با احترام و خضوع نسبت به دوستان..
شعار مردم در روز نهم دی چه بود؟.. اگر واقعاً آنها را پیروز می دانیم آیا شعارشان حمایت از رهبر و نظامشان نبود.. آیا از فتنه گران برائت نجستند؟!.. هرموقع که آنها موضعی به نفع نظام گرفتند آن را منتج از جوسازی های نظام می دانیم و اگر به نفعمان رأی و نظر دادند از روی فهم و شعور می خوانیم.. و این دقیقاً همان چیزی است که عده ای را در نظام به آن متهم می کنیم...
نمی دانم منظور از قرآن بر سر نیزه کردن چیست ولی صحنه هایی که از تلویزیون و یا سایت ها می توان دید ..سوزاندن بود و پاره کردن و کتک زدن ماموران نیروی انتظامی و عریان کردن بسیجی و سوزاندن چندین ماشین و کیوسک نیروی انتظامی و سردادن شعار بر علیه ولایت فقیه و... البته ازآن طرف صحنه هایی دیده ایم از زنی که تسبیح به دست و در حال ذکر احتمالاً از دست ماموران کتک خورده بود و یا باتومی که به جای پا به سرها خورده بود و ماشینی که به قصد فرار و کتک نخوردن، خود فردی را زیر کرد و احتمالاً باید اخلاق اسلامی را رعایت کرده و می ایستاد و نوازشی قربتاً الی الله می شد تا دل بعضی ها خنک شود..!!
اگر شعور برای این ملت قائلیم و می گوییم قرآن های سر نیزه را می شناسند نگوییم با قرآن سر نیزه بیرون آمدند و به بهانه کیک و ساندیس و ساندویچ شعار دادند..
هیچ گاه دفاعی نسبت به عملکرد غلط بعضی در قضاییای این دو سه ساله نمی توان کرد و همه اش مورد تقبیح است.. مطلبی که رهبر معظم انقلاب«مدظله العالی» هم به ان اشاراتی داشته اند ولی این سؤال را کسی پاسخ نگفت که چه می شود که ادعای وجود تقلب گسترده در انتخابات تبدیل می شود به مراسم ختم برای این و آن ... و نامه نگاری های آقایان متحول شده بعد از انتخابات! به رهبری و دعوت به نامه نگاری توسط دوستان دیگر و کسانی که با اصل و مبانی نظام ایدئولوژیک ما مشکل دارند؟!
البته این هم درست نیست که ما فقط طرح ریزی و برنامه های ضد دینی عناصر ضدانقلاب و دین و روشن فکران غربگرا و فعالیت های زیاد آنها را از قبیل دعوت از تئوریسین های انقلاب های نرم در جهان جهت تدریس در دانشگاه گرفته تا اجرای این دستورات و نظریه ها در جامعه مطرح کنیم ولی عملکرد بد بعضی به ظاهر دوستان انقلاب و حرکات خودسرانه و گفتار نسنجیدشان را عنوان نکنیم...
(دوستان عزیز از شریعتی مثال می آورند.. ایشان در کتاب تشیع علوی و تشیع صفویشان دشمنیشان نسبت به اسرائیل و دیگر دشمنان اسلام را به خوبی نشان داده اند و حتی عثمانی خونریز و جلاد را از آنها ارجح می دانند.. چون عثمانی مسلمان ولی نه مسلمانی که دست در دست دشمن مسلمان دارد... حالا این اسرائیل و مسیحیت و دشمنان اسلام چقدر مواضعشان به ما نزدیک است و آیا ما حرف های آنها را تکرار نمی کنیم؟!. صد رحمت به عثمانی می گوید چون پیشانی اسلام در برابر کفار و دشمنان اسلامند و آنوقت مواضع ما.. توصیه می کنم این کتاب را مجدد بخوانید.. مثال هایی که ایشان می زند در مورد شیعه صفوی و شیعه علوی عیناً مواضعی است که عده ای روشنفکران ما برعکش آن عمل می کنند و بیخود نیست که امثال سروش مواضع ایشان را برنمیتابد.. شریعتی خار چشم شیعه صفویست.. درست.. ولی خار چشمان روشنفکران سرتاپا رنگ و بوی غرب گرفته امروز هم هست.. ایشان در ابتدای کتاب البته اشاراتی به سوء استفاده های احتمالی دارد که ممکن است روشنفکر و غیره داشته باشند ولی این نظریه خویش را مقدمه بیان تشیع علوی و صفوی می داند و آن را بیان می کند..)
و آخر اینکه خبر رسیده مهدی فاطمه آمده است... تو ای شیعه علوی در کدامین سرزمین به دنبال او خواهی رفت و او را خواهی یافت؟!...
.: Weblog Themes By Pichak :.