسان قرار گرفته و هزارها مشکل کوچک و بزرگ دیگر. آن وقت شما خودتان را به یک موضوع بی اهیمیت مشغول می کنید و به صداوسیما نامه می نویسد؛ آن هم صداوسیمایی که مدام درحال انجام کارهای اولویت دارد است، سریال های فاخر ومستندهای تاریخیِ کاملاً مستند می سازد که مو لای درزشان نمی رود. آیا شما شاهدنبودید شبکه ها وبخش های مختلف – به ویژه- شبکه ی محترم افق برای روشنگری مردم در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری چه برنامه های خوبی تهیه کردند و الحمدلله نتایجش را هم همه دیدند. پس کمتر به این و آن نامه بنویسید. به جای این کارها بروید مشکلات سیاسی و اقتصادی وپولی ومالی ومحیط زیستی مملکت را حل کنید.
در هرصورت وزیر باید آدم خیلی خوب و سربه زیر وسربه راهی باشد وکارهای خوب بکند.
------------------------------------
تذکر: مطالب داخل گیومه « » ازآقای محمدجوادلاریجانی است که درجواب نامه ی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد به صداوسیما نوشته شده بود.
(20/3/96)
مقدمه
سند2030 باعنوان کامل "دستورکارتوسعه ی پایدار2030" درسال 2015 ازسوی اعضای جامعه ی بین الملل؛ ازجمله کشور ایران پذیرفته و درتاریخ 25/6/95 با نامه ی معاون اول رئیس جمهور برای اجرا به ارگان های مربوطه ابلاغ گردید. عمومی شدن خبر پذیرش سند2030 باعث بروزمشکلاتی درایران شد. افراد زیادی درمخالفت وموافقت آن سخن ها گفتند ومطلب ها نوشتند؛ درحالی که بسیاری ازآن ها سند را نخوانده وحتی اسم آن را اشتباه تلفظ می کردند. متأسفانه نوشته ها وگفته هایی از بعضی چهره های علمی، فرهنگی، دانشگاهی، حوزوی و... منتشر شدکه ازفرط سطحی وسیاسی بودن، قابلیت تحلیل وپاسخگویی ندارد. تمام سخنان و نوشته های موافق یامخالف را می توان به دو دسته تقسیم کرد: اول نوشته های بی اساس، سخیف، غیرعلمی و ژورنالیستی و دیگر نوشته های عالمانه وتحلیلی. ضمن توصیه ی همه ی عزیزان به مطالعه ی اصل سند توسعه ی پایدار2030 یونسکو، سند آموزش2030 اینچئون، سندملی آموزش2030 وهمه ی تحلیل های علمی موافق ومخالف و نیز عطف توجه به "بیانیه ی دولت درباره ی سند2030" وسخنرانی آقای دکتر فیض، معاونت محترم امور تربیتی وفرهنگی وزارت آموزش و پرورش" موارد ومطالبی را در یک تذکر وسه بخش به نظر شما خوبان می رساند: بخش اول، مطلب کوتاهی درباره ی اسناد بین المللی، بخش دوم درباره ی سند2030 و بخش سوم مطالبی درخصوص مسائل حاشیه ای.
ظریفی را دیدند هماره درمقابل دورنمای1 نماز همی خواند و به صدای آن نیز گوش همی سپرد. از وی بپرسیدند آیا این کار، مرتو را حضور قلب به اختلال همی نکشاند و فکرت را از هوای نماز همی نپراند؟
ظریف پاسخ بگفت: چون درمقابل دورنمای نماز همی خوانم، لااقل فقط به صدای آن اندیشه همی کنم و ذهنم درهمان هوا به پرواز درهمی آید، اما چون درسکوت به نماز ایستم، مرا مرغِ ذهن به پروازی مدام درآید و راه به صدها مسیر و موضوع بگشاید.
------------------------------------------------------------------
دورنما= تلویزیون
(29/1/96)
انتخابات ریاست جمهوری دوره ی دوازدهم نیز به پایان رسید. هردوره از انتخابات در ایران ویژگی ها ونکته های مخصوص به خود داردکه شایسته است مردم و مسؤولان به آن توجه نمایند؛ از جمله:
یک- رأی مردم درهر انتخابات – چه برای انتخاب رئیس جمهور یانمایندگی مجلس - فقط برای همان موضوع است نه چیز دیگر. شایسته نیست رأی آن ها را به چیزهای کلی تر ومهم تر گره بزنیم؛ چون رأی مردم گاهی پیامی دارد که باتفسیر بعضی ها درتناقض قرار می گیرد و این مصادره کردن رأی ممکن است در اصل رأی دادن مردم تأثیر منفی بگذارد.
دو- آزاد نبودن فعالیت های حزبی درایران به معنای واقعی، باعث شده آن ها قدرت و آمادگی لازم برای ورود به عرصه های مهمی مانند انتخابات را نداشته باشند. تنها حزبی که در این دوره باشناسنامه وسوابق طولانی وارد میدان رقابت ها شد، حزب مؤتلفه بانمایندگی آقای میرسلیم بود. صرف نظر از بقیه ی احزاب، باید از این حزب باسابقه پرسید درمدت طولانی فعالیت خود چه می کرده که تاکنون توانسته فقط برای یک بار و آن هم به همین اندازه در انتخابات ظاهر شود؟
جمعیت زیادی در وسط میدان اصلی محله مان جمع شده بودند..
صدای گریه و شیون مادرانه... التماس و خواهش هایش..
از بالا سرک می کشم... به پای زن و مردی افتاده... روی برگردانده اند...
مردی با هیکلی تنومند روبروی حلقه دار.. شکسته و خسته.. روحی به تن نداشت...
زمزمه های مردم خبر از جنایت هایش می داد...
همه آماده سقوطش بودند!
ناگهانی صدای پیر و لرزانی از میان جمعین به آسمان برخاست...
حرّ پشیمان تو ام یا حسین دست به دامان تو ام یا حسین
یک نگه افکن همه هستم بگیر ای پسر فاطمه دستم بگیر
دست نیاز من و دامان تو کوه گناه من و غفران تو
ناله ی العفو بُوَد بر لبم تا صف محشر خجل از زینبم
جمعیت همراهی کردند.. صدای گریه ها به آسمان رفت...
باران هم شروع به زاری کرد...
دیگر کسی او را سر به هوا ندید...
پ ن1) ...فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ... سوره مبارکه بقره - آیه178
پ ن2) وهرکس. انسانی را ازمرگ رهایی بخشد،چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. سوره مبارکه مائده - آیه
منبع: بالاتر از ابرها
وقتی ماکلامی علیه کاندیدا یا دولتمرد ومسؤولی می گوییم یانوشته ای می نگاریم، از این چند دسته خارج نیستیم:
یا منتقدیم و براساس اصول نقدسالم حرکت می کنیم.
یا با او به دشمنی برخاسته ایم.
یا براساس اصل"مباهته" (یک اصل بی منبع و ریشه) اراده کرده ایم به هرشکل ممکن حقّ احتمالی خود را بر باطل حتمی او غالب کنیم.
درهمه ی این صورت ها باید – حداقل - یک چیز را از نظر دور نداریم و آن مصالح کشور است.
مثلاً بنده می توانم علیه کاندیدا یا دولتمردی بگویم او:
- ضعیف النّفس است.
- مدیریت نمی داند.
- برنامه ندارد.
- درکارش تخلف کرده است.
- سرکلاف را گم کرده.
- از شایسته ها استفاده نمی کند.
- وموارد فراوان دیگر.
اما حماقت و ناآگاهی محض است اگر بگویم او:
- خیانتکار به ملت ومملکت است.
- جاسوس است.
- وطن فروش است.
- با اسرائیل وآمریکا سروسِرّ دارد.
- دستش بامنافقین دریک کاسه است.
- ازخارج چمدان پول دریافت می کند.
- برانداز است و بامؤسسات طراح برانداز خارجی ارتباط دارد.
- نوکر بیگانه است.
- مورد تأیید دشمنان است.
- و...
