قداست های ساختگی (1)
قسم به چنار عباسعلی!
چه حیلهها که درین دامهای تزویرند چه رنگها که درین نقشهای الوانند
آورده اند که حرم سرای عریض و طویل «ناصرالدّین شاه» هر روز شاهد دعوا و رقابت های پنهان و آشکار زنان و کنیزکان و... بود، روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب خلافی می شود و از آن رو که می دانست بانو عصبانی شده و تنبیهش خواهد کرد، لذا تا پیش از خبردار شدن او، خود را به «شهرری» رسانده و در حرم «شاه عبدالعظیم» بست می نشیند، خبر بست نشینی کنیزک که به شاه می رسد، از بانوی حرم می خواهد که گناه کنیز را ببخشد؛
این بست نشینی و خروج کنیز از حرمخانه، شاه را به فکر برد که چاره ای کند تا اهل حرم به هنگام حوادثی این چنین، پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی امکان بست نشینی برایشان فراهم باشد.
شاه کرد با خود حیلهای ساز؛ بانوئی گیس سپید از اهل نیاز! دستور داد تا به دروغ این خبر دهد به آواز که؛ خواب نما شده و نظر کرده! و دوش در عالم رؤیا، به او خبر داده اند که در پای چنار کهن سال و بلند والا، توی محوطه اندرونی، امامزاده ای به نام «عباسعلی» مدفون است. این دستور با بستر سازیها و پیش زمینه و پس زمینه به خوبی انجام گرفت.
خبر که در حرم پیچید، همه خوشحال از اینکه من بعد امامزاده ای در اندرون دارند. از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویزند و...
[به قول امام خمینی:
ما ز دلبستگی حیله گران، بیخبریم از پریشانی صاحبنظران، بیخبریم]
شاه که از همه چیز خبر داشت، از خدا خواسته فوری دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و... اینگونه شد که آنجا را «چنار عباسعلی» نام گذاشتند. از آن پس هر که حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری می شد رو به امامزاده ی تازه کشف شده می آورد و دخیل می بست و نذر و نیاز و...
زن های شوهر مُرده، کنیزکان کُتک خورده، یتیمان درد کشیده، مقروضان گرفتار شده، راه ماندگان دست خالی مانده، عاشقان به وصال نرسیده، خلاصه هر مصیبت کشیده ای رو به سوی چنار عباسعلی می آورند. آنجا کم کم شد پاتوق هر بدبخت و بیچاره و درمانده ای!
ناصرالدین شاه هر چند این حیله به خرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای بست نشینی ناچار به خروج از حرم نشوند (نیتش واقعاً خیر بود!) اما به مرور این امامزاده صاحب شجره نامه و زیارتنامه و برو و بیائی شد که بیا ببین!
علم ها و کُتل های برافراشته و پارچه های تکّه تکّه شده و گره خورده بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگ های آش و پلو نذری در پای چنار و دعاها و وردهای ساخته شده و پشت به چنار راه نرفتن و دست به سینه تعظیم کردن نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد، طوری که پناه جستن به «عبدالعظیم حسنی» و قداست راستین او می رفت که جای خود را به «امامزاده عباسعلی» یا «چنار امامزاده» در درون خلوتگاه شاه بدهد!
دین فروشی، از پی مال حرام مکر و حیله، بهر تسخیر عوام
به گفته ی رندی! به احتمال، قسم به «چنار عباسعلی» هم در دربار جایگاهی ویژه یافته و از قسم های جلاله به حساب می آمده!
وه! که چه حیله ای است و چه می کُند و چه قدرتی دارد، این «آئین گرائی مذهبی»، آنجا که اصل فراموش و فرع جایگزین گردد. بدل سازند برای دور ساختن از «اصل» تا مردم مشغول باشند و مجالی برای فکر نیابند و در... بمانند! تا در پناه این قداست ساختگی، آنچه که مردم از ظلم و بی عدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند.
قداست های ساختگی و بدلی، اینگونه اند! هم از اصل و نسخه ی واقعی دور می کنند و هم به مانند «ابزار» وسیله ای برای سوء استفاده می شوند، تا در فرصتی مناسب در پناه سینه های چاک شده و فریادهای به آسمان رسیده و تعصّب های به جوش آمده، هر چه حقیقت و راستی است به قربانگاه روند. حال این نوع قداست کذایی را بر تن اشخاص کنند یا بر چنار و سنگ قبر و کلبه خرابه ای! فرقی نمی کند، نتیجه و بازخورد یکی است.
ایرانیان از آن رو که از درازنای تاریخ کهن دینمدارند، همین مسئله متاسفانه زمینه ای است تا گاه عده ای سودجو، کلاش و عیٌاش و سیٌاس و... با طرح ادعاهای عجیب و غریب و قداست های من در آوردی، سوءاستفاده سیاسی از مردم کنند و در وقت مناسب، از آن همه شور و فریاد و گریه و دخیل بستن، به نفع مرام سیاسی نه چندان روشن خود بهره گیرند.
البته که در این بین قشری گری و سطحی نگری و ساده لوحی برخی متدینان نیز بهترین کمک برای سیاه اندیشانی است که در صدد سوءاستفاده اند.
چه بر سر دین می آید؟! آن گاه که «قشری گری مذهبی» به یاری حیله گران ریاکاری بیاید که می خواهند دین را همچون ابزاری در اختیار خود گیرند.
چنار عباسعلی به عنوان نمادی از «قداست های ساختگی» اگر الآن به پا نیست، امّا بی شک شبیه آن کم نیست! چراکه جهل و نادانی توده ها همچنان باقی است، پس چنارهای عباسعلی نیز همچنان قابل رویش و باقی است.
نمونه ی دیگر در شماره ی پسین!
منبع: وبلاگ کنج درون
.: Weblog Themes By Pichak :.