سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

آن یکی پرسید اشتر  را که:هی/ از کجا می آیی ای فرخنده پی؟

گفت :ازحمام گرم کوی تو/ گفت: خود پیداست از زانوی تو .

گر زچشمه آمدی، چونی تو خشک؟/گر تو ناف آهوئی کو بوی مشک ؟
زآنچه می گوئی و شرحش می کنی/ چه نشانه در تو مانده، ای سنی ؟

(مثنوی مولانا - دفتر پنجم)

در میان همه ی نظام های سیاسی دنیا، دمکراسی یا مردم سالاری، تنها ساختاری است که هیچکدام از حاکمان عالم- حداقلّ در ظاهر- با آن مخالفتی نداشته اند. هرچند تاکنون نقدهایی برآن وارد شده و نقل هایی از آن گفته آمده؛ اما این  ساختار به لحاظ داشتن ویژگی های مثبتی - که جای طرح آن در این نوشته نیست - همچنان قدر دارد و برصدر نشسته است.

دمکراسی هم، همچون تجربیات دیگر بشری، به مرور زمان و در مواجهه با انتقادها و تحولات پیش آمده، از ورطه ی آسیب ها دورتر و به عرصه ی کمال نزدیک تر گشته است؛ اما هم چنان معلول به علت ها و مخدوش به آسیب هایی است که بی شک چون به بوته ی نقد در آید، مراحل کمال خویش را به آرامی می پیماید.

در باب دمکراسی از جنبه های مختلف می توان داد سخن داد؛ از جمله: ماهیت مردم سالاری، چرایی وفلسفه ی مراجعه به آرای مردم، آسیب های مردم سالاری، میزان تحقق شعار مردم سالاری در دنیا و البته یکی از آن مباحث هم «مؤلفه های مردم سالاری» است که در این نوشته به صورت کوتاه و گذرا به آن می پردازیم.

مقوله ی مردم سالاری از اسرار ضمیری است که باید آن را به رنگ رخساره شناخت. مردم سالار بودن به ادعا نیست؛ بلکه به نشانه هایی است که در سیاستگذاری سیاستمداران و زندگی و رفتار شهر وندان متجلی می شود؛ که اگر شد، می توان آن جامعه را مردم سالار و یا خواهان جدی مردم سالاری دانست وگرنه ادایی مقلدانه و ادعایی فریبکارانه بیش نخواهد بود. آن نشانه ها و مؤلفه ها – که در مورد مردم سالاری مطلق، چه دینی و چه غیر دینی صادق است – عبارت است از:

1- انتخابات: معمولاً انتخابات در کشورهای مردم سالار به دو شکل انجام می شود. یکی مراجعه ی مستقیم به آرای عمومی و دیگری مراجعه به رأی نخبگان منتخب مردم. اما در هر دو صورت باید سه شرط اساسی وجود داشته باشد تا بتوان نام انتخابات بر آن نهاد:

الف) نخست هرکدام از شیوه های رأی گیری یاد شده باید در قانون اساسی آورده و به رفراندوم عمومی گذاشته شده باشد .

ب) برخورداری انتخابات از استاندارد و سلامت نسبی.

پ) حضور نمایندگان همه ی اقشار، طوایف، احزاب و دیدگاه های مختلف همگام با مصالح ملت و کشور در کاندیداتوری انتخابات؛ به طوری که بی جهت قربانی تیغ نظارت استصوابی نشوند.

2- آزادی بیان: دهانی که سخنی برای گفتن داشته باشد، باید رخصتی برای بیان آن هم پیدا کند. هرجامعه شامل طیفی از رنگ های گوناگون در افکار، عقاید، دیدگاه ها و نقطه نظرات است. هر رنگ جلوه ی خاص خود را دارد و به زبان خویش سخن می گوید. یک حکومت عاقل و عادل، آن است که امکانی فراهم نماید تا رنگ ها با صدهزار جلوه برون آیند تا با صدهزار دیده تماشا شوند. حکومتی که جامعه را تک رنگ می خواهد یا به تعبیری ذوقی در دیدن مناظر و صحنه های بدیع و رنگارنگ نداشته و فقط به یک بیان و قلم و اندیشه آزادی مطلق می دهد و به سرکوبی بقیه می بپردازد، بی شک ارزش اندیشه را نمی شناسد. او مانند کسی است که فقط به یکی از اعضای بدن خود اهمیت می دهد و نسبت به بقیه بی توجهی روا داشته ویا حتی به قطع آن ها اقدام می نماید. البته گاهی مردم هم  ندانسته سر در همین آبشخور ناآگاهی کرده و چنین فضایی را می پذیرند غافل از این که اگر در پذیرش توجیه حاکمان به بهانه ی ایجاد امنیت در جامعه و پاسداشت قوانین شرع حاکم، از آزادی های خود صرف نظر کنند، بدانند که هم از خرمای بغداد بی بهره اند و هم از گندم ری؛ که بنجامین فرانکلین - از نویسندگان اعلامیه استقلال آمریکا - در230 سال پیش گفته است:«هر ملتی که ذره ای از آزادی اش کم کند تا ذره ای امنیت به دست آورد، لیاقت هیچ یک را ندارد و هر دو را از دست می دهد».

3- آزادی رسانه ای: آزادی رسانه ای جزئی از آزادی بیان است؛ اما چون در دنیای امروز، از اهمیت فوق العاده ای در عرصه ی اطلاع رسانی برخور دار می باشد؛ لذا به صورت مجزا آوردیم تا برمیزان اهمیت آن – در حد این نوشته - تأکید کرده باشیم.

زمانی می توان مدعی وجود آزادی رسانه ای در جامعه شد،که شرایط زیر بر رسانه ها حاکم باشد:

نخست) رسانه های آزاد- به ویژه رسانه های فراگیر مانند روزنامه، رادیو و تلویزیون - با مدیریت بخش خصوصی در کشور وجود داشته باشد.

دویم) فرهنگ صحیح رسانه ای در میان مردم، مسؤولان و اصحاب رسانه حاکم باشد.

سه یم) فضای رسانه باید از سیاسی کاری و سیاست زدگی به دور باشد.

چهارم) دست و پای رسانه ها با طناب خط قرمزهای متعدد و واهی بسته نشود.

پنجم) قانون در کار رسانه ها حاکم و همه ی رسانه ها در برابر قانون یکسان باشند.

ششم) به احزاب و افرادی امتیاز فعالیت رسانه ای داده شود که دارای ورزیدگی لازم در کار رسانه و پایبندی کافی به قوانین حقوقی و اخلاقی آن باشند.

شاید نظام و حکومتی بخواهد تعدّد رسانه ها در کشورش را سندی برای دمکراتیک بودن خود بداند؛ اما همه می دانیم که «متعدد بودن رسانه» با «تعدد آرای رسانه ای» متفاوت است. آیا می توان کشوری را که همه ی رسانه های موجود در آن، مثل هم می اندیشند و از یک فکر و جناح طرفداری کرده ویا ملزم به خود سانسوری هستند، مردمسالار محسوب نمود؟

4- حق اعتراض و انتقاد: حکومت های مردم سالار  می دانند که:

الف) «انتقاد و اعتراض» و «دشمنی، تبلیغات سوء و شانتاژ» مقوله های نامربوط و جدا از هم اند. زیرا بین منتقد و معترض با دشمن و منافق تفاوت شگرفی وجود دارد.

ب) «منتقد» دلسوز است و همین دلسوزی، او را وا می دارد تا فریاد برآورد و خشم کارگزار ناتوان – و در عین حال جاهل و مغرور- را به جان بخرد.

پ) مردم- که خودشان بین دشمن و منتقد تشخیص قائل می شوند؛ اگر نظام و حکومت را در این تشخیص ناتوان یا دارای سوء نیت بیابند، خرمن اعتمادشان خواهد سوخت و این اتفاق همان است که به مرگ یک نظام منجر خواهد شد؛ حتی اگر بتواند چند صباحی به چوب خشکیده ی عوام فریبی و سرکوب تکیه زند.

ت) اعتراض و انتقاد چونان تلنگری است که غفلت می زداید و هوشیاری می آفریند و این هشیاری در راز مدت – بیشتر- به نفع حکومت است تا مردم.

5- تحزّب: حزب، مجموعه و تشکیلاتی سازمان یافته است که از نظر مدیریتی دارای رده های مختلف و از نظرسیاسی دارای تفکرمدون و انسجام یافته است. علیرغم سخن یکی از بلند پایه ترین مسؤولان کشور - که فرمود حزب نباید قدت طلب باشد- اصولاً حزب به دنبال قدرت و به دست آوردن کرسی هایی در پست های مختلف است تا بتواند به وسیله ی آن سیاست ها و برنامه های خود را در سطوح مختلف به اجرا در آورد. اگر احزاب بتوانند در فضایی سالم، پا در رکاب فعالیت بگذارند، پیامدهای مثبتی برآن مترتب خواهد بود که عبارت است از:

- احزاب می آیند که ضمن خدمت به هموطنان خود، ماندگار و سربلند باشند؛ پس در فعالیت ها و معرفی کاندیداهای خود می کوشند تا این اصل اصیل راخدشه دار ننمایند.

- احزاب - با توجه به اصل ماندگاری و سربلندی- در مقابل اشتباهات و کوتاهی خود در اجرای برنامه ها پاسخگو هستند.

- احزاب متشکل از مجموعه ی نخبگانی هستند که علاوه بر ممارست در کار سیاست، هرکدام دارای تخصصی در رشته ی خاص اند؛ لذا فعالیت شان - براساس شاکله ای که دارند- آگاهانه و تخصصی خواهد بود.

- چون احزاب در رسیدن به قدرت با هم رقیبند؛ لذا در طول کار مراقب هم بوده و ازیکدیگر انتقاد می کنند و این امر باعث می شود تا حزب حاکم نتواند پا از خطوط قانونی فراتر بکذارد.

بنابر این جبهه ها و گروه هایی که در آستانه ی هر انتخابات مانند قارچ سر برآورده تا تنور انتخابات را داغ و عوام الناس را روانه ی صندوق های رأی کنند، حزب محسوب نشده و یارای تاختن در این عرصه را ندارند. جالب این که تا انتخابات بعدی، دیگر سخنی از آن ها به میان نیامده و فعالیت مستقلی از آن ها صادر نمی شود. در حقیقت این ها خمره های شیره ی سیاست بر سر صداقت مردم اند.

6- وجود نهادهای مدنی (مردم نهاد یاNGO  ) : از نشانه های یک نظام مردم سالار این است که از تشکیل چنین نهادهایی استقبال و زمینه های فعالیت شان را فراهم نماید. زیرا این نهادها – که به صورت نسبتاً تخصصی در زمینه هایی مانند امور دینی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیست و... توسن تلاش می رانند و سرود هم آوایی می خوانند- می توانند نماد استقلال و آزاد اندیشی بوده و از سوی دیگر بارهای گرانی را از دوش دولت بردارند.

امروز با توجه به جایگاه و نقش مردم و میزان اثر گذاری آن ها در نظام های سیاسی، اکثر حکومت ها - چه دیکتاتوری و چه مردمسالار- مدعی توجه به توده ی مردم و دمکراتیزه کردن حکومت خود هستند. البته کار به ادعای صرف، راست  نمی شود. همانگونه که در شعربلند آغاز این نوشته ی ناچیز آمد، زانوی اشتر حکومتی که از حمام گرم دمکراسی می آید، می تواند گواه  واثقی براین مدعا باشد. بسیاری از حکومت ها نام جمهوری بر خود نهاده اند و مدام بر شیپور انتخابات  می دمند، اما این که آیا دمکراتیک و مردم سالار هم هستند یانه؛ چیزی است که به مؤلفه های یاد شده در بالا بستگی دارد.

(15/10/90)

ضمناً مطلب جدید به نام (سرطان سران) را در وبلاگ نیشتر بخوانید.




تاریخ : یکشنبه 90/11/30 | 1:52 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر