امروز کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، نوشته استاد حسین توفیقی را مطالعه می کردم. واقعا کتاب جامعی است. و البته از مردان بزرگ، جز آثار فاخر و چنین کارهای ارزشمندی انتظار نمی رود. در انتهای مبحث مربوط به مسیحیت، گفتاری است با عنوان شوق بازگشت حضرت عیسی مسیح (علیه السلام). شباهت غریب آن چند سطری که در این گفتار آمده با حال و روز جامعه شیعه در حیطه انتظار منجی، به راستی آدمی را به شگفتی وا می دارد. نمی دانم که ما با این همه تأکیداتی که در روایات آمده است، چرا نمی خواهیم برداشت درستی از انتظار مهدی موعود داشته باشیم. خوب است چکیده ای از این گفتار را شما مخاطب گرامی نیز بخوانید. کسی چه می داند شاید...
«جمعی از مسیحیان به سبب علاقه شدید به بازگشت مسیح، دچار توهم شدند و تاریخ هایی را برای این رویداد پیشگویی می کردند. اما با عدم تحقق آنها، رهبران دینی مردم را از این کار بر حذر داشتند... گروهی در قرن شانزدهم برای آماده کردن زمینه سلطنت حضرت عیسی برخاستند و برخی از شهرها را برای مدتی در اختیار گرفتند... جمعی دیگر برای سرعت بخشیدن به ظهور آن حضرت، 12 حواری تعیین کردند، ولی آن حواریون هم یکی پس از دیگری از دنیا رفتند و عیسی نیامد... عده ای برای پذیرایی از حضرت عیسی و انبیای پیشین در آمریکا آپارتمان تهیه کردند. برخی از مسیحیان نیز مدتها پیش از بنیان گزاری صهیونیسم، عقیده داشتند که شرط بازگشت عیسی، در آخرالزمان این است که یهودیان به فلسطین برگردند.»
جالب است که مشابه این رویدادها در جامعه شیعی نیز در طول تاریخ، و البته با شتاب بیشتری در زمان ما، قابل مشاهده است. همه این کجروی ها به خاطر آن است که فلسفه انتظار را کج فهمیده ایم. برای همین است که به جای آماده سازی روح و جان و فکر و اندیشه خودمان، تنها به دنبال تهیه اسب و شمشیر هستیم. حتما شنیده اید حکایت آن مرد عرب را که در پاسخ به دعوت امام حسین علیه السلام، اسب خود را پیشکش او کرد. غافل از آن که امام، خود او را می خواست، نه اسب او را.
این همه به خاطر آن است که خشت اول را کج نهاده ایم. پس تا ثریا...
.: Weblog Themes By Pichak :.