بی شک آن که ماچنین به او می تازیم ازکانال ها وفیلترهایی رد شده تا به این جا رسیده واکنون نیز توسط ارگان هایی نظارت می شود؛ بنابراین باگفتن چنین سخنان خام وسخیفی، تمام ارکان نظام ازجمله رهبری، شورای نگهبان، مجلس و ارگان های نظارتی دیگر و نیز تمام ساختارهای تربیتی، امنیتی ونظارتی کشور را زیر سؤال و ابهام می بریم.
جالب این که چنین سخنانی معمولاً ازسوی قشرها و تریبون هایی شنیده می شود که خود را انقلابی و دوستدار ولایت ونظام می دانند وجالب تر این که هیچکدام از ارگان ها ونهادهای زیرسؤال رفته، نسبت به چنین مطالبی واکنش نشان نمی دهند؛ که هیچ، ظاهراً راضی وخوشحال هم هستند.
(اردیبهشت96)
"ساده زیستی" و "اشرافیگری" مفاهیمی هستند که نزدیک به چهل سال است دستمایه ی انواع رفتارهای فردی وجناحی – وحتی رفتار سازمان یافته ی دولتی علیه قشر خاص – شده. بدنیست بعد از ده ها سال به چند نکته ی خلاصه در این مورد توجه نماییم:
1- منظور از "ساده زیستی" و "اشرافیگری" چیست؟ چه تعریف علمی ومشخصی از این دومفهوم وجود دارد که نتواند تحت تأثیر عوامل مختلف، دستخوش مقوله ی نسبیت قرار گیرد؟
2- به شهادت تاریخ زندگی امام اول ماشیعیان با امام دوم وسوم (ع) ازنظر میزان برخورداری از رفاه متفاوت بوده، اما همه ی آن ها ساده زیست بوده اند. نمی توان ساده زیستی را برای کسانی که درماه 800 هزار تومان یا 5 میلیون تومان یا50 میلیون تومان و یا بیش از 100میلیون تومان درآمد دارند یکسان تعریف کرد.بی شک این موضوع درباره ی تعریف اشرافیگری نیزصادق است. بنابراین، تشخیص وتعریف این دومفهوم بدون توجه به ارکان وشاخص های مربوط، ممکن نیست و تاتعریف درستی از آن ها به دست نیاید نمی توان به مصادیق مشخصی دست یافت.
3- طرح این مفاهیم کلی همراه بامصداق یابی های جهت دار در ابتدای پیروزی انقلاب باعث شد:
- مردم نسبت به ثروتمندان بشورند، عقده گشایی بین فقیر وغنی شدت یابد وصاحبان ثروت از ترس تسویه حساب های بی حساب وکتاب، دارایی های خود را وانهند و بگریزند. دردناک تر این که این تسویه حساب ها بعداً به شکل دولتی وسازمان یافته انجام گرفت.
- خروج ثروتمندان وکارآفرینان ازکشور باعث شد کار اقتصاد به دست کسانی بیفتد که حتی نمی دانستند "اقتصاد" چگونه نوشته می شود. ازهمان زمان کلید فلج شدن اقتصادکشور زده شد و وضعیت امروز ما نتیجه ی همان تفکرات بی ریشه و برخوردهای ناآگاهانه است. جالب این که بقایای آن هنوز درجامعه و درمیان مسؤولان دیده می شود؛ نمونه ی آن تقسیم جامعه به درصدهای مختلف ازنظر اقتصادی و شعار فقیر و غنی است که درهنگامه ی انتخابات های مختلف نمود بیشتری پیدامی کند.
- بر مبنای همان تفکرات بی ریشه، موضوع "مصادره ی اموال" – که هیچ مبنای شرعی وعقلی وعلمی نداشت – به شدت مطرح وباعث شد اولاً افرادی در اثنای گل آلود شدن آب قانون ونظارت، ماهی های فراوان و بی حساب خود را باخیال آسوده صیدکنند. ثانیاً ثروت های شخصی اشخاص بدون هیچ مستمسک قانونی، به نهادهای نوظهور و نا آشنا به مسائل اقتصادی سپرده شد و امروز همان نهادها ازبزرگ ترین خواستگاه های فسادند و از دوربین های نظارت مصون.
- موضوع "ساده زیستی" و "اشرافیگری" درکشورما قبل از این که به روش ومنش درمردم ومسؤولان تبدیل و به آن درسیاست های فرهنگی و اقتصادی به صورت روشمند پرداخته شود، وسیله ای برای تخریب یکدیگر شده و عده ای با درصدبندی جامعه، همان تفکرات پوسیده ی گذشته را دنبال وتبلیغ می کنند. تأسفبارتر این که عده ای ازمردمِ ناآشنا وساده دل نیز از سرناآگاهی و بدون توجه به عواقب وپشت پرده های آن، خود را دراین بازی ناپاک و بی سرانجام واردکرده اند و روز وشب درصفحات وشبکه های مجازی، یابه این و آن برچسب اشرافیگری می چسبانند ویا گول ساده زیستی آن و این را می خورند و برای شان تبلیغ می کنند؛ غافل از این که پول این تلاش ها به جیب عوامفریبان می رود و دودش به چشم ملت وکشور می خزد.
ضمناً قصد این نوشته به هیچ وجه تبرئه ی اسرافگرایی و بیدردی درجامعه نیست؛ که درجای خود قابل بحث ا ست.
(20/2/96)
همه می دانیم که فساد از هرنوع آن و درهر سطحی ناپسنداست و درسطح مسؤولان یک نظام منتسب به دین و اخلاق ناپسندتر. این نوشته بناندارد دراین مقال کوتاه به ابعاد مقوله ی فساد بپردازد، اما مطلبی که ماکمتر به آن توجه می کنیم و این بی توجهی باعث می شود دین و انصاف خود را درکوره ی قضاوت های ناصواب بسوزانیم این است که:
1- آیا فساد فقط درقوه ی مجریه وجود یا امکان بروز دارد؟ آیا قوای دیگر مانند مقنّنه، قضائیه، نظامی و امنیتی ونهادهای مستقل از این قوا درمقابل انواع فساد مصونند؟
2- فرضاً اگر قبول کنیم که فقط قوه ی مجریه به فساد آلوده می شود، باید به پرسش های مهم زیر نیز پاسخ بگوییم:
الف) ارگان های نظارتی اعم ازنهادهماهنگ کننده، دیوان محاسبات(زیرنظر مجلس) وسازمان بازرسی کل کشور(زیرنظر قوه ی قضائیه) چه جایگاه و نقشی در بروز فساد دارند؟
ب) پرسش بسیار مهم این که چرا بایدفسادها درمیان سکوت و بی تفاوتی نهادهای نظارتی یادشده دربالا و رسانه های رسمی، توسط شبکه های اجتماعی فاش وبعد به آن رسیدگی شود؟
پ) کاندیداهایی که خودشان درنهادهای نظارتی مشغول بوده اند و یا کسانی که باتلاش فراوان توانسته اند به صورت کاملاً غیرقانونی مجموعه ی تحت مدیریت خود را از تحقیق وتفحص یا پرداخت مالیات معاف کنند، چه حرفی برای درمان درد فساد می توانند داشته باشند؟
پس به هوش باشیم و آگاهانه رأی بدهیم.
(اردیبهشت96)
مامردم عادی درانتخابات های مختلف یافریفته ی وعده ها وشعارهای کاندیداها می شویم یاتحت تأثیر تبلیغات رسانه ها یا اظهار نظر تلویحی یاتصریحی افراد یانهادهای صاحب نفوذ وقدرت – اما ناآشنا با مسائل سیاسی - قرار می گیریم؛ درحالی که شعارها و وعده ها یکی از عوامل تأثیرگذار درجذب رأی دهندان به سوی آن ها است. عوامل مهم تری نیز وجود داردکه نباید از آن ها غافل بود؛ ازجمله:
1- میزان و درصد عملی بودن شعارها و وعده ها: کاندیداهای محترم می دانند که ده ها سال است همه آمده اند وشعار داده اند وبدون اجرا کردن آن رفته و کسی هم از آن ها بازخواست نکرده است؛ لذا از یک سو به شعار دادن عادت کرده اند و ابایی از آن ندارند. ازسوی دیگر به تجربه دریافته اند که حافظه ی مردم ضعیف است وهمیشه با وعده های بزرگ و دروغین گول می خورند و ممکن است از یک سوراخ بارها گزیده شوند.
2- داشتن مدیریت وقدرت اجرایی کردن شعارها: ازمهم ترین علامت های یک مدیر برای اجرایی کردن شعارها عبارت است از:
الف) سابقه ی اجرایی: کاندیداهایی که یاسابقه ی اجرایی ندارند یاسابقه شان درسطوح پایین مناصب اجرایی بوده و یا جَنم وتوانایی کار مدیریتی ندارند نمی تواند درکار سترگی مانند ریاست جمهوری موفق شود.
ب) کادری که کاندیدا را در انتخابات یاری می دهد: گاهی مردم خود شاهدند که کاندیدایی – علیرغم اعلام استقلال از گروه های مختلف – مورد حمایت گروهی قرار دارد که کشور را ده ها سال به عقب برگردانده و یاکسانی پیرامون او به فعالیت انتخاباتی مشغولند که سابقه ی بسیار بدی درفعالیت های گذشته ی خود دارند و بی شک پس از پیروزی نیز درهیأت دولتش قرار می گیرند. این جا است که مردم باید مواظب باشند تاگول وعده ها وشعارها را نخورند.
3- مبانی فکری کاندیداها که پس از پیروزی، به اجرا گذاشته می شوند: کاندیداهایی که اعتقادی به دموکراسی واقعی ندارند، آزادی را برنمی تابند، مشارکت مردم درحکومت را فقط درحد رأی دادن می دانند، استقلال رأی ندارند، از مشارکت دادن ادیان ومذاهب دیگر در امر مدیریت کشور می هراسند، بانوان را خانه نشین می خواهند و طرح هایی مانند تفکیک جنسیتی وگشت ها را به شدت دنبال می کنند، موسیقی وکنسرت را درِ ورود به جهنم می دانند، مردم را به جای شهروند، رعیت می پندارند و... این ها نمی توانند نماینده ی واقعی مردم ایران باشند.
واما دوتذکر:
- به نظر می رسد باتوجه به سابقه ی برگزاری انتخابات های مختلف درکشور ما، باید مردم متوجه شده باشند که شعار و وعده اولین و مهمترین چیزی است که نباید به آن توجه کرد. البته طرح و برنامه باشعار متفاوت است.
- مردم ایران سال ها است بازحمت فراوان قسمتی کوچک از راهی را پیموده اند که برای آن انقلاب کرده اند. پس سزاوار نیست دوباره به عقب برگردند. این مسیر باید تاتحقق همه ی آمال و آرزوهای شان ادامه یابد.
به امید پیروزی ملت ایران درهمه ی عرصه های داخلی وبین المللی
(19/2/96)
بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری دوره ی دوازدهم تا چندروز قبل ازثبت نام، اعلام می کردند که قصد کاندیداتوری ندارند واصلاً به فکر آن هم نیستند. این سخن یا راست بود یا دروغ. اگر دروغ بود، می توان گفت صاحبان این سخن دروغگو و ریاکارند و رأی دادن به آن ها کاری ناشایسته وناصواب است. اگرهم سخن شان درست و راست بوده، باز رأی دادن به آن ها صحیح نیست؛ زیرا کسانی که تاهنگام ثبت نام کاندیداتوری اراده ای برای ورود به پست حساسی مانند ریاست جمهوری ندارند و – به قول خودشان - با اصرار دوستان وجناح های مختلف عزم ورود کرده اند، چه برنامه ای برای چنین پست مهمی دارند وکجا فرصت کرده اند درباره ی طرح ها و برنامه های شان بیندیشد؛ مخصوصاً زمانی که هیچ تجربه ای درکار اجرایی نداشته واصلاً در "رجل سیاسی" بودن شان تردید وجود دارد.
ضمناً باید به حال افراد وجناح هایی گریست که درچنان زمان نامناسبی به افراد برای ورود به چنین عرصه ی مهمی اصرار ورزیده اند والبته گریه ی بیشتر باید نثار مردمی شود که ممکن است به این کاندیداها رأی دهند وزمام امورشان را به افراد بدون برنامه و رزومه بسپارند.
(18/2/96)
.: Weblog Themes By Pichak :.