سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقاى دکتر شبسترى: تا قرن نوزدهم. قاعده‏ ها عبارت بودند از لزوم آشنایى با زبان متن و قواعد دستورى آن، لزوم دقت در چگونگى به کار بردن واژه‏ها و ترکیبات به وسیله‏ ى مؤلف متن، لزوم تأمل در سبک و اسلوب استفاده شده از آن در هر بخش از متن و احتمالًا لزوم توجه به موقعیتى که مؤلف متن را در آن موقعیت پدید آورده است.

اما در قرون جدید پس از آن که افق تاریخى جدیدى براى مغرب‏ زمینیان گشوده شد، متون فلسفى، دینى و هنرى قرون وسطى و قبل از آن براى انسان‏هاى متعلق به این افق تاریخى جدید، پرابهام جلوه کردند و تفاوت افق تاریخى عصر جدید با عصر گذشته آشکار گردید؛. معناى هر متن یک واقعیت پنهان است که باید به وسیله‏ ى تفسیر به سخن آید و آن‏چه در درون خود دارد، بیرون ریزد. دانشمندان هرمنوتیک با بررسى‏ هاى دقیق خود درباره‏ ى تفسیر و فهم متون، به پنج مسأله اصلى که مقدمات و مقومات تفسیر و فهم متون را تشکیل مى‏دهند، توجه کرده‏ اند، این پنج مسأله عبارتند از:

1- پیش‏ فهم‏ ها یا پیش‏ دانسته‏ى مفسر

2- علایق و انتظارات هدایت‏ کننده‏ ى مفسر

3- پرسش‏هاى وى از تاریخ‏

4- تشخیص مرکز معناى متن‏

5- ترجمه‏ى متن در افق تاریخى مفسر. [هرمنوتیک/ گفتار 1]

آیةاللَّه صادقى: وجود ابهام و رفع مبهمات را در مورد متون بشرى مى‏پذیریم، چنان‏که اشاره کردید، فهم متون بشرى همچون فلسفى، دینى و هنرى قرون وسطى براى انسان‏هاى قرون بعد پرابهام جلوه کردند و آنان نیز مباحث مربوط به فهم متون قدیمى را بنا نهادند و علاوه بر قاعده‏ هاى گذشته، مطالبى در افق جدید برایشان پدیدار شد که همه‏ ى این‏ها به علت همان ابهام در متون بشرى است، اما در قرآن کریم ابهام و گنگى هرگز وجود نداشته و ندارد، زیرا از ناحیه‏ى علم مطلق الهى صادر شده، به گونه‏ اى که قرآن به تنهایى، خود را تفسیر و تبیین مى‏کند. بنابراین قرآن مفسر لازم ندارد، چون مفسر کسى است که مطلب مبهمى را از حالت ابهام بیرون مى‏آورد. در قرآن گنگى و ابهام وجود ندارد.

ما مستفسریم- و نه مفسر- یعنى ما باید همواره یابنده‏ ى معانى الفاظ و عبارات قرآن بر مبناى خود قرآن باشیم‏: «وَ لا یأتونَکَ بِمَثَلٍ الّا جِئناک بالحقّ و احسنَ تفسیراً» «اى پیغمبر ما» آن‏ها مثلى را براى تو نمى‏آورند مگر آن‏که ما حق را با بهترین و نیکوترین تفسیر و (بیان) برایت آورده‏ایم (فرقان/ 33). بنابراین براى فهم معانى الفاظ و مطالب قرآن مقدمات برونى و اجنبى را لازم نداریم. هر مقدمه‏ اى خارج از متن قرآن- چه این پنج مقدمه و چه مقدمات دیگر را- باید کنار بگذاریم، زیرا همان طور که خداى متعال در الوهیت و ربوبیت خویش نیازمند به احدى نیست، کلام او- به ویژه قرآنش- نیز در تفهم معانى‏اش نیازمند به هیچ مقدمه‏ ى غیر ربّانى نیست. حتى اگر «پیش‏نیازى» لازم باشد، مثل لغت و ادبیات، در قرآن معنا و قواعد خاصى وجود دارد که با توجه به خود قرآن، صحت و سقم لغات و ادبیاتِ غیر مطلق براى ما واضح و روشن مى‏گردد.

اصولًا در قرآن مطلبى نداریم که چیزى یا عاملى خارجى به او بدهید تا معنایش معلوم شود. قرآن فقط دهنده است نه گیرنده، افاده کننده است و نه استفاده کننده، معین است و نه مستعین، روشنگر و روشنى دهنده است نه روشنى گیرنده! «بلسانٍ عربىٍ مبین» به زبان و حجت بالغه‏ ى الهى است که اگر کسى بخواهد آن را بفهمد بایستى خود را از مفروضات برونى غیر مطلق و تحمیلى تجرید کند تا در معانى صحیح قرآنى بالغ گردد، در نتیجه فهم صحیح قرآن برایش میسر و آسان است.

آیاتى در قرآن هست که با الفاظ موجودش معنایى خاص را افاده مى‏کند، اما بر منظور دیگرى دلالت ندارد. ما باید دقت و جستجو کنیم تا منظور بیان نشده را از آیات دیگر بیابیم؛ مثلًا در آیات زیادى لفظ «السماوات» آمده است. مانند «اللَّهُ الّذى‏ رَفَعَ السَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» (رعد/ 2) خدا کسى است که آسمان‏ها را بالا برد، بدون ستونى که آن را ببینند.

امروزه فهمیده‏ اند که این ستون‏ها و استوانه‏ هاى نادیدنى، همان میدان‏هاى مغناطیسى اطراف کرات و منظومه‏ ها و کهکشان‏ها است،  دلالت آیه نیز بر آن واضح است. مطلب دیگرى که فهمیده مى‏شود این است که آسمان‏ها متعدد است، زیرا (السماوات) جمع است. مطلبى را که اینجا نمى‏فهمیم تعداد آسمان‏هاست. این تعداد را با مراجعه به آیات (سبع سماوات) مى‏فهمیم. یعنى آیاتى که تعداد آسمان‏ها را هفت عدد یا هفت طبقه بیان کرده، مفسر آیات دیگرى است که تعداد آسمان‏ها را ذکر نکرده است:

«هُوَ الّذى خَلَقَ لَکُمْ ما فِى الأرضِ جَمیعاً ثُمَ اسْتَوى‏ الَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْى‏ءٍ عَلیمٌ» (بقره/ 29)

او کسى است که همه‏ ى آن‏چه در زمین است براى شما آفرید، سپس به خلقت آسمان پرداخت پس آن‏ها را هفت آسمان بر فراز هم ساخت و او به همه چیز بسیار داناست.

غیر قرآن هرگز توانایى تفسیر عدد (السماوات) را ندارد. اگر خداى متعال در قرآن شریف تصریحى به هفت آسمان نکرده بود، ما از (السماوات) حداقل دو، یا سه آسمان را مى‏فهمیدیم و بیشترش را نمى‏توانستیم بفهمیم؛ بشرى که هنوز در آستانه‏ ى آسمان اول درجا زده و از آن هم خبرى درست ندارد، ]چگونه مى‏تواند تعداد آسمان‏ها را بداند؟

بنابراین مفسّر خداست و ما جز استفسار از قرآن راهى نداریم. این مقدمات پنج‏گانه یا هر مقدمه‏ى بیرونى دیگر به هر عنوانى باید طرد گردند و تنها مقدمات درونى قرآنى مورد استفاده قرار گیرند و اگر تأثیر مقدمات برونى غیر مطلق و یا غلط اجتناب‏ ناپذیر باشد در آن هنگام- نعوذباللَّه- قرآن نیازمند خواهد بود. علاوه‏ که این مطلب در خود قرآن اکیداً نفى شده است و طرد یا اصلاح هر یک از پنج مقدمه‏ ى مذکور باید بررسى گردد.




تاریخ : شنبه 92/8/25 | 8:48 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر