عالمان، لب فرو بسته و جاهلان، زبان گشوده!
جاهلانی که گشتهاند عزیز نه به حق، بل به نیش و ناخن تیز
در تاریخ آورده اند: هامان وزیر و کارگزار فرعون بود. روزی فرعون از وی بپرسید: برای ابقای فرمانروایی و خدایی خویش چه چاره سازم؟
چون بهامان که وزیرش بود او مشورت کردی که کینش بود خو
وی در پاسخ گفت: عالمان و دانشمندان ایشان را از علم گفتن منع باید کرد تا خلایق چون علم نشنوند و ندانند و حجت نیاموزند و آگاهی نیابند، تاریکدل و کوته مغز شوند و خوی پژوهش و دانایی از ایشان برود. آنگاه ایشان را به هر راه که خواهی توانی برد.
حاصل آن هامان بدان گفتار بد این چنین راهی بر آن فرعون زد!
لذا فرعون فرمان داد تا علما را از علم گفتن و آگاهاندن منع کردند. او چنین فرمان داد که «هر که در این شهر علم گوید زبانش ببرم.»
وای آن شه که وزیرش این بود جای هر دو دوزخ پرکین بود.
شک و تردیدی نیست که مقصود فرعون از علم، علم به معنای خاص نیست. بلکه آن آگاهیهای اجتماعی است که موجب بیداری بردگان و مردم عوام خواهد شد و فروپاشی نظام استبدادی او را در پی خواهد داشت، دانستنی هایی که اطاعت مطلقه را نفی می کند. والا فرعون خود به گسترش بحثهای به اصطلاح علمی آن روز مُصِر و مقید بود. مثلاً درباره ی چگونگی ساختن هر چه بهتر اهرام مصر و یا مشغولیات بی خطر ذهنی که به قدرت او آسیبی وارد نیاورد بی علاقه نبود. قطعاً اگر علوم به معنای خاص آن همچون ریاضی و هندسه و... منظور نظر بود، ساختن آن اهرام با آن عظمت و دقت غیر ممکن می نمود.
حال در سرزمینی که حاکمان آن در صدد حکمرانی مستبدانه و مطلقه باشند و خود را سایه و نماینده ی تام الاختیار خدا در زمین بدانند، به اجبار باید عالمان و دانشمندان و فرهیختگان آن دم فرو بندند و توان سخن نیابند تا مردمان اطاعت محض نمایند. با این حالت در اندک زمانی آن سر زمین، تبدیل به سرزمین سوخته گردد. آنگاه بزرگان آن چون بردگان، نخبگان آن در دام و مردمان آن همچون برِّه گان رام و اندیشمندان آن زبان در کام. اما جاهلان و نا اهلانِ آن در صدر و بام! چنانچه امام علی (ع) نیز در توصیف و شناخت عصر جاهلیت می فرماید: «بأرض عالمها ملجم، و جاهلها مکرم» سرزمینی که دانشمند آن لب فروبسته و جاهل گرامی بود. (نهج البلاغه، خطبه 2)
منبع: وبلاگ «کنج درون»
.: Weblog Themes By Pichak :.