سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پس از حضور «بچه شلوغ» در وبلاک وزین کمیل، بعضی از دوستان به دنبال این بوده و هستند که بدانند این بچه ی نافرم و شلوغکار کیست و از کجا آمده است. البته حق دارند. خود بچه شلوغ هم که باشد، اگر یک غریبه وارد جمع شان شود، سعی می کند هویتش را جستجو کند؛ اما این طفلکی واقعاً می ترسد که هویتش فاش شود؛ چرا؟ چرایش را الآن خدمت شما عرض می کنم.

یک زمانی همین بچه شلوغ در یک اداره ای یک نشریه ی نیمه طنز موقتی به راه انداخت. خلاصه همین طور که مشغول چاپانیدن و نشرانیدن مطالبش بود و گاهی هم از سوی بعضی از مسؤولین آن اداره مورد تشویق قرار می گرفت، یک اتفاق خاصی برایش رخ داد. این اتفاق آن بود یا آن اتفاق این بود که یک روز یکی از کارمندان وارد اتاق بچه شلوغ شد و گفت امروز صبح عده ای از مسؤولان و کارمندان اداره سراغ تو را می گرفتند. بچه شلوغ چشم هایش را بست و تصور کرد که الآن کارمندان مذکور وارد می شوند و پس از تشکر فراوان از طنزهای شیرینش، یک کادو به عنوان تشویق به او می دهند. در همین خیال بود که ناگهان دق الباب شد. بچه شلوغ با چهره ای منبسط و لب هایی متبسم در را باز کرد. به نظر شما او با چه صحنه ای روبه رو شد؟ با عده ای کارمند خشمگین که آلات قتاله ای مانند بیل و کلنگ و خط کش و ملاقه و پانچ و صندلی و... در دست داشتند. نتیجه را هم خودتان پیش بینی کنید. با توجه به چنین برخوردهایی، بچه شلوغ با چه اطمینانی بیاید و خودش را به همین سادگی معرفی کند؟ دنیا پر از فیلتر شده؛ فیلتر های آب و هوا و روغن و مطلب و اینجور چیزها. در صورت شناخته شدن بچه شلوغ، اگر به فرض در یکی از کشورهای استکباری غربی بیایند و هوای «دَم» او را فیلتر کنند و اجازه ی «بازدم» ندهند چه کسی جوابگو است؟ مخصوصاً این که اسمش هم روی خودش هست و این موضوع حساسیت کار را بیشتر می کند. در ثانی مگر هویت مهم است؟ به قول آن حدیث شریف، باید به «ما قال» توجه کرد نه به «من قال». الآن در دنیا کشورهایی هستند که پیشینه ی تاریخی، آثار باستانی، موسیقی و هنرهای دیگرشان را – که مربوط به شاهان بد گذشته بوده- عمداً و با دست خودشان از بین برده اند و جالب این که هر روز هم از روز گذشته قدرتمندتر و عزتمندتر می شوند. پس معلوم می شود هویت خیلی هم به در نمی خورد. لذا توصیه این است که به دنبال هویت بچه شلوغ نباشید؛ بلکه «ما قال» ش را دریابید.

البته برای این که دل بعضی از دوستان ر ا نشکسته باشیم، رباعی زیر را در معرفی خودمان تقدیم می کنیم:

من بچه ام و شلوغ، کارم باشد             شلاق و درفش نی مهارم باشد

پشتک زدن و کشیدن جیغ بنفش          از حالت عادی و قرارم باشد




تاریخ : یکشنبه 93/2/21 | 2:36 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر