سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنش زدائی

بحث اعتدال و تنش زدائی در قلمروها و ادوار مختلف تاریخ اسلام قابل بررسی است و اتفاقاً یکی از مباحث نوپدیدی است که تاکنون توجه بایسته ای به آن نشده است.

نخستین آیات در زمینه جهاد در سال های نخستین ورود پیامبر به مدینه است (آیات 216 تا 218 سوره مبارکه بقره) که با کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ آغاز میشود و خداوند از وعده قانون جنگ برای مسلمانان سخن میگوید
شکی نیست که اگر از تنش زدایی سخن گفته می شود به معنای نادیده گرفتن اهمیت و جایگاه بلند جهاد در منظومه اندیشه و فرهنگ اسلامی نیست. اما ضروری است درباره مفهوم جهاد درنگ نمود. گرچه بی تردید یکی از مصادیق مهم جهاد مواجهه مسلحانه با دشمن ـ چه در مقام دفاع و چه در مقام تهاجم ـ است؛ ولی شکی نیست که مفهوم جهاد منحصر به رفتار خشونت آمیز نمی شود و نمی توان آن را تنها به مفهوم کوبیدن بر طبل جنگ و هماورد طلبی و تحریک دشمن دانست.
برای بررسی این موضوع ، مروری بر چگونگی رویارویی پیامبر با قریش که اصلی ترین دشمن پیامبر در مکه تا پیش از فتح این شهر بودند سودمند به نظر میرسد.
در نگاهی کلی میتوان رفتار پیامبر را تبدیل مواجهه نظامی با اصلی ترین دشمن خود به مواجهه سیاسی و کسب پیروزی در صحنه مذاکره و رفتار سیاسی و فرهنگی تفسیر کرد و بی تردید این روند به هیچ وجه به معنای سازش پیامبر با سردمداران کفر و شرک نیست.

در سال دوم هجرت، غزوه بدر اتفاق افتاد. این غزوه پس از تحمل حدود 15 سال سختی از سوی مسلمانان و به عنوان یک بشارت از سوی خداوند به عنوان پاداش مقاومت مسلمانان و با پیروزی آنها به پایان رسید.

در سال سوم هجرت، غزوه احد از سوی قریش به عنوان تلافی شکست غزوه بدر آغاز شد که با شکست سنگین مسلمانان به پایان رسید و در سال چهارم، رویارویی مستقیم بین مسلمانان و مشرکان اتفاق نیفتاد.

در سال پنجم، مشرکان برای یکسره کردن کار مسلمانان سپاهی که قرآن آن را احزاب نامیده آراستند ولی با ابتکار سلمان فارسی و حفر خندق، عملاً درگیری گسترده ای بین مشرکان و مسلمانان اتفاق نیافتاد و جز چند نبرد تن به تن از جمله نبرد به یادماندنی و آسمانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عمرو بن عبدود و چند تیراندازی از دو طرف خندق، حادثه نظامی دیگری رخ نداد.
در این غزوه تدبیر سیاسی و عملیات روانی پیامبر ستون پنجم دشمن را هم ناکارآمد کرد و موجب تفرقه بین احزاب و سرانجام فرار مشرکان از صحنه نبرد شد.

در سال ششم، پیامبر به دنبال نزول آیاتی از سوی خداوند، مسلمانان را به قصد انجام عمره از مدینه بیرون برد. مسلمانان حتی مُحرِم شدند ولی مشرکان مکه مانع ورود مسلمانان به شهر شدند و سرانجام با انعقاد قرارداد معروف به صلح حدیبیه ، مسلمانان بی آنکه موفق به انجام عمره شوند به مکه بازگشتند.

باید گفت مدیریت پیامبر باعث شد که جنگ تمام عیار و رودررو با مشرکین که در بدر و احد شاهد آن هستیم در سال چهارم به یک رکود و در سال پنجم به یک مقاومتی که به درگیری نینجامید و در سال ششم به یک مذاکره و انعقاد قرارداد صلح با مشرکین انجامید و در پی آن در سال هفتم، بر اساس یکی از بندهای صلح نامه حدیبیه، پیامبر و مسلمانان به مکه رفتند و عمرة القضاء به جای آوردند.

سرانجام در سال هشتم، به دنبال نقض یکی از بندهای صلح نامه حدیبیه ، پیامبر باز با تدبیر سیاسی و عملیات روانی گسترده، موفق به فتح تقریباً بدون خونریزی مکه شد.

بنابراین ، مرور تاریخ اسلام به خوبی نشانگر هنر معجزه گون پیامبر برای تبدیل فاز نظامی مواجهه با کفار و مشرکان به فاز سیاسی است.
نکته قابل توجه این است که در ماجرای صلح حدیبیه به هنگام نگارش قرارداد صلح، پیامبر از نوشتن "بسم الله الرحمن الرحیم" به درخواست مشرکین چشم پوشید و حتی پیامبر از نگارش این که رسول خداست صرف نظر کرد و به جای "محمد رسول الله" بنا به درخواست مشرکان نوشت "محمد بن عبدالله" تا بتواند دشمن را به مذاکره راضی و وادار کند که پیامبر و مسلمانان را به رسمیت بشناسد.

 

به نقل منابع تاریخی در همان زمان پیش از نگارش صلحنامه حدیبیه و پس از آن عده ای از تندروهایی که اطراف پیامبر بودند به بهانه حفظ عزت و مقاومت در برابر دشمن و با پوشش دین و شعارهای دینی به مخالفت با پیامبر و عامه مسلمانان پرداختند و چنین استدلال کردند که مگر این شخص رسول خدا نیست؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر طرف مقابل ما مشرک نیستند؟ روشن بود که پاسخ هر سه سؤال مثبت بود. لذا این افراد از این مقدمه چنین نتیجه گرفتند که: فَعَلامَ نُعطی الدَنیة فی دیننا؟ یعنی پس چرا باید برای دفاع از دینمان به دشمن باج بدهیم؟ و چنین با خواری برخورد کنیم؟
همچنین در زمان فتح مکه نیز عده ای از مسلمانان فریاد میزدند که الیوم، یوم الملحمه، یعنی امروز روز حماسه است که پیامبر مخالفت کردند و فرمودند: بگویید الیوم، یوم المرحمه، یعنی امروز روز رحمت است.

اگر امروز کسانی بر این باور باشند که صحنه رویارویی با دشمن در تاریخ اسلام فقط از نوع صحنه رویارویی امام حسین علیه السلام با یزید در روز عاشوراست، اگرچه نظرشان محترم است و میتوانند نظر خود را بیان و از آن دفاع کنند، ولی همین که این افراد مخالفان نظر خود را به سازشکاری و ترس از جهاد متهم سازند، بی تردید خطا کرده اند و مانند دیگر منکرهای معروف شده و معروف های منکر شده در هشت سال اخیر، ارزشهای دینی را زیر پا گذاشته اند.
این حق برای هر دردمند دیگر انقلاب و نظام محفوظ است که صحنه رویارویی با دشمن را به گونه ای دیگر فهم و تفسیر کند؛ چرا که مهم این است که انسان در صحنه رویارویی با دشمن به گونه ای برخورد کند که بتواند بیشترین امتیاز را بگیرد.
بنابراین نمی توان گفت که مواجهه و مقاومت در برابر دشمن منحصر در سر دادن شعارهای جنگ طلبانه است.

امروز اتهام سازشکاری به کسانی که در ایام دفاع مقدس در سطوح بالای مدیریتی حضور داشتند و در شمار افتخارآفرینان حماسه ای بزرگ بوده اند که امام بر دستان آنها بوسه میزد، آن هم همصدا با کسانی که حتی برای گرفتن عکس یادگاری هم به جبهه نرفتند و تنها میراث آنها از آن ایام یک چفیه غصبی بوده است که این روزها فرصت طلبانه بر شانه می اندازند، شائبه تبلیغاتی بودن شعار مقاومت در برابر دشمن و سوءاستفاده از احساس پاک مردم نجیب، ایثارگر و شهادت طلب برای چند صباح ریاست ناپایدار در این دنیا را در ذهن تقویت می کند.

با وجود اعتقاد به مبارز? همه جانبه حق با باطل و ضرورت پرداختن بهای دفاع از حق بر این باورم که دفاع از حق بر خلاف آن چه امروزه عده ای مطرح می کنند ، شکل واحدی ندارد.

امید است کسانی که سابقه ای روشن و درخشان در صحنه سیاستگذاری و مدیریت ایام نورانی دفاع مقدس داشته اند و ناسازگاری خود را با نظام سلطه عملاً به اثبات رسانده اند اکنون نیز در صحنه نبرد همیشگی با استکبار جهانی، با رویکردی خردورزانه و مبتنی بر حکمت و مصلحت بار دیگر برگی درخشان بر عزت مردم ما بیافزایند

(بر گرفته از فرارو)




تاریخ : جمعه 92/3/24 | 2:33 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر