سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

اختلافات سیاسی و «منشور برادری» امام خمینی

این روزها (دهم آبان ماه) مصادف است با نامه سال 1367ش امام خمینی به آقای محمد علی انصاری (از اعضای دفتر امام). اگر چه یاد و نام آن نامه از ذهن ها پاک شده و نسل جوان و نوجوان هم از آن خبری ندارد، اما در حافظه مکتوب تاریخ انقلاب بوده و معروف است به «منشور برادری».

جریان از این قرار بود که پس از از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام و تا حدودی تثبیت آن؛ اختلاف نظرهای فکری و سیاسی و سلیقه ای پنهان و نهان، در بین بانیان انقلاب و پیروان امام یواش یواش ظهور و بروز کرد و دیگر برای دو طرف قابل کتمان و تحمل نبود. طوری که حتی وضعیت جنگی و رهبری کاریزماتیک و همه جانبه امام هم نتوانست مانع آن شود. اوج این اختلافات و یار کشی های جناحی هم در آستانه انتخابات دور سوم مجلس شورا بود. لذا این مسائل منجر به دو دستگی و جدائی جامعه روحانیت مبارز و در نهایت ظهور جناح فکری جدید «مجمع روحانیون مبارز» گردید.

 پس از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز و اجازه این انشعاب توسط حضرت امام، عده­ای از شخصیتهای نظام درصدد برآمدند تا دوباره این دو جناح را متحد گردانند. از جمله آقای محمد علی انصاری نامه ای به امام نوشت و در آن از وجود اختلاف در میان روحانیت ابراز نگرانی کرد. وی از امام درخواست کرد به نوعی این قضیه را فیصله دهد. امام نیز در پاسخ مکتوب، به طور مشروح به بیان دیدگاههای خویش پرداخت. این نامه(پاسخ) بعدها به «منشور برادری» مشهور شد، که حاوی نکات بسیار ارزنده­ای در باب رفتار شناسی و مشی سیاسی امام درباره شکاف میان جامعه روحانیت و اختلافات سیاسی و جناح بندی هاست. اما متأسفانه تا کنون به طوری که باید مورد تجزیه و تحلیل عقیدتی و سیاسی قرار نگرفته است. اگر توجه و عمل می شد این اختلافات دیروزی، امروز به دشمنی تبدیل نمی شد و چنین مشکلاتی پیش نمی آمد.

بهتر است نخست به نکات برجسته پاسخ امام خمینی توجه کنیم:

«... کتابهاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ها و برداشتها در زمینه‏هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى ... حال آیا مى‏توان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته‏اند- نعوذ باللَّه- خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کرده‏اند؟ هر گز... در حکومت اسلامى همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مى‏کند که نظرات اجتهادى- فقهى در زمینه‏هاى مختلف و لو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگیرى از آن را ندارد... اختلاف اگر زیربنایى و اصولى شد، موجب سستى نظام مى‏شود و این مسأله روشن است که بین افراد و جناحهاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسى است و لو اینکه شکل عقیدتى به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید مى‏نمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى کشور و مردم مى‏سوزد و هر کدام براى رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظرى دارند که به عقیده خود موجب رستگارى است. اکثریت قاطع هر دو جریان مى‏خواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو می خواهند... پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیده‏شان است که راه خود باعث رسیدن به این همه است. ولى هر دو باید کاملًا متوجه باشند که موضعگیریها باید به گونه‏اى باشد که در عین حفظ اصول اسلام براى همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابى خود و مردم علیه سرمایه دارى غرب و در رأس آن امریکاى جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروى متجاوز باشند.

البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد- که همه باید از شرّ آن به خدا پناه ببریم- که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمى‏شناسد ... رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر و قاضى و شورای عالى قضایى و شوراى نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامى و غیر نظامى، روحانى و غیر روحانى، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمى‏شناسد و تنها یک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم.

 با این دید گفته‏ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‏شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان مى‏شود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّاى از انتقاد ببیند ... اگر در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بى‏جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است ...

با تبادل افکار و اندیشه‏هاى سازنده مسیر رقابتها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود.

خداوند به همه کسانى که دلشان براى احیاى اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- و نابودى اسلام امریکایى مى‏تپد، توفیق عنایت فرماید.»

این گوشه ای بود از نامه امام. حالا چه شده؟ چرا همه فراموش کرده اند؟ چرا همه به جون هم افتاده و امام و گذشته خود را فراموش کرده اند؟ مگر مقام معظم رهبری بارها نگفتند؛ راه او راه ما، کلام او کلام ما و هدف او هدف ما. راهش این بود؟ کلام و هدفش این بود؟ امام این وضعیت را می خواست؟ آیا با رحلت امام همه چیز فراموش شد؟ قطعاً اینگونه نیست و نمی تواند باشد! مگر با رحلت پیامبر اسلام(ص) فرامین و دستورات و سنت های او به فراموشی رفت؟ (می بخشید، مجبور شدم این قیاس و تشبیه را بیاورم و الا این روزها اینقدر وقایع و حوادث را به صدر اسلام ربط داده و شبیه سازی می کنند که حالت زدگی و ... به انسان دست می دهد.)

با کمی دقت به پاسخ امام به دست می آید که وجود اختلاف نظر خود نعمت است و به نفع کشور، وجود جناح های مختلف و احزاب گوناگون خوب است و لازم برای پیشرفت کشور. اما وقتی این اختلافات تبدیل به دشمنی و تلاشها در راستای حذف همدیگر شد و در کشمکشها اصول اخلاقی و انسانی زیر پا گذاشته شد و رقابت ناجوان مردانه گردید خطرناک خواهد بود. این حالت هم زمانی پیش می آید که خود مطلق بینی، عدم احترام به نظر و رأی دیگران، عدم تحمل دیگران، کسب و حفظ قدرت و ... بر انسان حاکم باشد. والسلام!




تاریخ : شنبه 89/8/8 | 12:23 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر