سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عجب صلیب قشنگی! چه هنرمندانه!

شب چهارشنبه، 13 دی ماه 90، شهر (مقدس و ام القرای جهان اسلام و مرکز...!) قم، ساعت 8 شب با اتوبوس شرکت واحد که پر از جمعیت و حداقل ده دوازده تا روحانی، اعم از پیر و جوان در آن نشسته یا ایستاده اند، به طرف منزل با ترافیک سنگین خیابان شهدا (صفائیه) و بلوار امین و...

لحظه ای چشمم افتاد به جوانی که کنار راننده، پشت به طرف جمعیت نشسته! چیزی نظرم را جلب کرد و کف کردم (از این ادبیات عذر خواهی می کنم) و میخکوب بر کف اتوبوس! بله! پس کله ی آقا پسر جوان (حدود 20 ساله) به صورت خیلی هنرمندانه و زیبا، به اندازه ی حدود 12 در 8 سانتی متر صلیب تراشیده شده، بوسیله ی آرایش ماهرانه ی مو! مبهوت از این کار هنرمندانه و غرق در ریزه کاری و زبردستی و چیره دستی آن استاد آرایشگر! و غرق در شگفتی زمانه!

خواستم چیزی گویم و یا با اخذ اجازه، با گوشی همیشه همراه، عکسی بگیرم، اما عقل سلیم نهیبم زد؛ مگر سیر شدی ز خویش و جان خویش؟ اگر تو سیر شدی! من نشدم! گفتم چاره و درمان چیست؟ گفت: همان به که بر نوشتن در «کنج درون» خود بسنده کنی که زمانه، زمانه ای است بس رنج آور و مردم آزار؛ روزی دو در این رحیل خانه          می باید ساخت با زمانه

آخه! جالب تر و عجیب تر از آن صلیب تراشیده و حکاکی شده بر پس کله! آهنگ تلفن همراه آن جوانک بود! کدام آهنگ؟ آهنگ و ترانه ی آن ورِ آبی؟ نه! بل، صدای «روح خراش» مداحی یکی از مداحان عاشق پیشه و دیوانه ی (قصدمان توهین نیست! این اسم انتخاب خودشان است) کشور که که با مداحی او، هم می توان به ثواب حرکات موزون رسید و هم به کباب هیئت های سینه زن و محزون!

تحلیل گزارش بالا به عهده دوستان!

منبع: کنج درون




تاریخ : پنج شنبه 90/10/15 | 9:40 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر