رأی من هم رأی بُوَد، رأی تو هم رأی بُوَد، اما رأی او جلوه آراء بُوَد!
چو رأی در آن صندوقِ دهستان فکند / هزار فکر و نظر در جهان فکند
چو خلق را با سر آستین به رأی خواند / هزار شور و شغب در شکرستان فکند
جز این نتوان گفت ز کار و بار خاتمی / کارش چنان بود که پس تیر در، کمان فکند
عجب زمانه و عجب عالَمی داریم ما! به صحنه نیآید و خموش در کنجی بباید، هزار ناله و فغان بر آید که آه چه نشسته اید! دنیا را بر سرشان خراب کنید که بخاطر مطامع دنیایی و چند روز ریاست، ارزش های انقلاب و نظام را زیر پا گذاشت و پشت پا به اهداف امام و خون شهدا زد و دشمن شادمان نمود! وقتی هم که چون در گلو استخوانی و بی هیچ ادعایی و ریایی، در یک دهستانی، حاضر شده و در انتخابات شرکت می کند! باز فراوان تهمت و حرف و حدیث باریدن می گیرد که...
هر چند که هر کدام از دلمردگان و «فتنه گران!» و فتنه کوبان و منحرفان و بصیرت پیشگان و بی بصیرتان و... اعم از چپ و راست، کارش را نوعی خیانت خوانند، یا عده ای فتنه ای نو دانند، و یا اینکه به سخره و مزاح گیرند و بر او بتازند! اما پندار و کردار و گفتار نیکش چنان خواب از چشم مدعیان پر طمطراق اصولی و اصلاحی و انحرافی و... ربوده که روزها و ماها نیاز است تا تحلیل نمایند و خط و نشان بکشند. اگر واقعاً او مرده بود و بی ارزش و افتاده از چشم خلق، چرا عدم حضور و حضورش اینگونه نور و شعف، شور و شغب و ولوله ای به هم زده؟ چطور با گذشت چندین روز از انتخابات و اتمام کارش، هنوز خاتمی محور تحلیل های خارجی و داخلی است؟ اگر این نشان از مردگی است! پس کل جهان مرده است و..
او سر بلند و دریا دلیست، که ز پستی نیست / به پشت خویش اگر چون فلک خمی دارد
ز سیل کینه ی دشمن هر دم، چه غم خورد او / که همچو کوه است و بنیان محکمی دارد.
دوستان احساسی خاتمی هم بهتر است دم فرو بندند و خرده نگیرند که؛
عاقل به، اگر نظر ببندد زآن گریه که دشمن بخندد
دانا به، اگر نیاورد یاد زآن غم که مخالفی شود شاد
بدانند که عمل او مصداق این شعر باشد:
دهقان منگر که دانه ریزد آن بین که زدانه دانه خیزد.
منبع: کنج درون
.: Weblog Themes By Pichak :.