سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

«میزان حال فعلی افراد است»!

اما، کدام حال؟ کدام میزان؟ که و چه معیاری؟

«به معیاری که دانند اهل دانش»

پس از رحلت امام خمینی، بارها شاهد بوده و هستیم و خواهیم بود که گروه ها، احزاب و اشخاص حقیقی و حقوقی، آگاهانه و ناآگاهانه، عامدانه و جاهلانه، زیرکانه و کودکانه و... به بعضی از بیانات و جملات و موضع گیری های حضرت امام، بدون اینکه آن را زمان سنجی و مکان یابی و موقعیت و مخاطب شناسی نمایند، تمسک جسته و در راستای اغراض و امراض فردی و سیاسی و اجتماعی خویش، با برداشت یک سویه از آن، در صدد کوبیدن و ترور شخصیت کسی یا حزبی و گروهی بر آمده اند. در اصل خوارج گونه تفسیر کرده و در صورت امکان خوارج گونه عملکرده و خواهند کرد. به قول فرمایش گهربار امام علی (ع)؛ «کلمه حق یراد بها باطل!» سخنی است حق که بدان باطلی را خواهند.

از جمله مرقومات و بیانات امام خمینی که اخیراً به آن استناد شده و می شود، بخصوص جهت ترور شخصیتی آیت الله هاشمی رفسنجانی! جمله ی معروف امام یعنی «میزان حال فعلی افراداست» می باشد که در طول زمان حیاتشان دو بار مرقوم کردند؛ یکبار در حکمی به ستاد پیگیری تخلفات قضایی و اداری، دی ماه 61، بار دوم در وصیتنامه سیاسی و الهی خویش:

1ـ «ستاد موظف است در اسرع وقت دستور دهد تا هیأتهایى [گزینش] به جاى هیأتهاى منحله، از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و متوجه به مسائل روز تعیین تا در گزینش افراد صالح، بدون ملاحظه روابط اقدام نمایند، و گزینش زیر نظر آنها. انجام گیرد، و دقت شود تا این افراد، تنگ نظر و تندخو و نیز مسامحه کار و سهل انگار نباشند. و چنانچه قبلًا تذکر داده‏ام [به صورت کلی و دقیق در پیام 8 ماده ای (صحیفه امام، ج 17، ص 139)] میزان در گزینش، حال فعلى افراد است، مگر آنکه از گروهکها و مفسدین باشند، یا حال فعلى آنها مفسده‏جویى و اخلالگرى باشد. و اما کسانى که در رژیم سابق به واسطه جو حاکم یا الزام رژیم ستمگر مرتکب بعضى نارواها شده‏اند ولى فعلًا به حال عادى و اخلاق صحیح برگشته‏اند، تندرویهاى جاهلانه در حق آنها نشود که این ظلم است و مخالف دستور اسلام، و باید ممنوع اعلام شود.» (صحیفه امام، ج 17، ص 220)

2ـ «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام‏نمایى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجیدى نموده‏ام، که بعد فهمیدم از دغلبازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجیدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلى او است(همان، ج 21، ص 452)

خُب کلمات پیشرو عین فرمایشات امام خمینی است. کلماتی که پس از رحلت آن حضرت دستاویز بسیاری از اظهار نظرها، کینه ورزی ها، حذف و جذب ها و گاهی هم مهرورزی ها شده و می شود.

اما به راستی معنی این سخن چیست؟ آیا میزان حال فعلی افراد است به این معناست که در ارزیابی افراد، به آنچه در زمان حال از آنها مشاهده می کنیم اکتفا کنیم و کاری به گذشته ی او نداشته باشیم؟ آیا این سخن به معنی نفی جهت گیری کلّی حاکم بر روند زندگی انسانها در مقاطع مختلف حیات آنهاست؟ آیا لازمه باور به چنین میزانی، نادیده گرفتن گذشته ی افراد و نفی مطلق اثر ادوار گذشته زندگی فرد در جهت گیری آینده اوست؟ و...

قبل از پاسخ مختصر به پرسش های فوق، اشاره به چند مقدمه لازم است.

مقدمه اول: اصل این مسئله که میزان در ارزیابی هر کس، حال فعلی اوست نه تنها به استناد این که سخن امام راحل است، بلکه به استناد این که سخنی است عاقلانه، هرگز محل تردید نیست. چرایی این نکته را باید در تعریفی که از انسان ارائه می شود جویا شد. بی تردید انسان موجودی است متحرک و متحول که بر اساس انتخابهای گوناگونش ممکن است همواره به یک حال نماند، گاه در سویی و گاه در سوی دیگر باشد.

این تحول و دگرگونی گاه به سوی رشد فضیلتهای انسانی و الهی است و گاه در جهت عکس. آنچه مهمه این است که انسانیت انسان با ثبات مطلق و ایستائی دائمی هیچگونه تناسبی ندارد و به تعبیر بسیار زیبای شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی؛ «انسان موجودی در حال شدن است» و «ای انسان، تو سراپا شدنی.» بنابرین انسان عبارت است از یک «شدن» مستمر. شهید دکتر بهشتی می گوید: ما معمولاً اشخاص را با نام یا با شکل و شمایل و قیافه می شناسیم. نام او را بر این شکل و قیافه تطبیق می کنیم. هویت این آقا، از نظر شناسایی شناسنامه ای در جامعه ثابت است، اما آیا محتوایی که در این قالب شخصیّت شناسنامه ای وجود دارد، در طول سالها و ماه ها و هفته ها و روزها ثابت است؟ نه! او خیلی تغییر می کند.

پس، اکتفاء به گذشته ی افراد و ارزیابی انسانها بر اساس گذشته آنها نمی تواند نفیاً یا اثباتاً ارزیابی درست و دقیقی باشد. چرا که موجودی که چنین وضعی دارد، دائم در یک حال نیست تا بتوان ارزیابی دیروزش را به امروز یا فردایش تعمیم داد.

مقدمه دوم: انسان اگر چه موجودی متحول و پویا است، اما اغلب در مجموع زندگی انسانها، می توان شاهد یک روند کلی و جهت گیری غالبی و به هم مرتبط نیز بود. با بررسی ویژگی های کلی زندگی انسان که زائیده انتخابهای مکرر اوست، می توان جهت کلی رشد و تغییرات او را تا حدودی روشن ساخت. بررسی این ویژگی ها به ما کمک می کند که در ارزیابی تحولات فعلی افراد دچار ساده انگاری و دهن بینی نشویم و در قضاوت عجله به خرج ندهیم.

بر اساس چنین بینشی، تاریخ گذشته ی فرد و جهت گیری کلّی حرکتِ و تغییر او، از مؤلفه های بسیار مهم ارزیابی امروز و «حال فعلی افراد» خواهد بود. چرا که گذشته ی انتخابهای او و روح حاکم بر این جهت گیری کلّی، هرگز نمی تواند با آنچه «حال فعلی» فرد را تشکیل می دهد به کلّی جدا و بیگانه باشد. اگر «حال فعلی» فرد مثبت ارزیابی شود یقیناً ردّ پای مقدمات این نتیجه را می توان در آن جهت گیری کلّی و ویژگهای گذشته زندگی فرد سراغ گرفت و البته عکس این قضیه هم صادق است. همانطور که نمی توان فردی را جهت کلّی زندگی اش مثبت بوده را به خاطر برخی مسائل که در «حال فعلی» او می بینیم یک سر منفی ارزیابی کنیم. این «حال بینی» که اغلب منجر به «دهن بینی» نیز می شود از آفتهای شناختهای فردی و اجتماعی است. یعنی گاهی قضاوت بر اساس حال بینی افراد نیست، بلکه دهن بینی است!

معیار هر وجود عیان گردد از صفات / مقدار هر درخت پدید آید از ثمر

به تعبیر شهید آیت الله دکتر بهشتی؛ دفتر زندگی انسانها مجموعه ای از صفحات سیاه و سفید است که هنگام ارزیابی و قضاوت درباره «حال فعلی» کسی نباید صفحات سیاه زندگی اشخاص به آسانی از دسترس محاسبه مردم جامعه های مذهبی دور شود و یا به فراموشی سپرده شود.

ایشان می فرماید: «ببینیم این انسان و این گروه از انسانها در طول زندگی بیست ساله، سی ساله، چهل ساله اجتماعی خود چه راهی را رفته اند؛ چه گذشته ای داشته اند. این قدر دهن بین نباشیم! این قدر حالت بین نباشیم ! در شناخت شخصیتها و گروه ها باید عمیقتر باشیم. آیا آن آقایی که عمری را در خدمت به طاغوتها گذرانده، می تواند با چهار شعار ملّت خواهی در میان ما به راحتی جا باز کند؟ و آیا چهره ای که عمری را به ملّت خواهی واقعی و خدمت گذرانده، می تواند با گفتن دو جمله لگد مال بشود؟ حتی بالاتر از این؛ چهره های اصیل را در جامعه ما به آسانی می توان با بهتان و دروغ به لجن کشید. چرا؟» اینگونه بهتان زدن و نسبت دادن شاید آسان باشد ولی؛

سخن باید با معیار باشد / که پر گفتن... را بار باشد!

مقدمه سوم: انسانهای غیر معصوم مجموعه ای از باورها، خصلتها و رفتارهای خوب یا نا مطلوب هستند. این انسانها، در دنیای واقعی موجوداتی سراسر سفید یا سراپا سیاه نیستند. حتی گاه در بدترین انسانها ویژگی های مثبت و یا در بهترین انسانها نقاط منفی دیده می شود. در عین حال برخی از انسانها آنچنان صفحات سفید و نورانی زندگی شان پر حجم است که سیاهی های آن اصلاً به چشم نمی آید و برخی دیگر کاملاً برعکس هستند. اما درحدّ متوسطِ میان این دو سَمت، انسانهای بسیاری با طیف خاکستری گسترده ای وجود دارند که نمی توان آنها را ندیده گرفت و یا به اتهام وجود برخی عناصر تیره در زندگی آنان یکسره از صفحات ارزشمند کتاب وجوشان چشم پوشید. روشی که ناچار به دفع حد اکثری و جذب حد اقلّی منجر خواهد شد.

این اختلاط عناصر مثبت و منفی موجب می شود تا ارائه ارزیابی نهایی، قطعی و صحیح از افراد کار پیچیده ای باشد. از همین رو بهترین شکل ارزیابی که می تواند با واقعیت بسیار نزدیک باشد یک ارزیابی مجموعی از گذشته تا حال افراد و با توجه به صفحات روشن و تاریک زندگی آنهاست.

بنابر آنچه در مقدمات سه گانه پیشین گذشت، برای تشخیص «حال فعلی افراد» نباید سطحی نگر و ساده اندیش بود و به محض دیدن یک امر نامطلوب شخصیتهای ارزنده را لگد مال کرد و یا به محض مواجه شدن با حرکتهایی ظاهر الصلاح از کسانی که سابقه آنان جهت گیری دیگری را نشان می دهد فریب خورد و به سلامت و صلاحیّت آنان فتوا داد.

هر آن چیزی که خواهی پخته گردان / به معیار خرد خود سخته گردان

سخن از پختگی و پخته بشنفت / که مرد پخته هم از پختگی گفت

ولی گنجشک باشد طعمه ی باز / کجا عصفور باشد همچو شهباز

اکنون به مفهوم روشن و عقل پذیر و فطرت ناگریز این اصل عقلایی، یعنی: «میزان حال فعلی افراد است.» نگاه کنید. اما چه نوع نگاهی؟ نگاه و تلقیی که نه می گذارد، از کف نهیم دامن انصاف را و نه ریسمان عدل را.

پس نباید هر فرد یا گروهی را که با برخی سلایق یا حتی باورهای ما سازگاری ندارند با تمسک به یک نقطه ضعف عملی در زمان حال و با استمساک به این اصل دقیق انسانی مطرود و منکوب کنیم و دیگری را به همین دلیل بالا بریم بی آنکه نگاه مجموعی و کلّی به آنها را مدّ نظر قرار داده باشیم؟ چرا همیشه در طول این مدت سعی شده است صرفاً «حالت بینی» و «دهان بینی» که شهید بهشتی از آن می نالید به جای تلقی حق بینی و حقیقت بینی از «میزان در هر کس حال فعلی اوست» به ملّت القاء شود؟

از طرفی، اصلاً معیار این «میزان حال» کیست و چیست؟ در زمان حیات امام راحل با توجه به محوریت ایشان که بنیان گذار انقلاب و نظام بودند و سیره ی نظری و عملی ایشان و عملکرد افراد و احزاب و گروهها می شد به راحتی تشخیص داد و سمت و سو و میزان و ملاک معین بود. اما در حال حاضر که نظام جمهوری اسلامی بر دوش شاگردان و یاران صدیق آن حضرت با محوریت و در رأس بودن آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب می چرخد و می گردد و هر کدام رکنی از ارکان نظامند! آیا می توان با هر بهانه ای هر روز یکی از ارکان را خراب کرد؟

آیا مدعیان اینگونه اظهار نظرها قبول می کنند که هر کدام از یاران و شاگردان و بزرگان انقلاب با توسل به جملات حضرت امام، گذشته ی دیگری را زیر سؤال برده و بکوبد و ترور شخصیتی نماید؟ اگر فقط میزان حال فعلی افراد باشد، بدون در نظر گرفتن دیدگاه ها و عملکرد گذشته، هر کسی می تواند دیگری را محکوم به صفت و عیبی کند. یا اینکه هر آدم بی ریشه و بی اصل و نسبی به ریا و دغل ادعایی کرده و اظهار وجود نماید و عوام از مردم را دور خود جمع کند. در این صورت آن می شود که نباید شود! نمونه اش حیّ و حاضر!

پس بر مدعیان کم بصیرت و بی بصیرت یا کذاب و دغل، دلسوزانه باید گفت:

بر راه حقیقت رو و منگر به چپ و راست / با باد مچم زین سو و زان سو که نه نالی

از حجت مستنصر بشنو سخن حق / روشن چو شباهنگ سحرگاه مجالی

حق است سخنهایش، اگر زی تو محال است / بی شک تو خریدار خرافات و محالی

عذر پذیر باشید که سخن به درازا کشید! الباقی تحلیل و برداشت به قضاوت و عهده ی دوستان و خوانندگان محترم!

جا دارد اشاره کنم، در این نوشته از مقاله ی پر ارزش حجت الاسلام آقای سید محمد حسن مخبر استفاده ی وافر بردم.

منبع: کنج درون




تاریخ : دوشنبه 90/12/15 | 7:12 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر