به لطف خداوند، انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری در ایران با نتایج زیر به پایان رسید:

از50 میلیون و483هزار و 192نفر واجد شرایط رأی دادن، 36 میلیون و 704 هزار و 156نفررای دادند که 35 میلیون و 458 هزار و 747 رأی صحیح اخذ شد.

بدین ترتیب میزان مشارکت مردم در این انتخابات 72.7 درصد بوده است.

بر اساس شمارش کل آرا، دکترحسن روحانی حائز اکثریت آرا و به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم معرفی شد.

نتایج نهایی آرا به ترتیب میزان آرا بدین شرح است:

1- حسن روحانی: 18میلیون و 613هزار و 329 رأی

2- محمدباقر قالیباف: 6میلیون و 77 هزار و 292 رأی

3- سعیدجلیلی: 4 میلیون و 168هزار و 946 رأی

4- محسن رضایی: 3 میلیون و 884 هزار و 412 رأی

5- علی‌اکبر ولایتی: 2 میلیون و 268هزار و 753 رأی

7- سیدمحمد غرضی: 446 هزار و 15رأی

در مورد آرایش های انتخاباتی قبل  از رأی گیری و نتایج به دست آمده پس از اعلام آرا، تحلیل هایی وجود دارد که اهل فن را باید تا در این عرصه وارد شوند؛ اما فارغ از تحلیل های تخصصی، برداشت ها و تحلیل های مختلف دیگری هم وجود دارد که نگارنده یکی از آن ها را تقدیم دوستان می کند.

مردم ایران - علیرغم احساسی بودن، مفتون شدن در برابر صلابت سخنرانی ها، قول ها و نوع شعارهای کاندیداها- تا کنون در دوره های مختلف با زبان رأی خود – که تنها زبان نیمه زنده ی موجود در کشور است- با مسؤولان ارشد خود و جناح همیشه حاکم کشور سخن گفته است که یکی از آن موارد در همین انتخابات جلوه نمود. شاید بتوان سخن برآمده ی مردم از صندوق آرای این دوره از انتخابات را برای مسؤولان به صورت تحت الفظی و به شکل زیر ترجمه نمود:

 

الف) 7/72 در صد مردم یعنی 36704156 نفر در انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری شرکت کرده اند که درصد بالا و قابل قبولی است. اما از سوی دیگر 4/27 درصد یعنی 13779036نفر در انتخابات شرکت نکرده اند که به این تعداد، «آرای خاموش» گفته می شود. صاحبان این آرا از نظر نوع نگاهی که به انتخابات دارند مختلف بوده وبه گروه های زیر تقسیم می شوند:

یک- افراد بی تفاوت که هیچگاه خود را مقید به مشارکت در فعالیت های سیاسی و شرکت در انتخابات نمی دانند.

دو- افراد فعال جامعه که به دلایل مختلف- از جمله نوع عملکرد مسؤولان- به «بی رغبتی سیاسی» دچار شده اند.

سه- افراد بی اعتقاد به نظام و سیستم سیاسی موجود.

حال اگر فرضاً سهم هرکدام از گروه های بالا از تعداد آرای خاموش را مساوی بدانیم (که البته مساوی نیست)، در نتیجه تعداد هرکدام حدوداً 4593012 نفر می شود و سهم مخالفین و منتقدین به نظام و وضعیت موجود در این میان به 9186024 نفر می رسد.

ب) طرفداران آقای دکتر قالیباف به این خاطر به او رأی دادند که خود را مردی عاری از شعار و عملگرا معرفی می کرد و رأی دهندگان به آقای دکتر رضایی با هدف تحول در اقتصاد بی سامان کشور به او گراییدند. در نتیجه همه ی آن 9961704 نفر (مجموع رآی دهندگان به آقایان قالیباف و رضایی) به تغییر در روند سیاسی و اقتصادی موجود در کشور رأی داده اند.

پ) به زعم اصولگرایان بنیادگرا و تندرو، آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی – به دلایلی که همه می دانید- جزو مخالفان نظام، رهبری و جناح حاکم بوده و فعلاً از قطار نظام خارجند. از سوی دیگر همین دو مخالف نظام در همین نظام، نماینده ای به نام آقای دکتر روحانی معرفی می کنند که حائز اکثریت قاطع آرای مردم به تعداد 18613329نفر می شود و همه اذعان دارند که در صدبالایی از رأی رئیس جمهور منتخب به خاطر اعلام پشتیبانی آقایان هاشمی و خاتمی از ایشان بوده است.

ت) تنها کسی که سخن چندانی از تغییرنگفت جناب آقای دکتر جلیلی بود. ایشان که تلویحاً به تأیید شرایط موجود پرداخت، فاقد برنامه ی مدون و تیم کاری بود. او خود را تجسم گفتمان انقلاب اسلامی، آرمان های امام و رهبری و مبارزه ی بی امان، بی وقفه و خستگی ناپذیر با استکبار جهانی می دانست؛ یعنی همان شعارهایی که دیروز و امروز از حلقوم جناح همیشه حاکم کشور بیرون می آید. البته مردم هیچ مشکلی با این شعار ها ندارند؛ اما آن ها که قرار بوده این شعارها را به کرسی تحقق بنشانند، ثابت نکرده اند که درک خوبی از این شعارها داشته و یا مردان خوبی برای این میدان سترگ بوده اند. حالا این تفکر توانسته است به میزان 4168946 نفر رأی مردم را به خود جلب و جذب نماید.

اگر بخواهیم نتیجه ای از مطالب بالا به دست بدهیم، می توانیم آرای مخالفان و منتقدان وضعیت موجود را به شرح زیر اعلام کنیم:

-         تعداد رأی مخالفانی که دارای آرای خاموش اند 9186024 نفر.

-         تعداد رآی مردمی که خواستار تغییر و تحول اساسی در وضعیت موجودند 9961704 نفر.

-         تعداد رأی اهدایی به رئیس جمهور منتخب 18613329نفر.

-         مجموع آرا 37761057 نفر.

اگر رقم بالا را از کل واجدین شرایط رأی دادن کم کنیم تعدادشان به 12722135 می رسد. و اگر تعداد رآی افراد بی تفاوت را از این تعداد کم کنیم تعداد کسانی که راضی به وضع موجودند- با خوش بینی- به 8129123 نفر خواهد رسید.

با توجه به آنچه در بالا آمد می توان نتیجه گرفت:

اول- مردم مخالف گفتمان، شعارها و مدیریت کلان موجود در کشورند و «انتخابات» ها تنها روزنه ی نیمه بازی است که گاهی می توانند از راه آن حرف خود را به گوش مسؤولان ارشد کشور برسانند.

دویُم- حرکت بزرگ یا همان حماسه ی سیاسی مورد اشاره ی مقام معظم رهبری به شکل تقریباً قابل قبولی اتفاق افتاد؛ اما نه آن حماسه ای که مورد انتظار و باب طبع جناح حاکم بود. هرچند نوع تبلیغات و مانورهایی که از این حضور پرشور در رسانه ی ملی و جراید وابسته صورت می گیرد نشان می دهد که آن ها قصد مصادره ی حرکت مردمی به نفع خود را دارند، اما چه کسی است که نداند این حرکت بزرگ سیاسی مردم برای چه و با چه انگیزه ای صورت گرفته است.البته جناح حاکم بهتر از هرکس دیگری بر این موضوع واقف است؛اما این که سال ها است خود را به ندیدن و نشنیدن می زند موضوع دیگری بوده و خدا کند این اغماض ها موجب خشم مردم علیه نظام نگردد.

سه یم- این انتخابات و انتخابات هایی از این دست نشان داد که فاصله ی عمیقی بین مردم و حاکمیت وجود دارد. این پدیده ی بسیار بدی است، اما بدتر از آن، تلاش حاکمیت در سرپوش گذاشتن بر آن و وارونه جلوه داد به جای پذیرفتن و علاج کردن مشکل است. مثلاً تاختن به آقای هاشمی – که از ارکان نظام محسوب می شد- یکی از عوامل پیروزی آقای دکتر احمدی نژاد در دور نهم و دهم ریاست جمهوری بود، اما همین آقای هاشمی – که به اعتقاد اصولگرایان تندرو اکنون با نظام زاویه گرفته است - در دور یازدهم، از کاندیدایی حمایت می کند و همین موضوع یکی از عوامل پیروزی او می شود.

چهارم- کسانی که مخالف وضع موجودند- چه آن ها که کاندیدای انتخاباتی می شوند و چه کسانی که دست به فعالیت های سیاسی دیگر می زنند- به انحای مختلف مورد حمایت مردم قرار می گیرند. این پدیده ی نامیمون می تواند دو دلیل داشته باشد: یکی ناکارآمدی جناح حاکم و دیگری ناسپاسی مردم. ما در این جا قصد رد یا اثبات هیچ کدام از این دلایل را نداریم (که خود جای بحث عمیقی است)؛ اما در هر صورت این عملکرد سی و چند ساله ی دست اندر کاران است که – علیرغم غلوها و سفیدنمایی های بی مورد- زیر سؤال رفته که چرا اسلام و مدیریت شان نتوانسته است افراد کارآمد یا مردم سپاسگزار تربیت کند؟ و این که آقایان در مدت سه دهه ی پس از پیروزی انقلاب چه می کردند؟

پنجم- اصلاحات از زمانی که پا به دنیای سیاست نهاده تا کنون اصول مدون و منسجمی نداشته است، به همین خاطر هم گروه های مختلف با انواع گرایش ها، خود را اصلاح طلب معرفی می کنند و می خواهند از این پشم کم پشت کلاهی برای خود ببافند. البته این وضعیت مختص اصلاحات نبوده و سرنوشت همه ی گروه های سیاسی موجود در ایران است. ما به دنبال بررسی دلایل بروز این وضعیت نیستیم؛ اما یکی از آن دلایل را می توان عدم آزادی برای تشکیل احزاب و فعالیت های سیاسی مدون و م?ثر دانست. زیرا در فضای فعالیت های آزاد است که تضارب و تنقیح آرا صورت می پذیرد و رشد و توسعه ی سیاسی به بار می نشیند.

مقدمه ی مختصر بالا به این بهانه طرح شد تا بگوییم که مردم در این انتخابات به هیچ گروهی رأی ندادند؛ نه اصلاح طلب و نه اصول گرا. چون انتخابات در ایران نه حزب محور، که شخص محور و شعار محور است و آقای دکتر روحانی به خاطر شعارهایی مانند «تدبیر»، «امید»، «عدالت» و «اعتدال» به پیروزی دست یافت؛ همان شعارهایی که گمشده ی مردم در سه دهه ی پس از پیروزی انقلاب بوده و هست.

پنجم- به قول بعضی از تحلیلگران، این انتخابات علاوه بر انتخاب رئیس جمهور، در حقیقت یک رفراندوم برای عملکرد هسته ای نظام بود. نگارنده ادعای بالاتری دارد و معتقد است این رفراندوم نه تنها در خصوص عملکرد هسته ای که برای همه ی عملکردهای این سه دهه صادق است.ضمناً نگارنده یک پیشنهاد دارد و حاضر است آن را با آبروی خود ضمانت نماید. آن پیشنهاد این است که مسؤولین نظام عملکرد خود در موارد زیر را (برای ظرف زمانی بعد از انقلاب)به رفراندوم عمومی بگذارند «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»:

-         سیاست خارجی ازجمله سیستم برقراری ارتباط با کشورهای دنیا و سیاست هسته ای

-         سیاست های اقتصادی

-         سیاست های آموزشی،فرهنگی و هنری

-         عملکرد شورای نگهبان

-         عملکرد مجلس خبرگان

-         عملکرد مجلس شورای اسلامی (به خصوص در 8 سال اخیر)

-         سیستم مدیریت خرد و کلان کشور

-         مدیریت سیاسی هشت ساله ی دفاع مقدس

-         وضعیت عدالت، آزادی و اخلاق در جامعه

-         وضعیت گرایش عمومی جامعه به دینداری

-         میزان اعتماد مردم به مسؤولان

-         وضعیت دمکراسی موجود در جامعه

-         ...

به امید روزی که مردم ایران – این بار درکنار مسؤولان خود- انقلابی دیگر آغاز کنند و دنیا را در بهت حماسه ای مانند انقلاب سال 57 فرو برند و دوستان خوانندگان عزیز نیز نگارنده را به خاطر ارائه ی مطالب مختصر و دست و پاشکسته ببخشایند.

 

(27/3/92)




تاریخ : شنبه 92/4/1 | 11:58 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر