انتخابات ریاست جمهوری هم پایان یافت و اوج حماسه ی سیاسی به قوع پیوست. حالا که در کار خلق حماسه افتاده ایم و قصد داریم حماسه ها را یکی پس از دیگری به کرسی اجرا بنشانیم، بدنیست تأملی هم در معنای کاری که قرار است انجام دهیم داشته باشیم. مطلب زیر - که گذری کوتاه به این موضوع دارد- در اردیبهشت ماه امسال به رشته ی نوشته در آمده؛ اما فضای وبلاگ کمیل- که از شور سیاسی و انتخاباتی مشحون بود- اجازه ی نشر این مطلب در زمان خود را نداد که اینک به حضورتان تقدیم می گردد.
«حماسه» مقوله ی گسترده ای است که پرداختن به آن، هم نیازمند زمان فراخ و هم دانش لازم است که هیچکدام در نگارنده و مقتضای نگاره ی حاضر موجود نیست. اما مطلبی-نکته وار- به ذهن رسید که فقط به طرح موجز آن بسنده می کنم و مطالب بیشتر و علمی تر در این حیطه را از خوانندگان و دوستان دانا و توانا فرا می گیرم.
حماسه در لغت به معنای شجاعت، دلاوری و جنگاوری است و در اصطلاح به متون منظومی اطلاق می شود که به بیان سرگذشت پهلوانی و جنگاوری پهلوانان و رزم آوران می پردازد.
آنچه در تعریف بالا آمده مربوط به حماسه های مدون موجود در فرهنگ ملل و اقوام مختلف دنیا است که ریشه در افسانه دارد؛ اما دسته ای از داستان ها نیز هستند که ریشه در تاریخ داشته و در عالم واقع آفریده شده اند.این وقایع از آن جا که نقطه ی عطفی در تاریخ بشر یا اقوام خاص محسوب می شوند، درحماسه های ادبی شان نیز انعکاس یافته اند. مثلاً رستم «یلی» در سیستان بوده، اما فردوسی او را «رستم داستان» می کند و از او حماسه ای می سازد که فرهنگ و زبان فارسی به خوبی و زیبایی هرچه تمام تر در آن متجلی است. گاهی نیز اشخاص یا گروهی در زمان خود علیه خان، فئودال، سلطان و یا ستمگر زمان خود به پا خاسته اند که جنبش آن ها پس از سال ها یا قرن ها سینه به سینه گردیده و در نهایت با تغییراتی، سر از متون حماسی در آورده است. بنا براین حماسه ها یا ساختنی هستند یا انتزاعی؛ اما در هر حال خاستگاه هر دو را باید در دل فرهنگ و شرایط فکری و اجتماعی ملت ها جستجو کرد. هرچند«گیل گُمش»، «هانرید» و «شاهنامه» هرسه ماهیتی حماسی دارند؛ اما هرکدام آینه ی سه فرهنگ متفاوتند که از میان سه قوم مختلف برآمده اند.
حماسه- صرف نظر از تعلق آن به قوم و فرهنگ خاص- دارای ویژگی هایی است که در زیر به بعضی از آن ها اشاره می شود:
1- حماسه- چه آن که از دل تاریخ بر خاسته و یا از بطن افسانه بر آمده، به دلایلی که جای طرح آن در این مقال نیست- برای آیندگان نقش الگویی دارد.
2- هرحماسه مدت ها قبل از این که به این عنوان شناخته شود، ساخته و واقع شده است. ساختن حماسه مانند نوشتن مطلب نیست که اول عنوان آن را بنویسیم و بعد به شرحش بپردازیم. بسیاری از وقایع - که امروز نام حماسه بر خود گرفته اند- چه بسا در زمان خود مطرح نبوده و حتی مردود و مطرود بوده اند.کار امروز ما زمانی حماسه خواهد شد که آیندگان از آن به خوبی و به عنوان کاری بزرگ و درخور یاد کنند. به عبارت دیگر قضاوت حماسی بودن یا نبودن کار امروزیان به عهده ی آیندگان است.
3- حماسه- بسته به ماهیت اش- برآمده از خواستگاه خاصی است. باید بستر حماسه در زمان و مکان خود فراهم شود تا پا به عرصه ی وجود بگذارد. حماسه هایی که ما امروز در پی خلق آن هستیم؛ اگر شرایط اش مهیا بود، مدت ها پیش خلق شده و نیازی نبود زحمت آن را ما متقبل شویم. از همین رو نمی توان تعیین نمود که باید فلان حماسه در فلان زمان و فلان مکان ایجاد و آفریده شود و یا نمی شود کسی کنترات کند که حماسه ی خاصی را در زمان و مکان خاصی ایجاد نماید.
4- حماسه، مولود خرد و اراده ی جمعی است. اراده ی یک جمع بر تحقق یک امر خاص زمانی تعلق می گیرد که:
الف) آن جمع و گروه برای محقق شدن آن احساس نیاز کند. احساس نیاز یک فرد یا یک قشر نمی تواند در خلق یک حماسه مؤثر باشد و برای حرکت در یک ملت اشتها ایجاد نماید.
ب) شور و شعور گروه برای رفع نیاز و راه های رسیدن به هدف به رشد کافی رسیده باشد.
5- آفریده شدن حماسه نیازمند بستر زمانی طولانی است. برای مثال واقعه ی عاشورا حماسه ای نبود که بدون هیچ پیشینه ای و بداهتاً در روز دهم محرم ایجاد شده باشد. این واقعه نتیجه ی حدود60سال جدال بین بنی هاشم و بنی امیه، مبارزه ی بین کفر و ایمان و حرکت تدریجی حکومت اسلامی در سراسیبی سقوط بود که در زمان علی(ع) شدت گرفت و در کربلا به اوج خود رسید. شاید ما «امروز» واقعه ای را حماسه بنامیم؛ اما آنچه که در باره ی حماسه بودنش قضاوت می کند «فردا» است. اساساً هر واقعه ای تا در تنور زمان تفتیده و پخته نشود و شرایط حماسه شدن بر او بار نگردد، نام حماسه بر خود نخواهد گرفت.
6- حماسه ها هیچگاه در زمان تولد، به حماسه مشهور نبوده اند. معمولاً قدر حماسه قرن ها بعد از ساخته شدن شناخته می شود. حماسه ی عاشورا در آغاز یک حرکت شکست خورده می نمود. حکومت شام از این که توانسته بود شعله ی اعتراضی کربلا را خاموش گرداند به جشن و پایکوبی نشست؛ اما همین خاکستر به ظاهر خاموش، جرقه ای برای قیام های دیگر شد و شعله ی آن همچنان گرمابخش اندیشه های آزاد و پاک و تابناک است.
از آنچه در بالا آمد می توان چنین نتیجه گرفت:
یک) این که اعلام کنیم «می خواهیم حماسه ای بیافرینیم» یک لفظ و شعار شاعرانه ی زیبا است که هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نمی پذیرد.
دو) درگذشته بسیاری کسان بوده اند که سودای کارهای بزرگ در سر می پروراندند؛که اگر جامه ی انجام به خود می پوشید و شهد واقعیت می نوشید، حماسه ای می شده ماندنی و خواندنی؛ اما چون فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه آماده نبود، به سان یک خیال زیبا و شیرین، در ذهن ایده آل اندیش صاحب اندیشه چرخی زد و به باد فراموشی سپرده شد. بنابراین دست و پا زدن در آمال و پرواز با بال خیال، با زندگی در واقعیت و حال تفاوتی بس شگرف دارد.
سه) حماسه های فرمایشی هیچگاه پا از کتاب و شعر و بخشنامه فراتر نمی گذارند و پس از تحمیل هزینه های هنگفت بر خزانه ی ملت، به دیار نیستی رهسپار می گردند.
چهار) فرق تاریخ و حماسه در این است که تاریخ به فرمان نوشته اما حماسه به ایمان نگاشته می شود، لذا تاریخ رو به گذشته دارد و حماسه رو به آینده. جای تاریخ در کتاب ها است و جای حماسه در دل های مردم.
آنچه در این نوشته آمده، خلاصه ترین است و کوتاه تر از آن ممکن نیست. عناوین دیگری نیز در موضوع حماسه وجود دارد که قابل تأمل و پژوهش است؛ مانند: بسترهای خلق حماسه، ابعاد جامعه شناختی و روانشناختی یک حماسه، ارتباط حماسه با فرهنگ ملی و فرهنگ عامه (folklore ) و ده ها عنوان دیگر. هرچند پرداختن به بعضی از عناوین یاد شده در کنار موضوع اصلی و همراه با این نوشته- حتی در حد کوتاه و به اندازه ی چند سطر- می توانست به صلابت، وثاقت و نفوذ مطلب در ذهن خواننده کمک شایانی بنماید، اما امیداست انوار تابناک اندیشه های دوستان اندیشمند در این صیت بسیط، عالمانه تر بتابد و ما را در سال خلق حماسه های سیاسی و اقتصادی، بیشتر بهره مند گرداند.
(10/2/92)
.: Weblog Themes By Pichak :.