سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنچه در ماه‌های اخیر در سوریه رخ داده، از دید رسانه‌های غربی، یک سرکوب تمام عیار است، در حالی که اگر بخواهیم با دقت اخبار و اطلاعات قریب به یقین و نیز رخدادهای روی داده را تحلیل و بررسی کنیم، قطعا هیچ منبع خبری در این باره نمی‌تواند، جایگزین مشاهدات مستقیم افراد از شرایط این کشور باشد.

به گزارش «تابناک»، یکی از ایرانیانی که در یکی دو ماه اخیر سفری به سوریه داشته، نتیجه مشاهدات خود از اوضاع سوریه، مردم این کشور، ارتش، مواضع بشار اسد، موافقان و مخالفان و... را این گونه گزارش داده است:
1 ـ روی صندلی هواپیما نشسته بودیم که همسفرم سر صحبت را با مسافر صندلی کناری باز کرد. زن از اهالی سوریه بود و برایمان از تظاهراتی در مسجد اموی گفت که چهار کشته داشته است. تأکید می‌کرد که نیروهای امنیتی سوریه عامل این کشتار بوده اند؛ این حادثه در واقع آغاز فاز جدی درگیری‌ها در سوریه بود. گوشه ذهنم صدقه ای کنار گذاشتم!

2 ـ در واقع پیش از آن هم یک خیزش فیس بوکی برای اجتماع در شهرهای حلب و دمشق اعلام شده بود، که به دلیل حضور نداشتن مردم حتی نیازی به حضور نیروهای امنیتی هم نشد. کشتار در مسجد اموی، نخستین فاز از رسانه‌ای شدن تحولات در دمشق بود.

3 ـ سه روز بعد جمعه بود و من از کنار مسجد اموی می‌گذشتم. فضا به شدت امنیتی بود و محیط پر از نیروهای قوات الامن سوری! بیایید یک تصور را اصلاح کنیم. وقتی از نیروهای «قوات الامن» نام می‌بریم، نباید یکسری نیروی ضد شورش سیاه پوش توی ذهنمان بیاید که چهار شانه اند و منظم و به ردیف کنار هم ایستاده اند. بر عکس، لباس فرم خردلی رنگی دارند و در بسیاری از موارد حتی مسلح هم نیستند. به اندازه ای که از یک نظامی می‌توان انتظار داشت خوش مشربند. بیشتر کارکرد تأمینی دارند تا کارکرد تهاجمی؛ یک جور انتظامات.

4 ـ دوستم دوان دوان و فراری از مسجد اموی به سوی حرم حضرت رقیه آمده. نقل می‌کند که امام جمعه بالای منبر از ارض شام می‌گفته و از لزوم وحدت و اینکه آدم‌ها چه موافق حکومت چه مخالف، باید حرمت وحدت کشور را نگه دارند. کلا اینجا با نماز جمعه‌های مسجدالنبی و مسجدالحرام فرق دارد. در عربستان حتی در ایام کودتای بندر بن سلطان که خیابان‌ها پر از تانک بود، خطیب جمعه درباره اوقات فراغت جوانان حرف می‌زد!...


5 ـ دوستم که آرام شد ،گفت: وسط سخنران خطیب جمعه مسجد اموی یک گروه ریخته اند وسط نماز جمعه ـ نزدیک دویست نفر ـ و فریاد کشیده‌اند: «بالروح بالدم نفدیک یا درعا» و یکی‌شان هم آمده جلوی منبر و لیچار بار خطیب لرزان کرده. البته باید دانست که نماز جمعه آنجا کلا هزار نفر جمعیت دارد و دویست نفر عدد چشمگیری است بین هزار نفر. واکنش نیروها هم بستن درب مسجد بوده. خدا رحم کرد که رفیق ما بموقع از مسجد بیرون آمده بود، وگرنه به جرم سرکوب خونین مردم توسط ایرانی‌ها الان هدلاین فاکس نیوز بود!

6 ـ همان ظهر کذایی در میدان مرجع، تظاهرات مخالفان بشار اسد جان گرفته بود، شعارها همه طیفی داشت؛ سلفی بود، اقتصادی بود، آزادی هم و این در روزگاری است که سلفیون از نبود آزادی سخن می‌گویند! درست دویست متر آن طرف‌تر طرفدایان بشار اسدند. هم تعداد تظاهرات مخالفان و حتی کمی بیشتر. عکس او را در دست گرفته‌اند و رقص عربی می‌کنند! پلیس نظاره‌گر است و حایل. در هیچ یک از طرفین هیچ شعاری علیه حزب‌الله و ایران نیست.

7 ـ عصر، «بی بی سی» عربی برنامه ویژه گذاشته درباره درعا و دمشق. یکی زنگ می‌زند و با بغض زورکی ـ خیلی هم زورکی! ـ «سیدتی العزیزه» نثار مجری بی بی سی می‌کند و شرح می‌دهد که نیروهای ایرانی چطور مردم را به خاک و خون کشیده اند. با همسفرم به هم نگاه می‌کنیم و به دست‌هامان که خونی است یا نه!

8 ـ دروغ‌ها درباره سوریه، درشت است از درعا به عنوان یک شهر 300000 نفره یاد می‌شود که مرکز مهمی است، در حالی که همه می‌دانند، شهری مرزی است با 75000 نفر جمعیت. پس فردا «رویترز» از بابت آنکه در یک اشتباه، تظاهرات یک جای دیگر را به جای درعا نشان داده عذر می‌خواهد. جنگ رسانه‌هاست و صدا و سیما هم به سبک احمد شاه اعلام بی طرفی مطلق کرده. سکوت کامل [منفعلانه و نادرستی] که با توجه به هم‌پیمانی ایران و سوریه، جمعی از ایرنیان را به این باور می‌رساند که هم‌اکنون در سوریه، حمام خون است و چه سرکوب‌ها که نمی شود...!

9 ـ با همه حرف می‌زنم؛ هتلدار، تاکسی و مغازه‌دار. موافق و مخالف بشار در میانشان پیدا می‌شود. موافقان دست‌کم میان راننده تاکسی‌ها پر تعدادترند. مخالفان هم از اوضاع بد اقتصادی می‌نالند و می‌گویند، هر کس به حزب نزدیکتر باشد، بیشتر به پول می‌رسد و این که یافتن شغل دست کم 9 ماه زمان می‌برد.

10 ـ سوریه سرزمین عجیبی است. یک تکه از شامات که پس از کنده شدن فلسطین و لبنان، نوعی تنوع قومی عجیب در آن باقی است. سنی‌هایش همه جوری هستند؛ سلفی و شافعی و... قدرت در اختیار یک رییس جمهور علوی است و علویان به فتوای امام موسی صدر شیعه حساب می‌شوند.

نکته مهم آن است که علویان مقیم سوریه و جنوب ترکیه به دلیل سال‌ها فشار مذهبی ترک‌های عثمانی، نخستین مستقبلان سکولاریسم در منطقه بوده اند، چرا که در سایه سکولاریسم، امکان پیشرفت اداری برای آنها هم فراهم بود. از همین روی، حکومت امروز سوریه هر چه نباشد، سکولار است و کسی هم مدعی تبعیض قومیتی نیست.
در سوریه قدرت بیش از آنکه در اختیار علویون باشد، در اختیار ارتش است و این دو مفهوم به رغم هم پوشانی، دو رویداد حقوقی جدایند.

11 ـ لیست سایت «اسرائیل نیوز» را نگاه می‌کنم. شمار کشته شدگان نظامی رخدادهای اخیر، بیشتر از غیر نظامیان است! با این همه، بیشترین مانور رسانه ای روی سفاکی ارتشی‌هاست. بشار از شدت عمل نیروهای نظامی عذرخواهی می‌کند؛ هر چند این پرسش جدی و مهم وجود دارد که آیا همه ارتش به یکسان پشتیبان رییس‌جمهور است؟

12 ـ طبقه متوسط سوریه عوض شده است؛ این را هر مسافری که سری به پاساژهای تازه‌ساز سوریه می‌زند، می‌فهمد. نسل جدید نقش موتور محرکه جامعه را به روشنی ایفا می‌کند. سال‌های همراه با آرامش نسبی و بدون جنگ، باعث شده تا شبیه به آنچه در ترکیه روی داد، بخشی از بدنه پایین جامعه تا حد طبقه متوسط بالا بیایند. این نسل تازه به طور نسبی طرفدار بشار اسد هستند و این موقعیت او را از وضعیت کاملا نظامی پدرش جداً جدا می‌کند.

شما می‌توانید آنها را در مجتمع‌های تجاری که به وضوح با حمایت دولت ساخته شده اند، ببینید. این گروه تازه محجبه هستند، رویکرد مثبتی به مقاومت دارند و تغییرات اجتماعی سال‌های پس از حافظ اسد را خیلی‌ها برنمی‌تابند؛ ارتشی‌ها امیدوار بودند، بشار یک عامل اجرای فرامین شورای انقلاب باشد، سلفی‌ها که از مقاومت و آرامش به یک اندازه بدشان می‌آید. تکنوکرات‌های رژیم حافظ اسد که نسل تازه قدرت گرفته را تهدید می‌انگارد و منافع ملی آخرین موضوع مورد توجه است.

13 ـ سوریه کشوری است که سال‌هاست در وضعیت فوق‌العاده است. اما اگر گمان کنید که با فضای بسته ای شبیه به عراق دوران صدام روبه‌رو هستید،‌ اشتباه بزرگی است. حتی در سال‌های پایانی اسد بزرگ هم، به راحتی با مغازه‌دارهایی مواجه می‌شدید که بی ترس از ایرانی بودن شما از اسد و مقاومت و ایران به یکسان انتقاد می‌کردند (فحش می‌دادند!) و قسم می‌خوردند که برقی که دیشب از لامپ‌هاشان رفته به جنوب لبنان صادر شده است! وضعیت حالت فوق‌العاده، بیشتر یادواره ای از سنت دوران پیش از اسدهاست.

14 ـ شب نا آرامی‌های درعا، بشار اسد به تلویزیون آمد و از طرفدارانش خواست به هواداری او به خیابان‌ها بیایند. شب بود که به میدان مرجع بازگشتم. قطار ماشین‌هایی از همه شکل از هیوندا و پژو تا وانت قراضه پشت هم قطار بودند. تظاهرات خودجوش بود و هیچ نظم و ترتیب دولتی در آن به چشم نمی خورد. مردم عصبانی بودند که «رویترز» تظاهرات هواداران بشار را به عنوان تظاهرات مخالفان بشار نشان داده است!

15 ـ ناآرامی‌های سوریه بیش از هر کس برای بشار یک فرصت است. این رویدادها، باعث شد او به طور کامل از زیر نام پدر بیرون آید. از شدت عمل خارج از کنترل ارتش به شدت انتقاد کند و هم سلکان پدر ـ‌ که او را یک ناآزموده سیاسی می‌دانند ـ‌به جرم همین شدت عمل کنار بگذارد. نقطه قوت آن است که حتی هنوز هم اکثریت سوری‌ها اگر حکومت را هم مقصر بدانند شخص بشار را هدف نمی‌گیرند و شعارها بیشتر حول «ماهر الاسد» و... چرخ می‌خورد تا خود بشار.

16 ـ مردی زنگ زده بود به «بی.بی.سی» عربی و می‌گفت، این‌ها که ما را قتل عام می‌کردند اصلا عربی بلد نبودند، فارسی حرف می‌زدند. یاد وقتی افتادم که می‌گفتند، این‌ها که در تهران در نقش پلیس‌ هستند، اصلا فارسی بلد نیستند و عربند!

منبع:www.vardavard.blogfa.com




تاریخ : چهارشنبه 90/6/16 | 6:24 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر