دوست عزیز؛ تشکر می کنم از نقادی صریح شما، اما بهتر است نکاتی را از باب اینکه جواب سلام واجب است، علیکی گویم، لکن به اختصار!
1. نقد شما کمی مشوّش و در هم بوده و از چفت و بست خوبی برخوردار نیست. اشاره ای ناقص و کوتاه به مبانی اندیشه امام و بنیادهای نظری ایشان، چه ربطی به مطلب اینجانب دارد. در ضمن: ما نفهمیدیم که جنابعالی در این نقد به دنبال چه هستید؟ چه چیزی را نقد می کنید؟ معتقدید که امام مخالف ورود نظامیان به سیاست بوده یا نه؟ اگر مخالف بوده، پس ما از چندین دلیل ایشان به یک مورد در وصیتنامه استناد کردیم. اگر می فرمایید امام موافق بوده استنادات شما چیست؟
2. بنده و جنابعالی و دیگران می دانیم که بعضی مسائل و مطالب و اندیشه ها، زمان و مکان بردار نیست و با گذشت زمان و تغییر مکان، محتوا و اصل خود را از دست نمی دهند، ممکن است به دلایل مختلف از جمله مصلحت و ... یک امری برای مدت خاصی تعطیل یا لغو شود اما نه برای همیشه، مثل قضیه حج ... پس در حال حاضر هم اگر مقام معظم رهبری بنابر مصالح نظام وملت و شرایط زمان صلاح بدانند که نظامیان وارد مسائل سیاسی و حکومتی بشوند و ... سمعاً و طاعتا، برای ما فرض است که اطاعت کنیم و اعتراضی نداشته باشیم امّا هیچ کس تا به حال نشنیده و ندیده است که ایشان چنین دستور و یا اجازه ای داده باشند، بلکه همیشه تأکید بر راه امام و کلام امام و ... داشته اند.
3. حضرت امام با توجه به متن قانون اساسی(قبل از تجدید نظر) در وصیتنامه خویش به رهبری و شورای رهبری توصیه کرده اند، تغییر قانون اساسی و حذف شورای رهبری پس از رحلت ایشان صورت گرفته است.
4. ما نمی گوییم وصیتنامه امام حکم قانون اساسی را دارد و لازم الاتباع است، بلکه می گوییم :
الف: وصیتنامه امام همچون قانون اساسی انقلاب است (نه قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی)، که در آن به محورهای کلی انقلاب، صدور انقلاب و سازندگی در جمیع ابعاد مادی و معنوی حکومت اسلامی اشاره شده است و این با الهام از قرآن کریم و اهلبیت(ع) تبیین و تا ظهور مهدی موعود(عج) مورد نیاز می باشد. یعنی برای حفظ و بقا و تداوم انقلاب و نظام باید، هم به وصیتنامه امام و هم به رهبری و نظرات ایشان تمسک جست نه اینکه با تمسک به یکی، دیگری را به بهانه های مختلف (زمان و مکان) کنار گذاشت.
ب: همه اذعان دارند که امام مرجع اعلم بوده و اطاعت از اعلم واجب است. مگر اینکه اعلم تر از امام در حال حاضر وجود داشته باشد!
ج: عرفاً دیدگاهها و نظرات بنیانگذار یک نظام و رهبر یک انقلاب در راستای تثبیت و به بلوغ رسیدن آن، حکم قانون را دارد مگر بنا بر مصالح خود نظام و به تشخیص رهبر جدید، نقض گردد.
د: دیدگاههای امام در وصیتنامه، به ویژه عدم ورود نظامیان کاملاً مطابق با زمان و مکان فعلی است، چرا که طبق عرف بین الملل، ورود نظامیها به سیاست قبیح و غیر قابل پذیرش است.
هـ : چرا پیامها و وصیتنامه امام گزینشی و یک طرفه عمل می شود، هر جا به نفع ما باشد به آن تمسک و الا به اسم زمان و مکان ...
5. دوست عزیز؛ توجه داشته باشید قانون اساسی یک پارچه است، نمی توان به یک اصل بدون توجه به اصول دیگر عمل کرد، قانون اساسی می گوید نظامی ها تحت امر رهبرند، خود حق قانونگذاری و دخالت در دیگر امور را ندارند مگر به اذن رهبر .... مثل سایر احزاب و اشخاص حقوقی و حقیقی نیستند که در مسائل جاری و سیاسی حق دخالت و اظهار نظر و موضعگیری داشته باشند، نیروی تحت امر باید منتظر فرمان آمر خود باشد! کجا مقام معظم رهبری دستور داده اند که نظامیان حق چنین کاری دارند؟ در حالی که خود مقام معظم رهبری بارها (آخرین بار در خرداد سال جاری) تأکید به عمل به وصیتنامه امام داشته اند.
6. اشاره کرده اید به بیانات حضرت امیر (ع)، با اینکه قیاس مع الفارق است، اما اتفاقاً به اعتقاد ما شیعیان، اسلام از همین جا ضربه خورده است، یعنی عدم توجه به وصیت بنیانگذار نظام اسلامی یعنی پیامبر(ص). ضمناً حضرت امیر هم نفرمودند اگر من خلافت را دست بگیرم به مشی پیامبر عمل نمی کنم، بلکه فرمودند به مشی خلفای پس از ایشان عمل نمی کنم، حضرت امیر(ع) همان راه و مشی پیامبر را طی کرد و بر آن تأکید داشت لکن متناسب با زمان حال. اصول و ارزشهای پیامبر را زنده و حفظ نمود و ... پس امام راحل نیز با پیش بینی و برای رفع مشکلات و ایجاد وحدت و حفظ نظام و نیز پیش گیری از انحرافات انقلاب در آتیه، دستورالعمل تداوم بقا و حفظ آن را در وصیتنامه مهندسی نموده تا با گذشت زمان و دور شدن نسلهای بعدی از مبدأ انقلاب، مسیر برای همگان روشن باشد و بدانند که اهداف انقلاب چه بوده است.
7. تقسیم بندی جنابعالی از مبانی اندیشه امام درست نیست. و اینجا هم جای مطرح کردن مبانی اندیشه امام نیست. اما لازم است نسبت به نوشته شما به چند مطلب اشاره کنم.
الف: موارد الف، ب و ج در نوشته (مبانی اندیشه امام) شما به یک معناست.
ب: این موارد، هم در سیاست داخلی و هم خارجی (بین الملل) مصداق دارد و تقسیم آن صرف به بین الملل معنا ندارد.
ج: دفاع از مستضعفان هم (چه در داخل و چه در خارج) صدقه دادن نیست، سهام عدالت دادن هم نیست و ... بلکه معنوی و عملی است با برنامه ریزی دقیق و اصولی و با توجه به مصلحت نظام و مردم و شرایط زمانی و مکانی.
د: صدور انقلاب از منظر امام، لشکر کشی و حضور نظامی و دخالت در سایر کشورها نیست. اندیشه امام این نوع عمل را بر نمی تابد بلکه منظور خودسازی، توسعه و ... به تمام معنا و ارائه یک الگوی خوب و مناسب در همه ابعاد به جهانیان است. همانطور که خودتان نیز اشاره کرده اید پایبندی به تعهدات بین المللی از جمله اندیشه های امام بود. پس عدم دخالت در امور دیگران باید سرلوحه انقلاب باشد.
7. در بیان بنیادهای نظری اندیشه سیاسی هم عجله کرده اید و دیدگاه و تقسیم بندی یک نویسنده را مدنظر قرار داده اید. در بیان بنیادهای نظری اندیشه سیاسی امام، به طور خلاصه می توان به: توحید، عدم جدایی دین از سیاست، مردم و بسیج عمومی(همان مردم سالاری)، پویایی فقه و زمان و مکان، نفی ظلم و ستم، استبداد ستیزی، آزادی، عدالت و حق و قانون اشاره کرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.