سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان غرانیق پس از این وقایع و جریانات و به دنبال آیات 19 و 20 سوره نجم آورده شده است. شرح ماوقع از این قرار است:

پیامبر(ص) به همراه تنی چند از نومسلمانان و عده ای از مشرکان قریش در گوشه ای از بیت الله الحرام نشسته و در حال مذاکره بودند که آیات سوره نجم و از جمله آیات 19 و 20 نازل گشت. در این هنگام شیطان آن دو عبارت مذکور را به ایشان القا و آن حضرت هم همان ها را برای حاضرین انشاد کردند. سوره به پایان رسید و مسلمانان و به همراه ایشان، مشرکان؛ خرسند از ستایش بتانشان ، جملگی به سجده افتادند و پیامبر از این اتفاق و وفاق بسیار خشنود شدند. این اولین سجده ای بود که در ماه رمضان و در پایان سوره نجم، مسلمانان انجام دادند. به هر روی، شب هنگام، هنگامی که پیامبر آیات نازل شده را بر فرشته وحی قرائت می فرمود، وقتی به این دو فراز رسید، جبرئیل به آن حضرت فرمود: اینها از وحی نیست و من چنین چیزی را برای تو از جانب خدا نیاورده ام. پیامبر دریافت که اینها از القائات شیطان است. پیامبر دلنگران شدند که چگونه متوجه نشده است که اینها از القائات شیطان است و آنها را برای مردم بازخوانده اند؟ جبرئیل نیز برای دلجویی از آن حضرت و رفع دلنگرانی از ایشان، ابتدا آیات 73 تا 75 سوره اسراء را از جانب خدا آوردند و سپس آیات 52 و 53 سوره حج را بر قلب شریف آن حضرت نازل کردند.

آیات 73 تا 75 سوره إسراء:

و إن کادوا لَیَفتِنونَک عن الذی أوحَینا إلیکَ لِیَفتَرِیَ علینا غیرَهُ و إذاً لَاتَّخَذوکَ خلیلاً. و لولا أن ثَبَّتناکَ لقد کِدتَ تَرکَنُ إلیهِم شیئاً قلیلاً إذاً لأذقناکَ ضِعفَ الحیاة و ضِعفَ المماة...(-ای رسول ما- نزدیک بود که تو را فریب داده و از آن چه به تو وحی کردیم – که به بتها هیچ اعتنا مکن – غافل شوی و چیز دیگر بر ما افترا بندی تا مشرکان تو را دوست خود گیرند. و اگر ما تو را - به وحی خود - ثابت قدم نمی گردانیدیم، نزدیک بود که به آن مشرکان اندک تمایل و اعتمادی پیدا کنی که در آن صورت عذاب تو را در دنیا و آخرت دو برابر می گردانیدیم...)

آیات 52 و 53 سوره حجّ:

و ما أرسلنا مِن قبلکَ مِن رسولٍ و لانبیٍّ إلّا إذا تمنّی، ألقی الشیطانُ فی اُمنیَّتِهِ، فَیَنسَخُ اللهُ ما یُلقِی الشیطان. ثمّ یُحکِمُ اللهُ آیاتِه(ما هیچ رسول یا پیامبری را پیش از تو نفرستادیم جز آن که چون آیاتی برای هدایت خلق تلاوت کرد، شیطان در آن آیات، القاء دسیسه کرد و خدا نیز آنچه را شیطان القا کرده بود، محو و نابود ساخت و آیات خود را محکم و استوار گردانید.)

با نزول این آیات، برای پیامبر آرامش و اطمینان خاطری حاصل شد.

این داستان در منابعی همچون تفسیر طبری17: 131-134 ؛ تاریخ طبری2: 226-227 ؛ الدُّرُ المنثور4: 194 ؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری8: 333 و طبقات ابن سعد1: 202-203 آمده است.

تأمّلی در این داستان:

چنان که ملاحظه می شود سیاق آیات به ما می فهماند که اگر این داستان را بپذیریم باید تناقضی آشکار را نیز به همراه آن بپذیریم. یعنی هم دعوت قرآن و پیامبر(ص) را به توحید و یکتاپرستی و پرهیز از شرک و بت پرستی، که در آیات متعددی از قرآن بدان تصریح شده است، باید پذیرا باشیم و هم مقام شامخ بتان و امید شفاعت بتان(!) را – همان چیزی که بت پرستان برای بتان تعریف کرده و اساساً آمدن ادیان و به ویژه اسلام برای مبارزه با آن بوده است – قبول کنیم!!!

(ادامه در بعد)




تاریخ : یکشنبه 93/11/26 | 6:42 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر