سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردم قالیبافِ حصیرنشین

نوشته ای از عباس عبدی

طی این چند روزی که از سخنرانی رییس دولت در مجلس می گذرد، مطالب متعددی در نقد آن بیان شده است که نیازی به تکرار آنها نیست. اگر آن بخش از منتقدین وی که درون حکومت هستند، از توانایی سیاسی لازم برخوردار بودند، می توانستند این سخنان را به سکوی پرش سیاسی خود تبدیل کنند ولی به ظاهر رییس دولت هم متوجه این ناتوانی طرف مقابل خود شده ‌است که چنین بی پروا سخن می گوید. گویی که در 7/5 سال گذشته گروه های دیگری در مصدر امور کشور بوده اند. ولی الان معلوم شده؛ آنان که هنگام آمدن درصدد انداختن طرحی نو برای عالم و آدم و کهکشان راه شیری بوده اند، از انجام وظیفه در اداره خانه و کشور خود نیز ناتوان بوده اند. بگذریم. در این یادداشت از نکات مطرح شده درباره این سخنان، فقط به چند نکته اشاره می کنم:

1-‌ در اقتصاد، چهار شاخص مهم و کلیدی وجود دارد؛ رشد تولید، سرمایه‌گذاری، بیکاری و تورم. هر شاخص دیگری حتی شاخصی مثل ضریب جینی و نابرابری در برابر این چهار شاخص، اهمیتی ثانوی دارد. ولی در این سخنرانی چندهزار کلمه یی رییس دولت نمی توان آمار و ارقام و حتی ادعایی درباره بهبود این شاخص های چهارگانه یافت. دلیل آن هم روشن است، زیرا هیچ نکته مثبتی درباره این چهار شاخص کلیدی که استحکام ساختمان اقتصاد برپایه های بهبود آنها قضاوت و داوری ‌شود در این 8 سال دیده نمی شود که ارزش بیان کردن داشته باشد.

وقتی که نتوان درباره این اصلیترین شاخص ها آمار و اطلاعات داد، به ناچار باید برای رد گم کردن، آمار بیهوده اراضی جنگلی و زمین های قابل کشت کشور را ردیف کرد.

2-‌ ذهنیتی که مدیریت جامعه ما را دچار بحران کرده، در سراسر این سخنرانی دیده می شود. رییس دولت گفته است: «ملتی که در دریای ثروت نشسته نباید فقیر باشد.» این‌‌ همان ذهنیت خطرناکی است که جامعه را به این روز انداخته است. این جمله مرا به یاد یکی از یادداشت های توماس فریدمن، یادداشت نویس روزنامه نیویورک تایمز می اندازد که در حدود 10 ماه پیش نوشت که؛ علم بهتر است یا نفت؟ او توضیح می دهد که من بعد از کشور خودم، به تایوان بیش از هر کشور دیگری علاقه مندم، زیرا این جزیره مثل سنگی بی حاصل در دریایی توفانی می ماند که از هرگونه منابع طبیعی برای زندگی کردن بی بهره است، به طوری که حتی شن و ماسه (دقت کنید شن و ماسه) مورد نیاز خود جهت ساخت و ساز را هم از چین وارد می کند. با این حال یک چهارم بزرگ ترین ذخایر مالی جهان از آن این کشور است، چرا که به جای حفاری زمین و استخراج هر چیزی از معدن، این کشور در پی پرورش 24میلیون استعدادی است که زنان و مردان این کشور را تشکیل می‌دهد.

درست است. وقتی ملتی در دریای ثروت بنشیند، باید هم فقیر باشد، چرا که از نشستن جز فقر و نکبت و نابرابری چیزی حاصل نمی شود. آنچه که مردمی را ثروتمند می کند، نه نفت است و نه زمین و نه طلا و نه هیچ معدن طبیعی دیگر. این استعداد و آموزش و خلاقیت و غنای فرهنگی و مسوولیت پذیری سیاسی و اخلاقی است که مردمی را ثروتمند می کند. روشن است که چنین مردمی پس از یک سال مدیریت در یک شرکت، بیلان و گزارش کار می دهند، چه رسد به اینکه 8 سال در مصدر امور باشند و 600 میلیارد دلار درآمدی از‌‌ همان ثروت بی حساب و کتاب به خزانه شان واریز شده باشد و دریغ از یک سطر گزارش کار و پاسخگویی.




تاریخ : سه شنبه 91/11/3 | 12:46 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر