سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اگر دشمن از ما تعریف کند... (1)

اشاره: این مقاله ی وزین، نوشته ی حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی است که از وبلاگ ایشان منتقل شده است.

طرح مسأله

وقتی دشمنان اسلام یا نظام اسلامی، از برخی افراد مسلمان و به خصوص افرادی با سابقه ی روشن، به تعریف و تمجید می پردازند، از این اقدام آنان چه نتیجه ای می توان گرفت؟

مثلاً آیا می توان استنتاج کرد که:

الف) این اشخاص، دچار «خطا و اشتباه» شده اند و از معیارهای اسلامی فاصله گرفته اند؟ و یا

ب) این اشخاص، از سر غفلت، در جهت «تأمین منافع دشمنان» تلاش می کنند؟ و یا

ج) این اشخاص، «عوامل نفوذی» دشمن در میان ما بوده و بر طبق سفارش آنان موضع گیری می نمایند؟ و یا

د) این اشخاص، به استناد جانبداری دشمنان، مرتکب «معصیت شده» و شرعاً فاسق اند؟ و یا

ه) این اشخاص، به دلیل حمایت دشمنان، مجرم بوده و استحقاق مجازات هایی مثل «هتک حرمت»، «حبس» و ... دارند؟

این گونه پرسش ها که امروزه فراوان مطرح می شود و نویسنده نیز بارها با آن مواجه بوده است، از دو جهت قابل بررسی است:

یکی از جهت اجتماعی و برای دستیابی به این نکته که چرا گاه دشمن دهان به تعریف و تمجید می گشاید و «او» به دنبال چه غرضی است، و دیگری از جهت فقهی که «ما» در برابر تعریف و تمجید آن ها، چه وظیفه ای داریم و چه اثری شرعاً بر آن مترتب می شود؟ جنبه ی دیگر این مسأله، بررسی دیدگاه حضرت امام خمینی سلام الله علیه است که در این باره نظرات خاصی به ایشان نسبت داده می شود.

بررسی مسأله:

1- نگاه اجتماعی

در شرایطی که مخالفان و یا معاندان با فرد یا گروهی همراهی نشان داده و یا از برخی اقدامات آنان حمایت می کنند، در پس این همراهی و حمایت، انگیزه های مختلفی می تواند وجود داشته باشد. بدبینانه ترین حالت آن است که آن «فرد» مورد طمع آنان قرار گرفته و او را در خدمت منافع خود درآورده اند. ولی هرگز نمی توان گزینه های دیگر را نادیده گرفت و آن فرد را محکوم کرد زیرا احتمالات دیگری نیز وجود دارد، زیرا:

الف) همه ی موضع گیری های دشمن بر له یا علیه اشخاص، در تمامی موارد، ناشی از بغض و کینه، عناد و دشمنی نیست، چه این که اگر کسی کذاب و دروغگو باشد، «همه» ی گفته هایش دروغ نیست. از این رو ممکن است گاه دشمن هم به برخی از واقعیت ها اعتراف نموده و بر فضیلتی از رقیب خود در جبهه ی مقابل صحّه گذارد. این گونه اعترافات، دلالتی بر وجود نقطه ضعف در رقیب ندارد، مثلاً مگر می توان امیرالمؤمنین را تخطئه کرد چون در فلان مورد معاویه از وی تعریف کرده است؟ چه این که وقتی ضرار بن ضمره بنا به اصرار معاویه به عالی ترین توصیفات از مولی پرداخت، معاویه شروع به اشک ریختن کرد و گفت: واقعاً علی چنین بوده است: «فوکعت دموع معاویه ما یملکها و یقول هکذا کان علی.» ولی آیا این تعریف های معاویه، غبار بر چهره ی نورانی امیرالمؤمنین می نشاند؟ و آیا اشک های معاویه، - حتی در نزد آنان که امامت مولی را منکرند- دلالت بر قرابت فکری و عملی حضرت با معاویه دارد؟!!

از همین روست که در کتابهای مناقب، بیش از استناد به تعریف های دوستان، به تعریف های دشمنان و مخالفان استناد می شود و بر مبنای «الفضل ما شهدت به الأعداء» ، با شهادت دشمنان، فضیلت بیشتر و مهم تری اثبات می گردد!

استاد معظم حضرت آیه الله شبیری زنجانی که علاوه بر مرتبت والای فقاهت، در فن رجال و تراجم نیز شخصیت استثنایی است در این باره می فرمود:

«اگر شخص ناصبی، فضیلتی را درباره ی اهل بیت نقل کند، اعتبار آن، از اعتبار روایتی که یک شخص بسیار عادل نقل کند، بیشتر است، نه از باب اعتبار ذاتی نقل ناصبی، بلکه از باب این قرینه ی قوی بر صدق روایتش که او داعی بر بیان فضائل ائمه ما ندارد، لذا اطمینان قوی بر صحت نقل او پیدا می شود» (9/3/1380)

ب) گاه دشمن، نه از سر انصاف و صدق، بلکه به انگیزه منفعت و مصلحت خود، از برخی رقیبان خود حمایت می کند، مثلاً وقتی دشمن نفوذ فوق العاده را در جبهه مقابل می بیند و جسارت مقابله با افکار عمومی را ندارد، چاره ای جز « موج سواری» ندارد، لذا خود را همراه نشان می دهد تا کسب وجاهت کرده و بتواند منافع خود را در آینده حفط کند. نمونه از این تعریف و تمجید ها را در هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی از سوی دولت های بیگانه نسبت به حرکت عظیم مردمی در ایران و بخصوص نسبت به رهبری فرزانه آن سراغ داریم. در آن شرایط حضرت امام حمایت دولت های بیگانه را تخطئه نمی کرد، و در جهت تقویت نهضت از آن بهره می گرفت ولی رژیم شاه خود را در موضع ضعف می دید و همین حمایت های خارجی را بهانه ای برای سرکوب بیشتر قرار می داد و چنین استدلال می کردکه قیام مردم ریشه در منافع بیگانه داشته و به تحریک آن ها انجام می گیرد.

ج) گاه تعریف و تمجید دشمن، به دلیل آن است که «اقدام شخص» در جبهه ی مقابل به نفع او بوده است لذا دشمن رفتار او را مورد ستایش قرار می دهد ولی بازهم این دلیل برای محکوم کردن آن «رفتار دشمن پسند»، کافی نیست چه اینکه آن شخص را نمی توان محکوم کرد، زیرا ما مسلمانان بر اساس تعالیم اخلاقی اسلام موظفیم، حتی در میدان نبرد با دشمن به اصول اخلاقی پای بند باشیم. خداوند ما را از زیاد روی در حق دشمنانمان بشدت نهی کرده است: «و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا اعدلوا» (سوره مائده، آیه 8)

اگر مسلمانی از رفتار خلاف ادب و انصاف درباره دشمنان خودداری می کند و به این دلیل مورد احترام یا تمجید آنان قرار می گیرد، دارای یک نقطه قوت است، نه نقطه ضعف . مگر امیر المؤمنین، یارانی مانند حجر بن عدی و عمرو بن حمق را در هنگامه جنگ با شامیان از دشنام دادن به آنان منع نفرمود و ناخشنودی خود را از آن اعلام نکرد،: «انی أکره ان تکونوا سبّابین»، و مگر آن بزرگوار با تسلّط بر فرات، به سپاه معاویه اجازه ی استفاده از آب نداد و ایا علیرغم میل اصحاب خود حاضر به مقابله به مثل گردید و با این شیوه ی اخلاقی، دشمن را شگفت زده نکرد: «امر علیّ الّا یمنع اهل الشام من الماء فکانوا یسقون جمیعاً.»

حال اگر شامیان از این ادب و اخلاق تعریف کنند ـ حتی اگر این تعریف ناشی از حفظ منافع آن ها باشدـ ایا نقطه ی ضعفی در کارنامه ی علوی تلقی می گردد و ارزش کار حضرت کاسته می شود و یا حضرت در موضع اتهام قرار می گیرد؟

د) صف بندی و تقابل، گاه در «دو» جبهه، و گاه در «چند» جبهه است، در صورتی که خصومت و دشمنی دارای اضلاع متعدد باشد، ممکن است مقابله با یک دشمن در اولویت قرار گرفته و نسبت به دشمن دیگر، مقدم شمرده شود. این تقدم می تواند ملاک های مختلفی داشته باشد. مثلاً وقتی معاویه خود را در برابر دو جبهه می بیند، یکی جبهه ی امیر المؤمنین و دیگری جبهه ی خوارج، اگر به هر دلیل نخواهد یا نتواند به شکل هم زمان در هر دو جبهه حضور یابد، ممکن است خطر جبهه ی خوارج به دلیل تعصب کور و قساوت بی نظیر فوری تر و جدی تر احساس کند و آن را در اولویت قرار دهد، چه اینکه ممکن است متقابلاً خطر را در جبهه ی امیرالمؤمنین به دلیل تقیّد به عدالت و منطق، کمتر ببیند، همانگونه که امیر المؤمنین نیز درگیری با این مقدسین احمق و خشک مغز را بر درگیری بر معاویه ترجیح داد، در چنین شرایطی تحمّل پذیری نسبت به یک گروه از دشمنان، دلالت بر مماشات با آنان و عدول از موضع، تلقی نمی شود، و عقل و منطق که بر تدبیر در میدان های مخاصمه تأکید دارد، بر رعایت اولویت ها صحّه می گذارد . به همین دلیل است که نیروهای انقلابی در کشورهایی مانند عراق که دچار دیکتاتوری بوده اند، به دلیل آنکه از امکانات دشمن بیرونی برای به زانو درآوردن دشمن داخلی استفاده کرده اند، نباید مورد اتهام قرار گیرند، هر چند که ممکن است آنان در تشخیص اولویت ها و شیوه مبارزه دچار خطا شده باشند.

ولی چنین خطای ـ فرضی ـ که در تاکتیک ها رخ داده، استراتژی را ابطال نمی کند. مواضع مدبّرانه حضرت آیة اله سیستانی در برابر خطراتی از قبیل بقایای رژیم دیکتاتوری صدام و نیز عوامل افراطی تکفیری، بدون بازکردن باب مخاصمه با نیروهای استکباری، نمونه ای از این تدبیر است که اعتراف بیگانگان به موفقیّت آن، بر ارزش این تدابیر می افزاید چه اینکه زبان تهمت در باره ایشان، نشان از بی تقوایی دارد.

ه) مواضع دشمن بر له یا علیه افراد و گروه ها، نباید در همه ی موارد به عنوان «نظر واقعی» تلقی شود، دشمن گاه در محاسبات خود، از آنکه «عناد» بیشتر دارد، «تعریف» می کند، و یا به عکس از آنکه بدو تمایل دارد، «تکذیب» می کند. چه بسا او با این مواضع می خواهد ما را دچار فریب نموده و به اشتباه بیافکند. مثلاً در حالی که مخفیانه در حال "ساخت و پاخت" با کسی است، علناً به او" فحاشی" می کند تا اعتبارش در جبهه ی مخالف لطمه ای نبیند، و یا از کسی که دلیرانه در برابر او مقاومت می کند، تجلیل می کند تا به اعتبارش در جبهه ی مخالف لطمه بزند. از این رو ساده لوحی و کودکانه است که لیست شخصیت های خودمان را از آنان اخذ کنیم و سپس در برابر هر چهره ای که آن ها علامت منفی (-) گذاشته اند، علامت مثبت(+) گذاشته ، و به هر کسی که آن ها نمره مثبت داده اند، نمره منفی دهیم. زیرا نباید غفلت کرد که گاه نمره مثبت آن ها هم برای فریب ماست، چه اینکه معاویه با بکارگیری این شیوه به برخی از اصحاب امیر المؤمنین ضربه جدی وارد کرد.

 مثلاً قیس بن سعد بن عباده از برجسته ترین اصحاب مولی بودکه معاویه مدت ها برای جذب او تلاش کرد و توفیقی نیافت، تا اینکه یک روز به دروغ در منبر شام اعلام کرد که قیس با ما همراه شده و کتباً به من نامه نوشته که برای مشارکت در خونخواهی عثمان آماده است. قیس با پخش این خبر جعلی، در میان اصحاب حضرت مورد اتهام وسوء ظن قرار گرفته و بالاخره چنان افکار عمومی علیه او بسیج شد، که ابقای او  در سمت استانداری با مشکل مواجه گردید. این فاجعه نمونه ای کوچک از خسارت های نعل وارونه زدن دشمن است که دوستان ساده لوح را فریب می دهد. دوستانی که این معادله را پذیرفته اند: هرکس که معاویه از او تعریف کند ، لابد ریگی به کفش دارد و غیر قابل اعتماد است.

ادامه دارد




تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 11:29 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر