غیبت از واجب ترینِ واجبات است!
«اگر من تحقیق کردم و قرائن قطعی بهدست آوردم که این آدمی است که کارش برای اسلام ضرر دارد، اما دیگران به این مسأله توجه ندارند و به او حسن ظن دارند، وظیفه من در اینجا چیست؟ در این موارد تا زمانی که مسأله مربوط به شخص خودش است، من حق ندارم اسرارش را فاش و گناهانش را علنی کنم اما اگر بناست گناه او به اسلام ضربه بزند، آیا باید سکوت کنم چون که غیبت حرام است؟ آیا باید آبرویش را حفظ کرد؟ در اینجا این حرف پذیرفته نیست. ما باید اسلام را حفظ کنیم. در اینجا غیبت از واجبترین واجبات است. باید این دشمن اسلام را به مردم معرفی کرد. چرا که مسائل شخصی مطرح نیست، بلکه مصالح اسلام مطرح است. اینجا اگر کسی بگوید که غیبت نکنید، چون حرام است، در واقع فریب کاری میکند.» آیت الله مصباح یزدی
جملات بالا، عین فرمایشات آیت الله مصباح یزدی است که چند روز پیش بیان شده. بالاخره هر کسی؛ کند بی پرده روزی مضمرش را / در آخر / بچشم خویش بیند جوهرش را!
بالطبع وقتی ایشان آزادند برداشت خود نسبت به احکام اسلام را ابراز نمایند و اینگونه بی محابا نظر و حکم صادر کنند، دیگران نیز مختارند که برداشت و تفسیر خود را بیان نمایند. کم نیستند علما و آیات و مراجع دینی و مذهبی که در سطح ایشان باشند و نظر بر خلاف ایشان داشته باشند. از طرفی انتظار نیست که همه مثل ایشان بیندیشند و نظر دهند. ممکن است یکی دیگر از بزرگانِ اهل علم، برداشتش این باشد که؛ نظرات و دیدگاهها و اعمال و رفتار و کردار جناب مصباح، بویژه در بعد سیاسی و اجتماعی و حمایت های بی دریغ ایشان در گذشته از... موجب ضربه و لطمه به اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و کشور شده است، پس غیبت و... آقای مصباح حلال و آزاد است! بردن آبرو و حیثیت ایشان نه فقط خطا و گناه نیست و عقابی ندارد بلکه عین صواب است و ثواب هم دارد! و موجب خشنودی خدا و پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت!
حال عده ای غافل و ناآگاهِ از عوام، یا حتی افراد فرصت طلب جامعه به اسم پیروی و طرفداری از هر کدام از این بزرگان، پاشنه ها را وَر کشیده و کار و زندگی را تعطیل کرده و مهیای کسب توشه ی دنیا و آخرت شوند! چه پیش خواهد آمد؟ چه بلایی سر مردم و کشور و دین و مذهب خواهد آمد؟ چه کسی پاسخ گوی عواقب و نتایج این تفاسیر و برداشت های شخصی خواهد بود؟ این است مکارم اخلاق؟ دین و مذهبی که به این راحتی و آسانی مجوز غیبت و تهمت و افترا و... دهد [که قطعاً اینگونه نیست] می تواند دین کامل و ناجی و ... باشد و بشر را به سر منزل مقصود برساند؟ حاشا و کلا!
در نهایت می توان گفت:
در کف نفس و هوا و دیو اسیر افتادهایم تا بلذات جهان بیجا نظر افکندهایم
بهر تعظیم خسان و اعتبار ابلهان خویشتن را چون گدایان دربدر افکندهایم
راه دوزخ پیش داریم و بسرعت میرویم بی محابا خویشتن را در خطر افکندهایم
راه جنت را بما بنموده حق با صد دلیل از ضلالت خویش را ما در سقر افکندهایم
سوی ما از یار ما با آنکه میآید خبر ما درین ره خویشتن را بیخبر افکندهایم
دوست را با ما نظرها هست پیدا و نهان ما چو کوران آن نظرها از نظر افکندهایم
جان ما را تیر باران حوادث کرد چرخ ما به پیش تیر بارانش سپر افکندهایم
تا نپنداری که ما اینراه را خود میرویم پیش چوگان قضا چون گوی سر افکندهایم
جان شد این تن وعده? دیدار جانان تا شنید چشم شد در گوش تا ما این خبر افکندهایم
حرف او بشنیده دل هر جا که گوشی دادهایم روی او دیده است جان هر جا نظر افکندهایم
تا بکی در عرض ره خواهیم گشتن عمر شد بهر کاری فیض خود را در سفر افکندهایم
از وبلاگ «کنج درون»
.: Weblog Themes By Pichak :.