سفارش تبلیغ
صبا ویژن

        این روزها بحث تفکیک جنسیتی دانشگاه ها داغ است و دستور عجیب و غریب و افاضه جناب احمدی نژاد در رد انجام این طرح. مطلبی دیدم از حاج آقای قرائتی شاید دیده و شنیده باشید گفتم قسمت هایی از آن را بگذارم بعد هم کمی افاضات خودم:
   «... برادرها و خواهرها روز بعثت است، قرآن می‌گوید: راه تعلیم، راه حکمت، راه تزکیه، راهش... آن کسی که ما را ساخته حق دارد به ما بگوید چه کن و چه نکن. چه کن و چه نکن؟ اسلام می‌گوید: ازدواج زود، حالا هرچه جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند. اینها یک پشه هم خلق نکردند.
    آن خدایی که ما را خلق کرده گفته سن ازدواج این است. دختر باید زود ازدواج کند. رسم نیست، باسمه تعالی رسم غلط است. دخترعموها، دختر خاله‌ها.... هنوز در دانشگاه ما کسی ازدواج نکرده. اینها چه دلیلی می‌شود؟ آن کسی که تو را آفرید، می‌گوید: سن ازدواج این است. اینطور نیست که ما حالا باسواد هستیم حرف‌هایمان، اینقدر باسوادها کارهای غیر حکیمانه می‌کنند.
    من گاهی خنده‌ام می‌گیرد، می‌گویم: مدرسه دختر و پسر از هم جداست. راهنمایی‌ها که هنوز شهوت ندارند، از هم جداست. دبیرستانی‌ها که شهوتشان شکوفا می‌شود، آنها هم از هم جداست، دانشجو که شهوتش گر می‌کشد، مختلط است. آنوقت خنده این است که یک مشت دکتر در یک اتاق نشستند، من از این دکترها خنده‌ام می‌گیرد. اسمش را اسلامی کردن دانشگاه می‌گذارند. دختر و پسر را قاطی هم کردند، در اتاق نشستند موز می‌خورند.
    می‌خواهند دانشگاه اسلامی کنند. راست می‌گویید یا دروغ؟ آخر زشت است که آدم خودش را سرکار بگذارد. آدم مردم را سرکار بگذارد بد نیست. این آقایان خودشان، خودشان را سر کار گذاشتند. صبح دخترها بیایند و عصر پسرها بیایند. چه می‌شود؟ مگر یک جاهایی که واقعاً استادش نایاب است، اضطرار است. چه اشکالی دارد. آنوقت دخترها اگر خودشان باشند، می‌توانند چادرشان را هم بردارند، روسری‌شان هم بردارند. لباس مشکی هم لازم نیست بپوشند. لباس سفید بپوشند راحت راحت هم باشند. همه خانم هستند دیگر. چه اشکالی دارد؟ ادامه مطلب 


تاریخ : پنج شنبه 90/4/16 | 8:43 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
     حقیر نا آرامی های خاورمیانه را در راستای پروژه 2012 تحلیل می نمایم و اعلام می نمایم جریان صهیونیزم درآمادگی کامل برای معرفی مهدی و مسیح موعود به سر می برد. البته مراد این است که نباید بگذاریم این بیداری اسلامی در راستای پروژه ???? مورد سو استفاده قرار گیرد چراکه دشمن تمام سعی خود را خواهد کرد تا این انقلاب ها را مصادره به مطلوب کند و با دادن چند امتیاز کوچک افراد خود را بر سر کار بیاورد ما نتیجه ??سال استقامتمان در مقابله با جبهه شیطان  و خون هزاران شهید را امروز خواهیم گرفت.
     از آنجا که قرار بود در سال 2007 آخر الزمان ایشان محقق گردد اسامه بن لادن به عنوان امام زمان معرفی شده بود لیکن در سال 2006 یعنی یک سال قبل از آخر الزمان خیالی شان،  ماشین جنگ صهیونیزم برای سلطه علنی بر جهان و فتح آخرین سنگر یعنی ایران  نا کام ماند  و غول بی شاخ و دم یهود موسوم به چهارمین ارتش قدرتمند جهان در مقابل 2000 نیروی رزمنده حزب الله شکست مفتضحانه ای خورد تا بار دیگر شعار "لا حول و لا قوه الا بالله العای العظیم" برجهان طنین انداز شود. و خیال واهی تسخیر ایران همچنان دست نیافتنی و رویائی باقی بماند...
ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 90/4/14 | 4:57 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

سخنرانی امام خمینی در جمع مردم در تاریخ 26/1/1343:

... و من یک نصیحت می‌کنم به بچه‌های طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمده‌اند و حاد و تندند. و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شطر کلمه‌ای به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمه‌ای، اهانت بکنند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع می‌شود. کوچک فرض می‌کنید؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض می‌کنید؟ اگر به واسطه‌ی بعضی از جهالت‌ها لطمه‌ای بر این نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبید پیش خدای تبارک و تعالی؛ توبه‌تان مشکل است قبول بشود، چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می‌شود. اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، والله تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم. من می‌دانم، من می‌دانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد می‌خواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند. تفرقه بین این مجتمع معنایش این است که در اسلام خدای نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوی خودش برسد. ما خودمان را باید فدا کنیم برای اسلام؛ آمال و آرزوی‌مان را باید فدا کنیم برای اسلام. همه مراجع از شصت به آن طرف‌اند؛ در عشره‌ی مشئومه یا میمونه. اگر برای خدا در این عشره از بین برویم، عشره‌ی میمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشیم مشئومه. همه‌ی مراجع از شصت به آن طرف هستند؛ دیگر می‌شود که این اشخاصی که ریششان را در اسلام سفید کرده‌اند، اینها خدای نخواسته برخلاف مصالح اسلام عملی بکنند؟ نمی‌شود آقا. اگر یک وقت اختلاف اجتهاد در کار باشد، مثل سایر مسائل شرعیه اختلاف اجتهاد در کار باشد، بچه‌ها و جوان‌ها نباید دخالت بکنند؛ خطرناک است؛ دشمن بیدار است. گمان نکنید که فحش به یک نفر است؛ فحش به یک جامعه است؛ اهانت به یک جامعه است؛ اهانت به یک جامعه‌ی اسلامی است؛ وهن وارد شدن بر یک جامعه‌ی اسلامی است.

... آقا ما اهل یک ملت، اهل یک مملکت، اهل یک دیانت، اهل یک بساط، همه بر خوان نعمت خدای تبارک و تعالی نشسته‌ایم، همه باید شکر این نعمت را بگزاریم که یک همجو مراجع بزرگ داریم؛ متشکر باشیم از خدا که یک همچو افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آنها؛ عزت آنها عزت اسلام است؛ اهانت به آنها اهانت به اسلام است. توجه داشته باشید مبادا یک وقت خدای نخواسته یک اهانتی به یک مسلمی، یک اهانتی به یک مرجعی، یک اهانتی به یک مؤمنی بشود که خدای تبارک و تعالی راضی نیست. و من می‌ترسم که یک وقت خدای تبارک و تعالی ما را اخذ بکند، اخذ عزیز مقتدر.

صحیفه‌ی امام، ج 1، صص 306-308




تاریخ : سه شنبه 90/4/14 | 1:46 عصر | نویسنده : حجت اله علیمحمدی | نظر

  با توجه به گرم شدن هوا وگرایش مردم به مصرف هندوانه، طرح مبحث شناخت این میوه ی لذیذ تابستانی لازم و ضروری می نماید. اساساً علم هندوانه شناسی براین مبنا تأسیس شده تا مردم بتوانند با شناخت و آگاهی لازم به انتخاب هندوانه اقدام نمایند و با پولی که به پای آن می ریزند، خرسندی خاطرشان را فراهم آورند.

ادامه ی مطلب




تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 2:15 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

سی سال پیش، نزدیک به همین ایام بود که بنی­صدر، نخستین رئیس جمهور ایران اسلامی،  با رأی عدم کفایت مجلس (31/خرداد 60) و صدور فرمان عزل توسط امام خمینی (1/تیر) از مقام ریاست جمهوری خلع گردید. چکیده­ای از بیانات مقام معظم رهبری در مجلس شورای اسلامی (31/خرداد1360) در باره عدم کفایت رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنی­صدر، ارائه می­شود. مطابقت و عدم مطابقت وضعیت فعلی با آن دوران و تحلیل محتوایی آن به عهده خوانندگان محترم!

ایشان در این سخنان خود به موارد جالبی از رفتارها و اظهارات بنی­صدر اشاره می­کنند که جالب توجه است. از جمله: به ادعای بنی­صدر که می­گفت؛ «از امام محبوبترم.»

آیت­الله خامنه­ای به عنوان موافق عدم کفایت بیان داشته: «... مخاطب این سخن، شما نمایندگان مردم هستید و آنگاه همه ملت ایران و بالاخره تاریخ و نسلهای آینده که در کار ما به دقت نظر خواهند کرد و من با این توجه که در محضر خدا هستم، در حضور شما و همه کسانی که این سخن را خواهند شنید، اعلام می­کنم که اینجانب: آقای بنی­صدر، رئیس جمهور را دارای کفایت سیاسی برای اشغال پست خطیر ریاست جمهوری نمی­دانم... اصل 115 قانون اساسی صفات لازم برای ریاست جمهوری را از جمله امانت و تقوا، اعتقاد به مبانی جمهوری و مدیر و مدبر بودن می­داند. هرکدام از صفات بالا که در شخصی نباشد، وی برای احراز این مقام فاقد کفایت و صلاحیت است... در باره عدم کفایت آقای بنی صدر، یعنی فقدان برخی از این صفات در ایشان. برادران مطالبی قبلاً اظهار کردند که هیچ جوابی از سوی مخالفان طرح [عدم کفایت] به آن مطالب داده نشده­است... غالباً با تکیه بر شعار و احساسات سعی کرده­اند حقیقت را بپوشانند.

[دلایل عدم کفایت سیاسی بن­صدر از این قرار است:]

1. مبارزه با جریان فقاهت:... اولین مخالف پیش از آنکه حتی یک کلمه درباره عدم کفایت بنی صدر در مجلس گفته شده باشد اظهار داشته که دلایل اثبات شده مربوط به تخلفات آقای بنی­صدر است نه مربوط به عدم کفایت وی. و بلافاصله ایراد گرفت که این دخالت قوه مقننه در قوه قضائیه است. در اظهارات مخالفان طرح اصرار عجیبی شد که اثبات عدم کفایت آقای بنی صدر را به یک دشمنی شخصی با بنی صدر یا به یک جریان حزبی و سیاسی برگرداند و این برخلاف واقع است. این یک خصومت شخصی یا جریان حزبی نیست. یک تکلیف شرعی و مسئولیت الهی و پاسخ به یک خواست مردمی و عمومی است... آقای بنی­صدر در پاسخ به اقدام امام در برکناری وی [از فرماندهی کل قوا] اعلامیه­ای داد که با این که سرشار از کذب و قلب حقیقت بود و در آن مردم را تحریک در مقابل دولت و شورش و بر هم زدن نظم عمومی کرده بود...

2. بی حرمتی به قانون اساسی: رئیس جمهور صلاحیت و کفایت خود را باید در احترام به نهادهای قانونی ثابت کند. چرا که مشروعیت او مبتنی بر حرمت قانون اساسی است که آن نهادها بخشی از تحقق خارجی آن را تشکیل می­دهند. آقای بنی­صدر بارها به نهادهای قانونی بی حرمتی روا داشته و به این طریق پایه مشروعیت خود را سست کرده است. نمونه: امضا نکردن لوایح مصوب مجلس، اهانت به شورای نگهبان و شورای عالی قضایی، متهم کردن مجلس شورای اسلامی، اهانت دائمی و مستمر به کابینه و شخص رئیس دولت، ‌مخالفت آشکار و پنهان با سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دیگر نهادهای انقلابی و قانونی. وقتی رئیس جمهور با بی حرمتی به این نهادهای قانونی خود را که جزئی از مجموعه دولت است از آن جدا می کند، ‌در حقیقت قانون اساسی را که قاعده وجود خود اوست سست می­کند که این حد اعلای بی کفایتی است.

2. تحقیر جمهوریت نظام: رئیس جمهور بالاترین مقامی است که حفظ حرمت نظام جمهوری اسلامی از او انتظار می رود. تحقیر جمهوری، تحقیر رئیس جمهوری است. آقای بنی صدر در یک جمله کوتاه، جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری را تحقیر می­کند: این جمهوری، جمهوری نیست که من فکر کنم رئیس آن باشم. در این جمله معروف و زبانزد، فقط از یک چیز ستایش شده و آن شخص آقای ابوالحسن بنی­صدر است. هیچ فرهنگی نمی­تواند شخصی را که برای بزرگ قلمداد کردن خود ‌در عین حال، مقام ریاست جمهوری و نظام جمهوری اسلامی را تحقیر می­کند، دارای کفایت و شایستگی سیاسی بداند.

3. کارشکنی علیه دولت: آقای بنی صدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض می­کند، از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و حتی از اینکه رویه­های تخریبی­اش، اساس جمهوری و استقلال کشور را خدشه دار می­کند، پروایی نورزید. شاید امروز بالاخره وقت آن رسیده باشد که بپرسیم مجرای بحران عمومی که یکی از نزدیکان و مشاوران وی در مناظره کذایی تلویزیونی مطرح کرد، واقعا چه بود. سندهای افشاگرانه­ای در این زمینه در دست است. براساس صورتجلسات یکی از مشاوران و همکاران و نزدیکان ایشان، یکی از نقشه های آنان این بوده است که پس از روی کار آمدن دولتی که مجلس به آن رأی تمایل داده است، و آقای بنی صدر او را نمی­پسندد، با کارشکنیها و مخالفت خواهیها جلوی موفقیت او را بگیرند. بی­آبرو و ساقط شود و با یک جدال سیاسی کارها را خود قبضه کند. رفتار نخست آقای بنی صدر و دوستش در مقابله با دولت آقای رجایی، قدم به قدم نشان دهنده همین طرح است. تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاست جمهوری است چنین روشی را نفی می کند و هرگز با آن نمی سازد.

4. سیاست بازی: آقای بنی صدر در مقر ریاست جمهوری سیاست بازی را جانشین حقیقت گرایی کرد. نمونه این رفتار را در ایشان می توان به وضوح و تکرار دید.

5. همکاری با منافقین:... پیش از ریاست جمهوری، مجاهدین را به نحوی محکوم کرد. پس از ریاست جمهوری آنان را به خود نزدیک ساخت. کارت حمل سلاح برای آنان صادر کرد و از عناصر و ساماندهی آنان برای اجتماعاتی که تشکیل آن را برای مقاصد خود لازم می­شمرد بهره گرفت. سندی به خط و امضای رجوی در دست است که حاکی از همفکری و همکاری آنان با آقای بنی صدر در رابطه با انتخابات مجلس شورای اسلامی و نقض طرح دو مرحله ای و بعضی مطالب دیگر است.

6. مصادیق بی صداقتی: یکی از اصول اخلاقی اسلام و مصداق بارز تقوا که جزو صلاحیتها و شرایط رئیس جمهور به شمار آمده است، صداقت و راستگویی است. آقای بنی­صدر این اصل را نقض کرد و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاد. [برای] مثال بهره بانکی است که قبلا بارها گفته­ام و تکرار نمی­کنم... اما مثال برجسته و واضح، مسأله گارد ریاست جمهوری است. به دنبال اعتراض­هایی که در طی عملکرد روز 14 اسفند نسبت به گارد ایشان در سطح جامعه ایجاد شد، ایشان بارها حضور گارد ریاست جمهوری را منکر شد و در کارنامه خود صریحا نوشت: مرا گاردی نیست... وجود چنان گاردی که در اوایل سال 59 تشکیل شد و از مربیان کره­ای برای آموزش آنان کمک گرفته شد ... [نمونه دیگر:] به دنبال شایعه مسافرت دو تن از یاران ایشان به اروپا و آمریکا به دنبال مقاصدی نامعلوم، ایشان روز 14 اسفند با کمال صراحت و جسارت این شایعه را رد کرد ... آیا با این وجود کسی می­تواند مدعی کفایت و صلاحیت لازم در ایشان باشد. مثال دیگر وابستگی ایشان به جبهه ملی است که بارها آن را انکار کرده­اند و مثال­های فراوان دیگر.

7. سیاه نمایی شخصیت امام: بی­شک چهره منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگین­ترین وزنه انقلاب و جمهوری ماست. حضور مردم در صحنه وزنه عظیم دیگری است که دشمن را مأیوس می­کند و نظام جمهوری اسلامی صحنه اقدام و مجاهدت امام و امت است. هم اکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بی­قدر کردن این عظمتها به چه تعبیر می­شود، به خیانت یا عدم کفایت؟ ... [بنی­صدر]در بخش دیگری از همین مصاحبه، درباره حضور مردم در صحنه می­گوید: «لطیفه­ای در ایران جاری است که طالقانی از بهشت تلگرامی به امام خمینی می­فرستد که من در بهشت با شاه ملاقات کرده­ام، اما از شهیدان انقلاب خبری نبود.» بنی­صدر اضافه می­کند: ‌این وحشتناک، ولی گویا و پرمفهوم است...

8. شاه بیت بی­کفایتی: رئیس جمهور باید حیثیت جمهوری را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از این کار قطعاً اگر خیانت نباشد، بی­کفایتی سیاسی و اخلاقی و خیلی بی کفایتی­های دیگری است...

9. همکاران بد سابقه: کمترین حد کفایت سیاسی آن است که محدوده مشاوران نزدیکتر و یاران و همکاران رئیس جمهور از عناصر بدسابقه، بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوءظن نباشند. من لازم ندانستم در مورد اطرافیان آقای بنی­صدر توضیحات زیادی بدهم. چرا که در باره آقای... مطالبی در روزنامه افشا شده بود. درباره آقای... و بعضی آقایان دیگر که آن اسناد را از وزارتخانه برده اند، لزومی ندارد که وقت را بگیرم.

10. افشای اسرار اقتصادی: افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلایل عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر است. اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و غیره...

11. به دنبال قدرت مطلقه است: نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود ... [امّا ایشان] دستگاه قضایی را که حاضر نبود آلت دست ایشان شود و کسانی را که ایشان مایل... بارها متهم به فساد و عدم رعایت قانون و شرع می­کرد و اعضای شورای عالی قضایی را که همه منتخب امام و از برجستگان روحانی بودند به قدرت طلبی و فسادگرایی متهم می­ساخت. حتی برای حفظ قدرت مطلقه، از تأویل و تفسیر نادرست قانون اساسی را دریغ نکرد...

12. رئیس جمهور شورشگر: عجیبترین پدیده_ای که در رابطه با عدم کفایت ایشان قابل بررسی است، اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد از رئیس یک دولت غیرمعقول است. بارها ایشان مردم را کارگران را، نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است و...

13. نامه سرگشاده به امام: آیا می­توان واقعاً توصور کرد که این رئیس جمهور یک کشور است که... نامه سرگشاده بنی­صدر به امام که در آن همه این اتهامات... کننده جمهوری اسلامی به اضافه نسبت تلویحی خیلی از اشکالات به شخص امام گنجانده شده است...»

منبع: کنج درون




تاریخ : یکشنبه 90/4/5 | 1:25 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:
- ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد :

- مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... ... ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد :

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم ...

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...

منبع: http://pesarakechopan.blogfa.com




تاریخ : پنج شنبه 90/4/2 | 2:2 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

قصد نگارنده از این نوشته ، نگارش مطلب کوتاه وچند سطری درباره ی جریان موصوف به «جریان انحرافی» بودکه این روزها نقل مجالس شده، اما چرخش قلم برکاغذ وگردش پرنده ی شکسته بال اندیشه درفضای سیاسی امروز چیز دیگری را رقم زد که درکمال اختصار تقدیم حضورتان می شود.

***

انقلاب اسلامی ایران درسال 1357 با همت مردم وزعامت حضرت امام (ره) به پیروزی رسید. دراین میان نقش شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی دربیداری، همراهی وحرکت دادن مردم وپیروزی انقلاب بسیار چشمگیر بود. بعدازپیروزی، انتظار می رفت همه ی دست اندرکاران مبارزه وقیام علیه استبداد شاهنشاهی، دراداره ی کشور سهیم و شریک باشند. اما آنچه که درعمل اتفاق افتاد خروج گروه ها، احزاب واندیشه های مختلف سیاسی از دایره ی انقلاب وانقلابیگری بود؛تا آن جا که بسیاری از آن ها علم مخالفت وسرنگونی انقلابی را برافراشتند که خود از بانیان آ ن بودند. تنها جناح باقی مانده دردایره ی انقلاب – که خود را صاحب اصلی انقلاب هم می دانست – توانست پایه های حاکمیت خود را با پشتوانه ی حمایت های مردمی وتمسک به گرایش های دینی، محکم نموده وبدینوسیله رقبای خود را ازمیدان سهم خواهی به زاویه ی عزلت وشکست بکشاند. چنین حاکمیتی – که با شکست دادن رقبا وخط و نشان کشیدن برای حکومت های قدرتمند دنیا دشمنان فراوانی برای خود تراشیده بود- علی القاعده نمی بایست درصحنه ی سیاست دوام چندانی می یافت. اما او توانسته با تمسک به عواملی- که درزیر می آید- بقای خود را تاکنون تضمین نماید:

الف) شبیه سازی تاریخی: رواج تفکر«تکراری بودن تاریخ» درفضای گرایش های تند مذهبی مردم، حربه ی مناسبی برای ستیز با رقبا وجلب افکار عمومی بود که متأسفانه هنوز هم کاربرد خوبی دارد. مثلاً تشبیه افرادی از زمان حال به پیامبراکرم(ص)، امام علی(ع)، امام حسین(ع)، ابوذر، عمار، یاوران امام زمان(ع) و... و تشبیه مخالفین آن ها به ابوجهل، ابولهب، اصحاب جمل، خوارج نهروان، یزید، سفیانی و ... اما غافل از این که:

- این تشبیه ها فقط برای گرم نگه داشتن آتش جدال کورکورانه حق وباطل فرضی کاربرد داشته وبه هیچ روی برآگاهی عامه نمی افزاید.

- هر اتفاق تاریخی- گذشته از ارتباط با وقایع دیگر وتأثیر گذاری متقابل آن ها برهم-  ماهیتی مستقل از اتفاقات دیگر داشته و زمان بروز وقایع تاریخی ونقش آفرینان سناریوی تاریخ درزمان های مختلف با هم تفاوت کامل وفاحش دارد؛ لذا «تاریخ هیچ گاه تکرار نمی شود» و تمام شبیه سازی های تاریخی یا از روی ناآگاهی صورت می گیرد ویا پروژه ای زیرکانه برای انحراف افکارعمومی است.

- تاریخ اسلام نشیب و فراز ها و وقایع مختلف دیگری هم دارد؛ به طوری که می توان بسیاری از اتفاقات  آن زمان را به وقایع امروز تشبیه نمود.آن که بر اصل تکراری بودن تاریخ اعتقاد داشته و از سوی دیگر بنا دارد اسب انصاف خود را برصراط عدل براند، باید بنشیند وهمه ی وقایع امروز را با همه ی وقایع دیروز شبیه سازی نموده وبعد ضمن زدن «جوالدوز» انتقاد به دیگران، سوزنش را هم کمی به اشتباهات خود نزدیک کرده، کلاه خویش را قاضی گرداند واز آنچه که گذشته، عبرت بستاند. نه این که وقایعی از آن را – که برای او نافع است- گزیده کند وچون چماقی بر سر رقبا، منتقدان و مخالفان خود فرود آورد.

ب) بی اطلاع نگه داشتن توده ی مردم: بی اطلاعی مردم از اخبار داخلی وخارجی، وقایع مختلف تاریخی و ماهیت اندیشه ها و دیدگاه های طیف های سیاسی و علمی مخالف ومنتقد، شیوه ای است که تا کنون نتیجه ی نسبتاً مناسبی برای جناح حاکم در بر داشته است به طوری که درحال حاضر اگر از مردم – حتی ازقشر تحصیل کرده- پرسیده شود که:

- گروه موسوم به «منافقین» دارای چه دیدگاهی بودند؟

- «گروه فرقان» چه گروهی بود؟

- «نهضت آزادی» و «جبهه ی ملی» درمسائل سیاسی وشیوه های مدیریت کشورچه دیدگاهی داشتند؟

- مخالفت گروه «خلق مسلمان» با حاکمیت چه بود؟

- «اصلاح طلب» ها چه مطالباتی داشتند؟

- مخالفان انتخابات سال 88 چه دلایل و دفاعی برای اعتراض خود داشتند؟

- «مکتب ایرانی» دارای چه ساختارفکری و داعیه دار چه اندیشه ی منسجم وشکل یافته ای است؟

- انحراف «جریان انحرافی» ازچیست؟

شاید باورش سخت باشد اگر بگوییم حتی بسیاری از مسؤولین بلند پایه ی نظام، وعاظ و ائمه ی جمعه وجماعات - که مدت ها است با بارش لعن ونفرین به صحبت درمورد این مقولات می پردازند – ازپاسخ گفتن به پرسش های بالا عاجزند؛ چه رسد به توده های مردم.

البته با توجه به گستردگی و سرعت تبادل اطلاعات در دنیای کنونی، این سیاست در درازمدت پیامدهای ناخوشایندی به همراه خواهد داشت.

  با عنایت به این توصیفات وفضای ناآگاهی عمومی در جامعه، آیا جا ندارد ازسیاستگزاران کلان کشور سؤال شود:

1- علت حاکمیت چنین فضایی در کشور- که انقلابش با هدف آزادی و آگاهی صورت گرفته- چیست؟

1- مردمی که درسخت ترین شرایط ، همراهی خود را با مسؤولان نظام نشان داده ودربسیاری ازمواقع ثابت کرده اند که آگاه ترازبعضی سیاستمداران خود هستند؛ آیا به این اندازه محرم نیستند که دشمنان خود را بهتربشناسند؟

2- آیا شناخت بیشتر ودقیق تر مردم نسبت به دشمنان خود نمی تواند بیش از پیش حافظ دوام حکومت وباعث همراهی بیشتر آن ها با جناح حاکم باشد؟ مگر این که صلاح نباشد «ازپرده برون افتد راز» ومردم بدانند که «درپس پرده که خوب است وکه زشت»!

پ) تحریف تاریخ: شاید کسی در مورد بند (ب) اعتراض کند که «کلیه ی رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری ما درکنار مراکز تحقیقاتی وسیع وبنیادهای مختللف تاریخی- همه- پراز کتاب ها، مقالات، وفیلم های مستنددر مورد جریان های فکری یاد شده است ومردم نسبت به مقولات سیاسی آگاهی کام دارند».درجواب باید گفت این که چنین فعالیت های وسیعی با هزینه های فوق کلان، برای پروژه هایی به نام «تاریخ نگاری» و «اطلاع رسانی» صورت می گیرد جای تردید نیست.اما گذری اندک برفعالیت های انجام شده، ماهیت حقیقی آن را روشن می کند که عبارت است از:

یک- سکوت در مقابل بسیاری از وقایع (سانسور حقایق)

دو- تحریف وتحلیل های یکسویه ی وقایع تاریخی جهت کانالیزه کردن افکار عمومی در مسیر دلخواه.

جالب این که موریانه ی ناشیگری از سر وکول پروژه های یاد شده بالا می رود. زیرا در آن ها هیچ مسؤولی هیچ اشتباهی مرتکب نشده، هیچ برنامه ای تا کنون با شکست مواجه نگردیده، هیچ کوتاهی ای در پرونده ی مسؤولان نظام وجود ندارد ولی از سوی دیگر هیچ کار وحرف خوبی در کارنامه ی مخالفان ومنتقدان یافت نمی شود.هرچه هست سیاهی وتباهی وخیانت است وبس!(هرچند منتقد ومخالف در قاموس جناح حاکم مترادفند).

مطمئناً این فضای سیاه وسفید مطلق، پس از مدتی تغییر کرده وجای خود را به نفرت از کسانی خواهد داد که سعی کردند سالیان سال مردم را دربی اطلاعی کامل نگاه داشته و با تحریف حقایق، از افکار واحساسات آن ها در جهت مطامع خود بهره برداری کنند.

ت) برچسب سازی: حتماً دربازار قدیمی و داغ برچسب ها، این پرسش در ذهن شما هم ایجادشده که چرا پس از انقلاب کارخانه ی تولید انواع برچسب های سیاسی، اخلاقی و... با تجهیزات مدرن وتولید انبوه به راه افتاده است؟ برچسب هایی مانند منافق ، دگراندیش، ریش تراش، نامحرم، خیانتکار، خوارج، طلحه، زبیر، مسجد ضرار، فتنه گر، جریان انحرافی و...

نگارنده قصد وارد شدن به بحث درستی یا نادرستی برچسب های زده شده و رد یاقبول هیچکدام را ندارد. اما سؤال این است که:

-    دریک کشور بزرگ با همه ی تنوع موجود درنژادها، اقوام، گروه ها ودیدگاه های مختلف سیاسی، چرا فقط یک کارخانه ی برچسب سازی وآن هم منحصراً دردست یک طیف خاص امکان فعالیت پیدا کرده است؟

-    چرا هر اندیشه ای قبل از بروز وخود نمایی وپیش ازاین که مردم واندیشمندان جامعه از ماهیت آن آگاه شوند، به برچسب خاصی مزین وسپس رهسپار دیار انزوا و نیستی می شود؟

-    آیا مسؤولان محترم نمی دانند بر هر اندیشه ای- که درفضای ناآگاهی عمومی، تقدس بخشیدن های واهی وگرایش های تند مذهبی- برچسبی نواخته شود، قربانی تیغ های آخته می شود.

-    آیا کارگزاران باور ندارند که اندیشه، روح جامعه است ومرگ اندیشه، تیشه ای است که بر بنیان ماندگاری و پویایی جامعه فرود خواهد آمد.

-    آیا عزیزان مسؤول نسبت به پیامد های یکّه تازی یک جریان وحذف جریان های مخالف آگاهی ندارند ونمی دانند که چنین حالتی انسان را به یاد اصطلاحی به نام «دیکتاتوری» می اندازد؟با این حال تکلیف شعار هایی مانند تضارب آراء ، آزادی بیان، قلم، اعتقاد واندیشه چه می شود؟

-    چه کس یا کسانی عامل وبانی ساخت این برچسب ها هستند؟ مطمئناًنمی توان گفت جناح حاکم مخالف این روند است ، زیرا هنوز پس از سه دهه هیچ مبارزه و مخالفت جدی ازهیچ ارگان و مسؤولی دراین خصوص صورت نگرفته است.

-    چه ملاک و معیاری برای چسباندن این برچسب ها وجود دارد وچه کس یا کسانی تشخیص می دهند که فلان کس منافق است، فلانی فتنه گر است، این شخص دگر اندیش است، آن یکی مهدور الدم است ویا فلان جریان مخالف، یک جریان انحرافی است؟ واگرهست، انحراف ازچه؟

-    چه کسی تشخیص داده که همه ی نقش های مثبت فقط دریک جناح جمع شده وتمام نقش های منفی بیرون از این جناح ودر جناح های دیگر پراکنده شده اند؛ مگر این که مخالفتی با جناح مذکور نداشته باشند.

-    چرا مسؤولان محترم - همانند سی سال گذشته- همچنان براین پدیده ی غیر متمدنانه پای می فشرند که «باید درمورد شخص یا جریان مخالف یا منتقد،با زدن برچسب حکمی صادر کرده وعده ای از افراد ناآگاه رادر قالب افراد لباس شخصی برای اجرای حکم صادره به جان آبرو وناموس محکوم علیه بیندازند»؟ آیا در این فضا، حرمتی برای قانون، انسانیت وارزش ها باقی می ماند؟    

ث) ایجاد فضای امنیتی درکشور: دریک ساختار سیاسی که مسندها و مصادر مدیریتی بدون توجه به تخصصی بودن هرحوزه، توسط افراد نظامی و یااطلاعاتی نا آشنا با آن حوزه همراه با حذف انواع آزادی های مدنی اداره می شود، نباید انتظار کار، خلاقیت، رشد و توسعه، رضایت شغلی، رضایت مندی مردم، نصیحت الملوک، آزادی قلم وبیان و ... را داشت. حال اگر این فضا توسط یاران و سربازان «بانام» و «گمنام» آقا امام زمان(عج) ایجاد شده باشد واین فضای امنیتی در زورقی از ادعاهای مذهبی پیچیده شده باشد، - حتی- فکر انتقاد به چنین رویه ای احساس گناه وعذاب وجدان را در انسان زنده می کند واگر کسی نا پرهیزی نموده وبه چنین کاری اقدام نماید، روزگارش توسط دوستان و اطرافیان سیاه خواهد شد؛ چه رسد به دیگران.

استفاده ازحربه های یاد شده دربالا برای ماندگاری – آن هم در دنیای امروز- نشانه ی غفلت وبی اطلااعی است. بی اطلاعی از دین، دمکراسی، دنیا و غفلت از سرعت تحولات، پیچیدگی ارتباطات وموج تحولاتی که درحرکت دادن انسان ها، شرقی وغربی و مسلمان وغیر مسلمان نمی شناسد.آیا هیچکس فکر می کرد کشور های عربی به این زودی بتوانند پرچم قیام به دوش بگیرند وبر حکام خود بشورند؟بنابر این همه ی حاکمان وسیاستمداران در سراسر دنیا باید بدانند که:

1-     حکومت در قاموس سیاسی امروز معنای ولایت و مالکیت ندارد، بلکه تدبیر ومدیریت در سایه ی خدمتگزاری است.

2- مردم دنیا مدیران خویش را ابزاری برای رسیدن به مطلوب خود می دانند و دراین موضوع با کسی عقدبرادری نبسته وتعارف هم ندارند.

3- امروز زمین – حقیقتاً – دهکده ای کوچک است و ساکنان آن خواب مهاجرت و سفر به کرات دیگر را تعبیرشده تلقی می کنند. پس ساده لوحی است اگر بنا داشته باشیم عده ای از مردم این دهکده را درگوشه ای محبوس وعقایدی را برآن ها تحمیل کنیم و انتظار داشته باشیم آن ها همچون بره ای سی  وچندساله سر در آخور خویش داشته باشند و به نشخوار شعار های بیات و سخنرانی های تکراری بسنده کنند.

4- استقلال، آزادی، حق طلبی، جستجوگری، عزت مداری، عدالتخواهی، ستم ستیزی و... از گرایش های فطری در انسان است. لذا هر مانعی که برسر راه تحقق آن ها پیدا شود مود نفرت قرار گرفته ودر نهایت محکوم به خذف وفنا اخواهد بود.

5- زمان متکلم وحده بودن در نصیحت عوام، تفسیر دین، تلقین ایمان، سیاست مُدن و... گذشته و حاکمیت مطلق راه به جایی نمی برد. حرکت دنیای امروز برمدار مشارکت وتعامل است نه تحکّم وتقابل.

 




تاریخ : چهارشنبه 90/4/1 | 1:25 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر