مقدمه: یکی از عوامل تشکیک و ایجاد شبهه در وجوب تقلید از مراجع دینی برای برخی افراد، به ویژه نسل امروزی، مشخص نبودن معنا و مفهوم و قلمرو و دامنه تقلید است. به خصوص این که در بعضی منابع دینی ما هم، از تقلید نا آگاهانه و کورکورانه منع شده است. در متون ادبی و علمی ما هم آمده:
راه دین تحقیق باشد و یقین کی بود تقلید رفتن راه دین
در حالی که اگر تقلید خوب تعریف شود و مفهوم آن روشن گردد، و گستره ی آن معین و دلیل آن نقلاً و عقلاً تبیین گردد، بعید است کسی مخالف آن باشد. اما متأسفانه یا این کار انجام نشده و یا شده و اطلاع رسانی صورت نگرفته یا اینکه برداشت های عوامانه ای از آن جا افتاده است. لذا بعضاً خیال می کنند تقلید یعنی بی اختیار شدن در همه ی امور دنیوی و اخروی، پیروی و اطاعت مطلق از یک فرد، قبول و عمل به نظرات یک مجتهد در همه ی زمینه ها بصورت چشم و گوش بسته و کورکورانه! در حالی که اینگونه نیست. تقلید یعنی مراجعه غیر متخصص به متخصص در یک علم و فنی؛ قرآن کریم مى فرماید: «فَسْـَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُون» (نحل، 43) اگر نمى دانید از آگاهان بپرسید. این آیه شریفه بیانگر یک قانون کلى عقلایى در مورد «رجوع جاهل به عالم یا ناآگاه به آگاه» یعنى همان «تقلید» است. (المیزان، علامه طباطبایى، ج 12، ص 271) البته عالى ترین مصداق این آیه (چنان که در روایات آمده) پیشوایان معصوم (علیهم السلام) هستند و مراجع تقلید و مجتهدان و دانشمندان متعهد و پرهیزگار از مصادیق دیگر آن به شمار مى آیند.
از طرفی تقلید از مراجع دینی به هیچ عنوان تقلید ناآگاهانه و کورکورانه نیست. بلکه در اموری است که خود شخص علم و تخصص آن را ندارد، که می تواند با وجود شرایطی به متخصصین مختلف مراجعه نماید.
مشکل بعدی قلمرو تقلید است. در این زمینه هم صاحب نظران معتقدند، قلمرو تقلید فقط فروع دین است. به گفته مجتهدین، تقلید در اصول دین (توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد) و ضروریات دین مانند: اصل واجب بودن نماز، روزه و ... و مسائل یقینی مانند:حرمت زنا، حرمت شرب خمر و... جایز نیست.
یکی از مراجع در پاسخ به این استفتاء که:
«آیا سفارشها و دستورهای اخلاقی دین مبین اسلام در قلمرو تقلید قرار می گیرد یا اینکه چون برخی از آنها تکلیف الزامی ندارد از حوزه قلمرو تقلید خارج است؟
پاسخ می دهند: دستورهای اخلاقی در قلمرو تقلید قرار ندارد مگر اینکه در عمل با یکی از احکام خمسه تکلیفی یعنی وجوب یا استحباب یا حرمت یا کراهت یا مباح ارتباط پیدا می کند.
حال وقتی در امور اخلاقی اینگونه باشد، به مراتب در امور سیاسی و اقتصادی و... نیز چنین خواهد بود. مثلاً کسی که سالها در رشته ی علوم سیاسی درس خوانده و مدارج علمی آن را طی کرده و مسلط به مسائل روز سیاسی هم هست. بالطبع چنین شخصی در مسائل و برداشت های سیاسی به اجتهاد رسیده و نیاز به تقلید ندارد. هیچ وقت دین و مذهب به چنین شخصی نمی گوید تو در این امور به نظر مرجع و مجتهد خودت باید عمل کنی! ببین مرجع تقلیدت به کی رأی داده! یا...
با توجه به آن چه ذکر شد، بدست می آید که تقلید در احکام شرعی معنای خاصی دارد و با تقلید کورکورانه و ناآگاهانه کاملاً فرق دارد و قلمرو تقلید نیز فروع دین است و اصول دین را باید از روی استدلال بدست آورد و به آن ها اعتقاد پیدا نمود. تقلید در خود فروع دین نیز به شکلی که عوام مردم و عامّه ی جامعه اعتقاد دارند نیست. به قول عطار:
عوام الناس را احوال بسیار عوام الناس را اقوال بسیار
عوام الناس اکثر جاهلانند حقیقت دین یزدانی ندانند
عوام الناس بس در دین زبونند بدریای جهالت سرنگونند
عوام الناس جز دعوا ندانند اگر دعوا کنند معنی ندانند
عوام الناس راه دین کجا دید سراسر دین ایشان هست تقلید
همه تقلید باشد دین ایشان نمیدانند حقیقت اصل ایمان
پس نباید به تقلید با دید عوامانه نگاه کرده و آن را کلاً رد کرد. پیش از ادامه ی بحث یک تعریف کلی و مختصر از اجتهاد نیز کمک به فهم نوشتار ما می کند: اجتهاد یعنی؛ «داشتن قدرت علمی بر استنباط احکام دینی از ادله و منابع مربوطه به آن. (منتهی الاصول، بجنوردی، ج 2، ص 890)
ادامه در شماره ی بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.