چند نکته در تعریض به فرمایشات برادر گرانمایه ؛ جناب آقای حسینی
1- آیا اگر حلال را حرام کردن صحیح نیست ، حرام را حلال کردن چه؟ صحیح است یا نه؟
2- خدا خود در قرآن فرمود: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا. آیا اینها از قرآن نیست؟ و آیا نباید به اینها در مسیر هدایت بشر و امت اسلامی اعتنا کرد؟ نؤمن ببعض و نکفر ببعض؟
3- در همین راستا حدیث ثقلین را به کلی فراموش کرده اید که رسول مکرم-ص- در مقاطعی فرمود: إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی ؛ أهل بیتی. لن یفترقا حتی یردا علیَّ الحوض. آیا اعتقاد و التزام به این حدیث خرافه پرستی یا بالاتر از آن ، شرک است؟
4- و آیا اساساً تمسک به قول نبوی که نزدیکی او به منبع وحی و هدایت به تصریح قرآن مکرّم قاب قوسین أو أدنی است ، غیر امر الهی و چیزی غیر از هدایت بشر به کمال است؟
5- قرآن کتاب هدایت است: فیه هدیً للمتقین= در آن هدایت برای پرهیزگاران است. این نفی هدایتگری توسط مؤلفه های دیگر نظیر قول و فعل و تقریر معصومان -ع- نمی کند. همان گونه که شما و ما و همگان برای راه یابی در مسیر به راهنمائی و رانندگی مراجعه میکنیم نه قرآن! و آن را هم شرک نمیدانیم.
6- قرآن مفسر میخواهد و چه کسی از پیشوایان معصوم أولی به تفسیر آیات ؟ آیا تبیین آیات ، شرک است؟ آیا شما در ترجمه و تبیین آیاتی نظیر یدالله فوق أیدیهم و نیز و جاء و الملک صفّاً صفّاً و همچنین من کان فی هذه الدنیا أعمی فی الآخرة أعمی به عقل خود مراجعه میکنید ولی به توضیحات پیشوایان به بهانه شرک و خرافه اعتنا نمی کنید؟ و آیا همین مراجعه صرف به عقل ، نشانی از از خدا بریدن و به اصطلاح در غلتیدن در وادی کفر و شرک نیست؟(البته از زاویه نگاه شما به مسأله)
7- قرآن راهنما است. بدین منظور که کد میدهد و باید مبیِّن و مفسری باشد تا ما را از در غلتیدن در فهم و برداشت اشتباه نجات دهد. فهم حقایق قرآنی گاهی فراتر و وراتر از عقول ناقص بشری است. و کسانی را لازم دارد تا با اتصال به منبع وحی ما را از این حقایق مطلع کنند.
8- با مطالعه ظاهر قرآن بدون مراجعه به آنان که خود قرآن دستور مراجعه به آنها را داده است ، با تناقضات عدیده علمی و تاریخی مواجه میشویم. به عنوان مثال: در بحث خلقت زمین و زمان(شش روز و هشت روز ...) ، در بحث مدت خفتن اصحاب کهف(300 سال یا 309سال؟) و تعداد آنان(5 یا 6 یا 7 یا 8نفر)(راستی مگر نمی گوئید قرآن تبیاناً لکل شیء است؟ پس چرا مردمان را در قرون متمادی معطل گذاشته و در سوره کهف قول آدمیان را رجماً بالغیب معرفی نموده ولی به روشنگری نپرداخته؟ آیا جز این است که دأب قرآن بر موجزگوئی و احاله تفصیل مطالب به أهل الذکر است؟ فاسألوا أهل الذکر) ، نسبت قتل به خضر نبی ، نسبت دزدی دادن یوسف به برادرانش ، نسبت گناه به آدم ، نسبت ظلم به یونس(و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً!...) ، نسبت گمراهی و ترس به موسی و...
9- راستی آیا قرآن خود در مناسبات عقیدتی و اجتماعی دستور استفاده از وسایل را نداده است؟ وابتغوا إلیه الوسیله. و آیا در اموری که بدان علم نداریم دستور عدم ورود نداده است؟ لا تقف ما لیس لک به علم و نیز در غامضات و امور پیچیده که ورای فهم بشری است دستور به سؤال از دانایان نداده است؟ فاسألوا أهل الذکر. و آیا سراغ گیری از عالمان و عاقلان خود دستور قرآنی نیست؟(سیروا فی الأرض ها را ببینید و...)
10- مراد از سنت الهی ، سنتهای تاریخی و اجتماعی حاکم بر روابط بشری و انسانی است و سنت الهی چیزی جدای از این مقولات نیست.(توصیه میشود فلسفه تاریخ دکتر شریعتی و شهید مطهری و شهید صدر را مطالعه بفرمائید.) کما این که ما فرَّطنا در کتاب مقدس مسلمانان کتاب تکوین(آفرینش و خلقت کائنات) است نه قرآن مجید. راستی چنین برداشتی صحیح تر و علمی تر و عقلی تر نیست تا این که برداشتی ابتدائی کرده و در توجیه آن بمانیم؟
11- مراجعه به سخنان انبیا و پیشوایان معصوم که از قضا سخن آنان نیز نفی شرک و زدودن خرافه از باور و زندگی مردمان است ، منافاتی با کتاب مقدس قرآن که در جایگاهی بس رفیع است ، ندارد و مساوی با شرک و نفی توحید نیست.
12- نکته مهم: نقد سنت و مساوی دانستن آن با شرک و خرافه سخن سنگینی است که به نظر میرسد از باب لاتقف ما لیس لک به علم هر کس را یارای ورود و نظر دادن در این حیطه نیست مگر آن که پا را از حیطه تقوا فراتر بگذاریم که در آن صورت بسیاری چیزها شدنی است! و حداقل لازمه آن تبحر در رجال شناسی و سپس درایة الحدیث است.
و تا هنگامی که حدیثی از منظر عالمان علم حدیث و درایه و رجال از سه منظر سلسله سند و متن و دلالت حدیث مخدوش نباشد به قول قرآن نمیتوان رجماً بالغیب همه آنها را مورد انکار قرار داده و به ظاهر ناکافی قرآن دلخوش بوده و بسنده کرد. ابو علی سینا میفرماید: کلما قرع سمعک فاضرب فی بقعة الإمکان= هر آنچه را شنیدی(زود با چماق انکار نفی نکن. بلکه) آن را در وادی امکان و احتمال و این که ممکن است واقعیت داشته باشد ، قرار بده. راستی این به تقوا و دینداری و خداگرائی نزدیکتر نیست؟
13- حتی آنها که شعارشان حسبنا کتاب الله است در وادی عمل پی به این مسأله برده اند که این تعارفی بیش نیست و به سنت نبوی و اجماع و عقل و مصالح مرسله و قیاس و سدّ ذرایع/ضرایع رو آورده اند. حال که همگان به این مطلب اذعان دارند ، آیا بایسته نیست که به کسانی رجوع شود که کان علم و مهبط وحی هستند؟ و از بیخبری خود برای خود خبرساز نشویم؟
.: Weblog Themes By Pichak :.