ابوجعفر شمس الدین محمد بن عمر بن عبدالعزیز بن مازه، رئیس حنفیان بخارا در سال 552 ه.ق، همراه شمار زیادی از مریدانش به حج رفت. وی در این سفر مادر خویش را به همراه برد و کتابی با نام «لطائف الاذکار» (این کتاب به زبان فارسی است) نوشت تا به مریدان بگوید که در مسیر از شهرهایی که عبور می کنند به زیارت چه کسانی بروند. این فقیه بزرگ که یکی از علمای برجسته خاندان ابن مازه بود، مزارات تک تک شهرها را که از عرفا و مشایخ بودند شرح داد. اول از بخارا گفت. سپس از مرو و سرخس. بعد، از نیشابور و بسطام و ری تا رسید به همدان و کرمانشاه و بغداد که آنجا را هم مفصل گفت. سپس بر مزار امام علی(ع) در نجف رفت. و آنگاه از کربلا یاد کرد. این نخستین سفرنامه حج فارسی است که در آن از کربلا و مزار حسین بن علی(ع) شده است. نسخه منحصر این کتاب اکنون تصحیح شده و طی روزهای آتیه نسخه چاپ شده تقدیم علاقه مندان خواهد شد. اما به مناسبت ایام عاشورا عباراتی که وی در باره زیارت حضرت حسین(ع) دارد تقدیم می کنم. این که یک عالم بزرگ سنی حنفی این چنین از زیارت حسین(ع) یاد می کند، با آنچه امروز سلفیان تکفیری تفجیری که حرفه شان توهین و قتل مخالفین است، چه قدر تفاوت دارد بماند. شگفتا که وقتی ابن مازه از حج برگشت، سوزنی سمرقندی قصیده بلندی در ستایش او گفت که نشان از عظمت وی دارد. اما حتی اگر آن نبود، آگاه بودیم که خاندان ابن مازه، صدها سال رؤسای حنفیان بخارایی بودند شهری که مرکز تسنن شرق اسلامی و حتی شبه قاره بود. نه فقط از زمان امام بخاری که حتی سده دهم هجری. عبارت ابن مازه در باره زیارت حضرت حسین(ع) با مقدمهای در نقل فضیلتی برای اهل بیت(ع) در قالب عبارات فارسی کهن چنین است:
سیّد شباب اهل الجنّه ابن البتول و کبد الرسول، الامام السّدید و المظلوم الشهید الحسین بن علی ـ رضی الله عنهما و عن امه و صلوات الله علی جدّه. یکی از سادات، یحیی بن معاذ الرازی را کفت: جه کویی در اهل بیت ما؟ گفت: ما اقول فی طینة عجنت بماء النبو? و شجر? غرست بماء الرسالة، فما یفوح منها الا ریح الهدی و عنبر التقی. فملاء فاه درّا و ادخل فی قبره نوراً و سروراً.»
عایشه و ام سلمه ـ رضی الله عنهما ـ روایت می کند که وقتی مصطفی ـ علیه السلام ـ علی را ـ رضی الله عنه ـ بنشاند و دست او بر سین? خود نهاد و دست فاطمه بر دست خود نهاد و حسن را بر راست و حسین را بر چب نشاند و گلیمی در جمله کشید، جنانک هیج از ایشان بدید نبود. آنگاه روی سوی آسمان کرد و به انگشت تسبیحه اشارت کرد به قبله دعا، و گفت: خداوندا، اینها اهل بیت مناند و خاصگان من. هر کی با ایشان به صلح است من با او به صلحم و هر که با ایشان به حرب است من با ایشان به حربم، اللهم وآلِ من والاهم و عاد من عاداهم، و انصر من نصرهم و اخذل من خذلهم.
و منقول است از مصطفی ـ علیهالسّلام ـ که جبریل حاضر بود و برین دعا آمین کرد، و رسول ـ علیه السلاّم ـ فرمود: نعم.
و امیدوارترین زیارتی درین راه، زیارت حسین است ـ رضی الله عنه ـ و منقبت او را نهایت نیست، و بس بود کی این شوق و بزرکواری کی باره[ای] باشد از جکر مصطفی ـ علیه السّلام ـ کما قال ـ صلی الله علیه: اولادنا اکبادنا. و تربت با ضیا او بدیه کربلا است، و موضع شهید شدن او ظاهر است، و مشهدی عظیم با نور است و آراسته، و جندین کس از فرزندان او و اقربآء او که شهید شدهاند آنجا اند، و عباس بن علی ـ رضی الله عنهما ـ آنجاست، و شهید شده است، و امید است کی حق سبحانه و تعالی آنجا دعا را رد نکند، و از دوزخ و نفس امّاره آزادی کرامت فرماید.
چند قطعه شعر عاشورایی، ارسالی دوستان
چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمیخواهد مَرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم
***
ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست
با لهجهی دین، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست
***
ای مرثیه خوان! ز چشم و ابرو بگذر
از خال لب و کمند گیسو بگذر
این مرد بزک کرده! ابو فاضل نیست
تکبیر بگو! از این هیاهو بگذر
***
غافل ز کرامت مُحرّم هستیم
دلدادهی بزم سوگ و ماتم هستیم
با خنجر جهل، سر بُریدیم از عشق
ما ابن زیاد و ابن مُلجم هستیم!
***
ای مرثیه خوان! ز های و هو میگویی
از رأس بریده و گلو میگویی
از داغ اسارت و تنور و گودال
پس کی ز حسین ُسرخ رو میگویی!؟
***
در مرثیهات، حسین تنها «سین» ست!
در کرب و بلا، شکسته ای غمگین ست
تو تاجر گریه ای و جای شک نیست
از تلخی سوگ، کام تو شیرین ست!
***
ای مرثیه خوان! روضه غفلت کافیست
با ذکر خرافه، کسب شهرت کافیست
از خون خدا، برادر من! شرمی
با سکهی کربلا، تجارت کافیست
***
ای مرثیه خوان! کرب و بلا ماتم نیست
میراث حسین، درد و داغ و غم نیست
جان مایهی نهضت حسینی این ست:
«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست.»
.: Weblog Themes By Pichak :.