نقد الحال
با اعتذار فراوان از دوستان به ویژه دوست بسیار عزیز و فرهیخته ام ؛ جناب آقای رجائی ، به نظرم آمد چند سطری را ، با توجه به رویکرد ایشان در باب نوشتن خاطرات و نیز برنتافتن 99% نقدهای وارده بر مطالبشان ، قلمی کنم.
به نظر میرسد مطالب مطروحه توسط جناب آقای رجائی از نوعی انقطاع و ناپیوستگی رنج میبرد ؛ یعنی ایشان در نقل مطالب خود کاری به این که آیا این سخن یا عمل ، قبل و بعدی هم دارد یا نه؟ و آیا این شخصیت یا آن رجل سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی رفتارها و اقذامات دیگری نیز داشته یا نه؟ ندارند و صرفاً به نقل یک خاطره و بعد نتیجه گیری یک یا یکسری اصول و قواعد اخلاقی و دینی و انقلابی مبادرت میکنند. مثلاً در مطلب اخیرشان از قول فرزند شهید مطهری مطلبی را نقل میکنند که ایشان با فلان فرد ملحد ساعتها در پارک قدم زده و بحث کرده و بعد نتیجه گیری کرده اند که بله باید از نظر اخلاق اسلامی و بر اساس مبانی دینی در مواجهه با مخالف و معارض ، این گونه بود. ولی ای کاش در کنار این مطلب ، اشاره ای هم به نامه کاملاً بی منطق شهید مطهری به امام در رابطه با دکتر شریعتی در سال 56 میکردند و بعد برای غنای بحثشان تحلیلی روانشناختی و انسان شناختی از این قبیل رفتارهای دوگانه از چنین شخصیت هائی ارائه میکردند. و این که چرا اصولاً ما به دلیل دیگر پرستی ، خودی ها را به سرحدّ کفر میرسانیم و کافران را عزیز و مکرّم میداریم و بعد پز میدهیم که بله ما اینیم! لااقل افراد این چنینی را مبنای اسوه و الگو بودن قرار نمی دادند.
راستی گفته اند تا آب هست چه نیازی است به تیمم؟! تا پیشوایان ما که قول و فعلشان همواره بر یک سیاق بوده است ، را داریم و در منظر و مرآی ما هستند چه نیازی به خاطره گوئیهای متزلزل از این و آنی داریم که با اندک تأملی میتوان متناقضات فراوانی را از زندگی آنها و رفتار و عمل آنها ارائه کرد؟!
هر چند بعید میدانم ایشان در چنین مواقعی دست از روحیه تسامح و مماشات و محافظه کاری و ملاحظه کاری برداشته و به نقد بیرحمانه دیگران بپردازد. چیزی که متأسفانه نوع غالب ما بدان گرفتاریم. (به قول دکتر شریعتی: خدایا! مگذار به خاطر مصلحت پرستی ، حقیقت را ذبح شرعی بکنم. که اتفاقاً ایشان بنا به تصریح خودشان ، حداقل در مورد برخی به آسانی حقیقت را فدای مصلحت های خودساخته میکنند.)
گر چه با توجه به رویکرد هرمنوتیکی ایشان در تحلیل مطالب که ظاهراً همین ایشان را به بررسی مُقطّع مُقطّع و بریده بریده وقایع و رویدادها و پدیده ها وادار کرده است ، نمیتوان بر ایشان خرده گرفت ولی به هر روی بررسی وقایع به ویژه شخصیتها مستلزم عنایت به یک سیر تاریخی و پروسه زمانی است و صرفاً با نقل خاطراتی از این و آن و دلخوش بودن به آن ، مشکلی را حل نمی کند و نمی توان قواعد اساسی اخلاقی را بر چنین تک رفتارها مبتنی و استنتاج کرد. مگر آن که نگرش ما به زندگی(جهان بینی) باری به هر جهتی باشد که در این صورت همه چیز و همه کار قابل توجیه و دفاع خواهد بود.(به قول آن اندیشمند: خدا را از زندگی بردارید ، همه چیز شدنی است!) که این هم با توجه به رویکرد ایشان در سیاست و دیانت ، حداقل آن چه که از نوشته ها و کامنت هایشان بر می آید ، پذیرفته نیست.
(باز هم پوزشی مکرر از دوستان)
.: Weblog Themes By Pichak :.