سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 جامعه ی امروزجهانی به دلیل شرایط ی که بر آن حاکم است از جمله پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی ونیز توسعه ی علوم و فنون ارتباطی و رسانه ای، رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته است. البته کشورهای توسعه یافته در این فرایند پیچیده به ثبات نسبی دست یافته اند؛ اما کشورهایی چون ایران - که هنوز چند سالی است به این کاروان پیوسته اند- طبیعی است که به خاطر هجوم پیامدهای رنگانگ این پیشرفت، مانند دمکراسی، فمنیسم، سکولاریسم، مدگرایی، سیستم های ماهواره ای، فضاهای مجازی و سایبری، نظریه ها علمی (به ویژه درحوزه ی علوم انسانی)، محصولات مختلف حاصل از پیشرفت های تکنولوژیکی و مانند این ها دچار فراز و نشیب، چالش و – گاهی- بی ثباتی شوند و این همان «حالت گذار»ی است که نه تنها در نهادها و سیاست های کلان، که در گروه ها و در رفتارهای اجتماعی افراد کوچه و بازار هم کاملاً به  چشم می خورد. یکی از این گروه ها که می تواند مصداق این سخن باشد، گروه نویسندگان وبلاگ کمیل است.

گروه یاد شده در بالا که همه - جز بنده ی حقیر- از درجات بالای معلومات و مدارج حوزوی و دانشگاهی برخوردار بوده و دستی در کار تألیف و تحقیق و تدریس دارند- علاوه بر قرار گرفتن در فضای این گذار، با راه اندازی وبلاگ کمیل، مرحله ی جدیدی از شکوفایی – در جنبه های مختلف- را تجربه می کنند. قرارگرفتن در فضای تقریباًً آزاد مجازی پدیده ی مبارکی است که باید قدر آن را شناخت. چون هیچ ملتی به پیشرفت دست نمی یابد مگر این که از آزادی شروع کند؛ منتهی افرادی که می خواهند در فضای مجازی قلم بزنند و خون افکار و اندیشه های خود را در شریان های این پیکر فربه جاری سازند و در ضمن انتظار اقبال هم دارند، باید به اصول و قوانین حقوقی و اخلاقی آن پایبند باشند و از بد اخلاقی، هجو، تمسخر و تحقیر دیگران بپرهیزند.

مطلب دیگری که در همین راستا می توان به آن پرداخت این است که گاهی دیده می شود افرادی – که پرنده ی خیال و امیال خود را از پنجره ی اینترنت در فضای جامعه ی مجازی رها می کنند- صدر و ذیل مطلب شان با هم هماهنگ نیست، یا مطلب امروزشان با مطلب دیروز تناقض دارد و یا این که آنچه بر اساس افکار و عقاید و ادعا می نویسند با آن چه در عمل از آن ها دیده می شود متفاوت است. در این خصوص سه مطلب وجود دارد:

1- اگر این مشکل در هیچ کس وجود نداشته باشد- که نباید وجود داشته باشد- حدّ ایده آل است؛ اما وجود آن در افراد – البته به مقدارکم و به اقتضای سن و تحصیلات- طبیعی به نظر می رسد.

2- وجود این پدیده در بعضی از افراد می تواند نشانه ی نفاق و دورویی باشد؛ یعنی چیزهای مختلفی را به اقتضای موقعیت و شرایط می گویند و می نویسند اما بر اساس اصل «دروغ گو کم حافظه می شود »، مهار قلم و زبان از کف می رود و رسوایی به بار می آید؛ که صد البته بسیاری از صاحبان سایت ها، وبلاگ ها و کتاب ها – به ویژه همه نویسندگان وبلاگ کمیل از این اتهام مبرّی هستند.

3- گاهی وجود این دوگانگی ناشی از رشد تدریجی و یا به تعبیری، همان حالت گذار است که در بالا به آن اشاره شد. اگر قرار است فرهنگ و منش خاصی در رفتار یک فرد و جامعه بروز یابد، باید اول در اندیشه ی او راه پیدا کند. تغییر اندیشه است که تغییر رفتار را در پی خواهد داشت. اما این دو تغییر هیچگاه همزمان رخ نمی دهد و مستلزم طی فاصله ی زمانی خاصی است که کوتاه یابلند بودن آن به معدل هوش، آگاهی و آزادی فرد یا جامعه بستگی دارد. بنابر این اگر در جامعه ای ناهمخوانی گفتار و رفتار – البته نه با نیّت نفاق و دورویی- به صورت شایع دیده می شود، یکی از دلایل آن می تواند حرکت آن جامعه به سوی رشد و پذیرفتن رفتار و فرهنگ جدید باشد. پس افراد و نهادهای اجتماعی به جای تخطئه و تاختن به هم باید دست به دست هم دهند تا فرایند تبدیل اندیشه ها به رفتار و رفتارها به فرهنگ، مراحل خود راطی نموده و نهادینه شود.

مطلب سوم- که چشمان خسته ی شما از خواندن این نوشته ی ناچیز را می بوسد- این است که مقوله ی نقد و نقادی هنوز هم در جامعه ی ما سر و سامانی به خود نگرفته و حتی در میان بسیاری از نخبگان و اهل قلم هم مهجور است. شاید این مشکل به خاطر همان «حالت گذار» و نیز احساساتی بودن بیش از حد باشد؛ اما هرچه هست، آنچه باید باشد، نیست. حضرت علی (ع) فرموده اند:«النّصح بین الملأ التّقریع» یعنی نصیحت کردن افراد در حضور دیگران باعث خرد شدن و کوبیده شدن آن ها می شود. نصیحت و نقد – هرچند تفاوت های زیادی باهم دارند اما- از باب تذکر بودن برای دیگران، دارای قرابت سببی هستد. از سوی دیگر تفاوت آنچنانی بین ملأ عام و فضای مجازی وجود ندارد. پس نقد هم مانند نصیحت باید واجد شرایط خاص باشد تا مؤثر افتد. حدوداً دو یا سه سال پیش مقاله ای سه قسمتی از قلم ناچیز نگارنده درباب «نقد» در همین وبلاگ (کمیل) منتشر شد که ضمن توصیه به خواندن آن در قسمت آرشیو وبلاگ، به عرض می رسانم که:

الف) یکی از شرایط نقد مطلب، نقد افکار است نه اشخاص. اشخاص ممکن است بیرون از فضای اندیشه ای که ارائه می کنند و مطلبی که می نویسند، دارای شرایط خاصی از نظرجسمی، روحی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... باشند.اگر شرایط یاد شده تأثیر مؤثری در نوشته نداشته یا نویسنده از بیان شدن آن ابا داشته باشد، نباید توسط منتقد محترم مطرح گردد.

ب) نقد باید بازبان نرم و حتی در صورت امکان غیر مستقیم بیان گردد تا در نقد شونده مقاومت، کینه و لجاجت ایجاد ننماید. مثلاً ممکن است کسی بر اساس علاقه و یا اطلاعاتی که دارد به نوشتن مطالبی در زمینه ی قرآن، نهج البلاغه ویا مباحث دیگر اقدام نموده ویا در جواب مطلبی، کامنت بگذارد. بدون شک هرکس مطلبی می نویسد، اگر نگوییم باید تخصص داشته باشد، حداقل این که اشراف نسبی نسبت به موضوع لازم است؛ اما به هر حال و بدون شک اطلاعات عده ای از خوانندگان مطلب نوشته شده از نویسنده بیشتر و عده ای هم کمتر است. در این صورت به نظر می رسد لازم نباشد عده ای که اطلاعات شان بیشتر است، دست به قلم ببرند و علاوه بر تحقیر نویسنده، اطلاعات خود را به رخ بکشند. اما گاهی شخص نویسنده در ضمن نوشتن مطلبی از منابع دینی یا غیر دینی، به خاطر کمی اطلاعات ویا تحلیل نابه جا، به وادی اجتهاد ناقص قدم می گذارد، در این صورت دخالت اهل فن لازم می نماید. اگر شخص منتقد و متخصص بتواند با آوردن اطلاعات بیشتر و تحلیل عمیق تر، نویسنده را به نقص نوشته اش آگاه و داوری را به خوانند گان واگذارد- در عین سلامت لحن و کلام- به هدف نهایی خود دست یافته و نیازی به تخریب و تحقیر طرف مقابل نیست.

نگارنده خود می داند که با نوشتن این وجیزه ی عاجزه سوهان به قم و زیره به کرمان برده، لذا امید داردکه این نوشته - در وهله ی اول - برای خودش مفید واقع گردد. به امید داشتن آسمانی امن و آزاد برای پرواز کبوتران خیال های زیبا و اندیشه های پویا.

 




تاریخ : شنبه 90/12/6 | 3:27 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر