سفارش تبلیغ
صبا ویژن

6- نگاه خدامحورانه به انسان و جهان:معنای این سخن این است که:

الف)خدارا مبدأ همه ی موجودات بدانیم.

ب) او را ناظربر  همه ی اعمال و رفتار انسان تصور کنیم.

پ)به خاطر داشته باشیم که او ارزیابی کننده وجزا دهنده ی همه ی رفتارها است.

ت) به خاطر موارد یاد شده و صدها مورد دیگر، انسان نباید در توجه و حتی عشق ورزیدن به خداوند، دیگران راشریک او قرار دهد.

   این مفاهیم، لُبّ عرفان ناب است که در ادبیات جهان به ویژه در ادبیات ما ، موج می ز ند. البته کسانی هم بوده و هشتند که با تمسک به این مفاهیم ، راه افراط پیموده ، ارتباط خویش را از عالم و آدم بریده اند. ردپای این تفکر دراندیشه های بعضی از متصوفه و تفکرات افراطی عرفانی دیده می شود. آن ها به بهانه ی این که فقط می خواهند خدا رادر خانه ی دل خویش جای دهند، پرداختن به هر چه غیر خدا است را ترک نموده و سر در لاک اعتقادات خویش فروبرده اند.

   دراندیشه های ناب عرفان اسلامی و الهی همانگونه که فراموش کردن خدا مذموم است, فراموش کردن مخلوق  او هم پسندیده نیست. و به همان میزان که گرایش به آخرت سفارش شده ، طلب دنیا نیز مورد تأکید قرار گرفته است. چرا که انسان زندگی خویش را از دنیا آغاز می کند و باید علاوه بر این که ره توشه های زندگی آخرت رااز دنیا مهیا سازد,در آن به زندگی سالم بپردازد.و زندگی سالم هم بدون برخورداری از مواهب دنیوی امکان پذیر نیست.پس عشق به خدا مساوی با تنفر نسبت به دیگران نیست.و پرداختن به یاد و نام او نباید به فراموش کردن مخلو قات او منجر شود.و زندگی دنیا نباید به بهانه ی آخرت تعطیل گردد. البته متون دینی ما پر از دستور هایی در این خصوص  است که به خاطر پر هیز از طولانی شدن سخن از آن ها صرف نظر می شود.

   آنچه از این مبحث می توان نتیجه گرفت این است که تربیت دینی باید متربی رابه یک دیدگاه صحیح ،معقول و متعادل نسبت به خدا، رابطه بنده بااو و با دیگر مخلوقات او برساند.اماخودخداوند همچنان بایددرمرکزتوجهات، رفتارها،گرایش ها وتصمیم گیری های زندگی فردی و اجتماعی باشد.

7- خودشناسی مقدمه ی خداشناسی: معمولا ًما در تربیت دینی رایج امروز، سعی می کنیم متربی رااز زمان طفولیت با اصول دین، فروع دین، بحث نماز اعم از مقدمات، مقارنات، مبطلات و دوازده امام، چهارده معصوم و یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر آشنا کنیم ونشانه های ظاهری یک مسلمان را برایش تشریح می کنیم.او را وامی داریم تا پای خویش رااز این چهار چوب بیرون نگذارد وبه او می آموزیم که برای برقراری ارتباط با افراد پیرامون خود همین ملاک رامد نظر قرار دهد و کسانی را که ظاهرشان با این ملاک ها هماهنگ نیست، خارج از دایره ی دیانت بداند و چون :« هر که دراین حلقه نیست، فارغ از این، ماجراست» ، پس تا زنده است، پا از این حلقه بیرون نگذارد. تنهاراه پیوند او بادیگران هم امربه معروف و نهی از منکر است؛ آن هم به هر شیوه ای که می خواهد و می داند.

    خلاصه ، زندگی از همان کودکی خلاصه می شود به:

1- انجام اعمالی که طوطی وار حفظ کرده ایم.

2- توجه به دیگران که آیا آنچه ما به آن پایبندیم، ملزم هستند یا نه!

آنچه دراین میان قربانی می شود سخن مولا علی(ع) است که :« من عرف نفسه فقد عرف ربه»

بی شک این سخن گران سنگ می تواند یکی از مؤلفه ها و مبناهای مهم درتربیت دینی باشد. زیرا:

الف- انسان را – قبل از این که به دیگران توجه دهد- متوجه خود می کند.

ب- سرچشمه ی حرکت به سوی خداوند را از خود می داند.

پ- شناختن و پرداختن به خود را بر پرداختن به دیگران مقدم می شمارد.

ت- وجود انسان - از جنبه های متخلف - را چون دریایی می داند که پاروزدن در این دریا

می تواند انسان رابه دریای وجود خداوند متصل گردند.

ث- والایی و کرامت گوهر وجودانسان رابه او گوشزد می کند.

و چه خوب است که انسان هابا توجه به موارد فوق و فارغ از همه ی دغدغه های محیط اطراف  برای رسیدن به قله های عرفان، تخلق به اخلاق الهی و انسانی و دست یافتن به راه های مختلف تربیت خود و دیگران، اول از« خود» شروع کنند،تا بتوانند درجات بالاتری از معرفت و تربیت را بپیمایند.

8- مدیریت برعواطف و غرایز: قبل از این که به این بحث بپردازیم، لازم است مقدمهً به این نکته ی مهم اشاره شود که:« اخلاق گرایی در بطن دینداری است» یعنی :

اول- هیچ دینداری خود را آزاد و رها احساس نمی کند.

دوم- تقیّدات و محدودیت های مربوط به رفتار خود را از دین می گیرد.

سوم- به ارزش گذاری در رفتار معتقد است . هر چند به رنگ خاکستری علاقه دارد و سعی می کند هر چیزی را نه سیاهِ سیاه و نه سفیدِسفید ببیند ,اما رنگ سیاه و سفید را انکار نمی کند. او از متن آموزه های دینی خود آموخته است که باید مجهز به سنگ محکی به نام«فرقان» باشد تا بتواند ، بد و خوب ، زشت و زیبا، فضایل و رذایل و خیر و شر را از یکدیگر باز شناسد. این مقدمه را تا همین جا داشته باشید چون مجدداً به آن باز می گردیم. و اما مطلب اصلی:

  خداوند در وجود انسان عناصری چون عواطف مانند: ترس، خشم، مهرورزی، محبت و ...... و غرایزی مانند: گرسنگی، تشنگی، تمایل جنسی و .... قرار داده است تا زندگی بر پایه ی آن ها داوم وکمال یابد.اما باکمی دقت به مجموعه ی نیروهای عاطفی و غریزی ، درمی یابیم که استفاده از هر کدام، زمان و مکان خاص خود را می طلبد. واین امر مستلزم یک مدیریت قدرتمند در به کارگیری آن ها است تا استفاده ی به جا و به اندازه از آن ها میسر گردد.

از مطالب با لا درمی یابییم که اخلاق یعنی:

- اعتقاد به بد و خوب و فضایل و رذایل

- تجهیز به سنگ محک یا همان فرقان برای تشخیص فضایل از رذایل

- اعتقاد به این که تمام خوبی ها و بدی ها از عواطف و غرایز بر می خیزند.

  برای دست یابی به مکارم اخلاق باید شیوه های مدیریت بر عواطف و غرایز را فرا گرفت  و به آن ها عمل نمود.

   در بعضی از دیدگاه ها ی اعتقادی ، اخلاق جایگا هی ندارد و در بعضی دیگر، نسبی است. اما در دیدگاه دینی، اگر چنین بود، نیازی به حضور پیامبران الهی در بین مردم نبود واگر احیاناً برای نظارت و سرکشی به مخلو قات خداوند هم مبعوث می شدند، به کتاب و فرقان احتیاجی نداشتند. لذا برگزیده شده پیامبران همراه با کتاب و فرقان بر این حقیقت دلالت دارد که انسان ، هم طبیعتاً اخلاق گرا و هم ملزم به رعایت اصول اخلاقی است. وبه عبارت دیگر:

الف- باید بر عواطف و غرایز خود مدیریت کند.

ب- این مهارت را در فرآیند تربیت از کودکی بیاموزد و به کودکان خود نیز آموزش دهد. و کاملاًروشن است که این مقال مربوط به مقوله ی تربیت دینی است.

   از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که « تربیت دینی» از آنچه که فکر می کنیم و عمل می کنیم ، عمیق تر و کار آمد تر و مانند خون در رگ رفتارهای روز مره ی انسان ها در جریان است. لذا با تجربه های انسانی هم ارتباط کامل دارد. به این معنی که اگر افراد در رفتار های خود، حتی رویکرد دینی هم نداشته باشند به مرور زمان به آموزه هایی از دین  دست خواهند یافت.نمونه ی آن هم جوامع «سکولار» و حتی «لائیک» است.اگر به رفتارهای فردی و اجتماعی دراین جوامع دقت کنیم ، هماهنگی این رفتار ها بابعضی از آموزه های دینی را به خوبی در می یابیم . درست است که آن ها در سخن، حضور دین در زندگی را نمی پذیرند، اما تجربه های زندگی در طول قرون ، آن ها را عملاً به وادی تعالیم دینی کشانده است.تا جایی که بسیاری از ما معتقدیم، رفتارهای دینی در ممالک غیر دینی شایع تر از بلاد اسلامی است. هر چند تلخی بعضی از تجارب، شیرینی خاص خود را دارد، اما ممکن است  بعضی از این تلخی ها هیچگاه به شیرینی تبدیل نشود.ازسوی دیگر باگرایش به آموزه های دینی وبه کارگیری آن ها درزندگی می توان، هم از تلخ کامی ها پیش گیری کرد وهم زمان لازم برای آزمایش و تجربه رابه زمان استفاده از شیرینی ها ی زندگی افزود .      

                                                                                                           25 /1385/9




تاریخ : شنبه 87/6/2 | 2:1 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر