سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازنویسی و بازخوانی نوشته ای از استاد رسول جعفریان، با کمی اضافات.

مرز دینداری و سیاست قدری در هم تنیده شده و مشکلی را ایجاد کرده که سبب شده است تا عده ای از جوانان دین و سیاست را به حساب هم بگذارند. نمی دانم چه راه حلی دارد اما می دانم که باید راه حلی برای آن یافت و جلوی این مشکل را گرفت و الا... دامنه اش به خصوص در بحرانهای اقتصادی و سیاسی گسترده‌تر می شود.

زندگی آدمها مثل هم است. تفاوتی ندارد. یعنی از بسیاری از جهات شبیه به هم است. کنش ها، واکنش‌ها. و این نکته مهمی است. در بسیاری ازین حالات، ربطی به خوبی و بدی آدمها ندارد، یا اگر دارد کم است. البته صبر آدمها و طاقتشان مهم است. تفسیرشان از اطراف... و خوب خیلی از چیزهای دیگر. این را باید با مثال نشان داد.

مثلا اگر کسی را یا بچه اش را بیندازند به حبس، آن هم انفرادی و مثلا این که روزهای متوالی به او سر نزنند، یک روز دو روز... چهل روز... فرض است دیگر، واقعی که نیست. خوب کم کم مشکلاتی برایش پیدا می شود. یعنی حتی اگر بی تقصیر هم باشد، مسأله دار می شود... بعدا که بیرون می آید، حس او مثل اول نیست. اگر زمینه ای پیدا شود، شاید حرف مخالفی بزند، اقدامی هم بکند... آن وقت... و این بار به خاطر حرف و رفتارش گرفتار می شود... این بار کار خلافی کرده... بعد هم پرونده درست می شود. قاضی هم بر اساس آن حکم می دهد... قاضی ظاهرا کار خطایی نکرده... اما آیا ریشه یابی می شود که چه بر سر این آدم آمده بوده که کار به اینجا رسیده است و اگر دیگری هم بود... آدمی از جنس خودمان... آن وقت همین طور می شد یا نه؟

مثلا فرض کنیم یک فرد موجه و حتی انقلابی به خاطر توهمی مشکلی پیدا کند و همین مسیر را طی کند، در آن صورت چه رفتاری پس از یک دوره از او سر خواهد زد؟ تصور کنید کسی را بی دلیل در صدا و سیما، خودش یا... را یا بچه اش را متهم کنند... بعد که فریاد می زند، بگویند: فریاد زدی. او باز فریاد دیگری بکشد... و... در نهایت چه چیزی از این مسأله در می آید... [یا مثلاً یک جوان دانشجو یا هر کس دیگری را فقط بخاطر رأی ندادن به... یا عدم شرکت در نماز جمعه و... یا طرفداری از یک جریان سیاسی با شناسنامه دار... یا اصرار بر محوریت قانون اساسی و... در گزینش دانشگاه یا استخدام نهادها رد نمایند و اجازه ادامه تحصیل و کار ندهند! بعد به او بگویند که آقا مشکلی نیست. گذشت کن. ممکنه اشتباه کرده باشند. شما که بخاطر اینها نباید به...] یادمان هست که یکی از مقامات قضایی مدتی قبل به قضات گفت: این قدر دستور دستگیری ندهید، اگر یکبار بریزند به خانه شما و این جور بهم بریزند و ببرند آن وقت احتیاط بیشتری خواهید کرد... همه که آن قدر استوار نیستند که یک یا دو بچه شان در زندان باشند و باز هم بایستند پای نظام!

مقصود این که زندگی و روند زندگی آدم ها یک جور است، جنس آنها هم مثل هم است. این که ما بی دلیل به کسی سخت بگیریم، بعد او مجبور شود کاری کند که نشان دهد به حرفهای ما وفادار نیست و... بعد اشتباهی هم بکند و تند برخورد بکند... باز ما او را بیشتر تحت فشار قرار دهیم تا مثلا... تصمیم بگیرد ایران را بگذارد و برود... آنجا که رفت، خوب دیگر در ایران نیست، طبعا شاید کارهای دیگری هم بکند... بعد عکس اش را در فیسبوک می گذارد... و ما تازه آن عکس را دست می گیریم که نگفتیم از اول همین طور بود... نگفتیم این جنسش خراب بود، پدرش هم مفسد بود و اصلا فلان استادش یا مدرسه اش یا آن فیلمی هم که اول بازی کرد... همه اش خراب در خراب و فاسد در فاسد بوده است و...

در فقه می گویند اگر کسی پوست خربزه ای در راه بیندازد و کسی نفهمیده پایش روی آن بلغزد، و بیفتد، آن کسی مقصر است که آن پوسته خربزه را انداخته است... آیا در زمینه های اجتماعی و سیاسی هم همین قاعده وجود دارد؟ چه کسی عده ‌ای را هل می دهد و از خط خارج می کند؟ بعد هم طلبکار می شود که از خط بیرون رفتی... و اندکی بعد... هزار حرف و حدیث دیگر.

چه کسانی برای دور کردن شماری جوان از دین، با رفتارشان پوست خربزه زیر پای آنها می اندازد؟ حالا که آن شخص، آن جوان روی این پوست خربزه لیز خورده و افتاده و فحشی داده... یقه اش را می چسبند که فحش می دهی؟ خوب البته فحش داده است. قانون می داند که با آدم فحاش چه کار کند. محکومش می کند! متاسفانه در علم حقوق دیگر به این طرف قضیه توجه نمی شود که لایحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم. آن ظلم اولیه را قاضی نمی بیند اما فحش را و... می بیند.

من مدافع فلان هنرپیشه ای نیستم که رفته و همه حیثیت خودش و خانواده و کشورش را لگد مال کرده... اما سوالم این است که چرا ما رفتاری می کنیم که آدم ها به این روز بیفتند؟ آیا ما مقصر نیستیم؟ این «ما»‌ که می گویم تمامی کسانی است که به نوعی با «قدرت» و «امکانات» و «سیاست» در ارتباطند. قدرت هم فقط سیاسی نیست، قدرت ارشاد و تبلیغ دین هم هست. قدرت مالی هست. قدرت زبانی هست. حالا گذشته و ما کارهای لازم را برای او نکرده ایم، برای بقیه و بعد چه؟ برنامه ای داریم؟ لااقل یک زبان عذرخواهی هم نداریم؟ خطا می کنیم.

راستش بعضی هایمان کار خلاف شرع و قانون و اخلاق می کنیم، ولی بلد نیستیم یک عذرخواهی بکنیم. این یک رویه شده و متاسفانه اثرش در نسل جدید خوب نیست. این نسل کم کم عددش زیاد می شود. زاد و ولد می کند، یک روزی یک موج درست می شود... بعد ممکنست سیل بیاید. خرابی به بار بیاید... باید از حالا فکری کرد. آن که سیل بیاید، به سختی می شود جلویش را گرفت... کافی است روزی خودمان طی همین درگیری های درون گروهی کنار برویم... و همین برخوردها از سوی کسانی که غلبه کرده اند با ما بشود، و آن وقت اگر دادمان در نیامد!




تاریخ : یکشنبه 91/12/13 | 11:57 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر