قصد نگارنده از این نوشته ، نگارش مطلب کوتاه وچند سطری درباره ی جریان موصوف به «جریان انحرافی» بودکه این روزها نقل مجالس شده، اما چرخش قلم برکاغذ وگردش پرنده ی شکسته بال اندیشه درفضای سیاسی امروز چیز دیگری را رقم زد که درکمال اختصار تقدیم حضورتان می شود.
***
انقلاب اسلامی ایران درسال 1357 با همت مردم وزعامت حضرت امام (ره) به پیروزی رسید. دراین میان نقش شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی دربیداری، همراهی وحرکت دادن مردم وپیروزی انقلاب بسیار چشمگیر بود. بعدازپیروزی، انتظار می رفت همه ی دست اندرکاران مبارزه وقیام علیه استبداد شاهنشاهی، دراداره ی کشور سهیم و شریک باشند. اما آنچه که درعمل اتفاق افتاد خروج گروه ها، احزاب واندیشه های مختلف سیاسی از دایره ی انقلاب وانقلابیگری بود؛تا آن جا که بسیاری از آن ها علم مخالفت وسرنگونی انقلابی را برافراشتند که خود از بانیان آ ن بودند. تنها جناح باقی مانده دردایره ی انقلاب – که خود را صاحب اصلی انقلاب هم می دانست – توانست پایه های حاکمیت خود را با پشتوانه ی حمایت های مردمی وتمسک به گرایش های دینی، محکم نموده وبدینوسیله رقبای خود را ازمیدان سهم خواهی به زاویه ی عزلت وشکست بکشاند. چنین حاکمیتی – که با شکست دادن رقبا وخط و نشان کشیدن برای حکومت های قدرتمند دنیا دشمنان فراوانی برای خود تراشیده بود- علی القاعده نمی بایست درصحنه ی سیاست دوام چندانی می یافت. اما او توانسته با تمسک به عواملی- که درزیر می آید- بقای خود را تاکنون تضمین نماید:
الف) شبیه سازی تاریخی: رواج تفکر«تکراری بودن تاریخ» درفضای گرایش های تند مذهبی مردم، حربه ی مناسبی برای ستیز با رقبا وجلب افکار عمومی بود که متأسفانه هنوز هم کاربرد خوبی دارد. مثلاً تشبیه افرادی از زمان حال به پیامبراکرم(ص)، امام علی(ع)، امام حسین(ع)، ابوذر، عمار، یاوران امام زمان(ع) و... و تشبیه مخالفین آن ها به ابوجهل، ابولهب، اصحاب جمل، خوارج نهروان، یزید، سفیانی و ... اما غافل از این که:
- این تشبیه ها فقط برای گرم نگه داشتن آتش جدال کورکورانه حق وباطل فرضی کاربرد داشته وبه هیچ روی برآگاهی عامه نمی افزاید.
- هر اتفاق تاریخی- گذشته از ارتباط با وقایع دیگر وتأثیر گذاری متقابل آن ها برهم- ماهیتی مستقل از اتفاقات دیگر داشته و زمان بروز وقایع تاریخی ونقش آفرینان سناریوی تاریخ درزمان های مختلف با هم تفاوت کامل وفاحش دارد؛ لذا «تاریخ هیچ گاه تکرار نمی شود» و تمام شبیه سازی های تاریخی یا از روی ناآگاهی صورت می گیرد ویا پروژه ای زیرکانه برای انحراف افکارعمومی است.
- تاریخ اسلام نشیب و فراز ها و وقایع مختلف دیگری هم دارد؛ به طوری که می توان بسیاری از اتفاقات آن زمان را به وقایع امروز تشبیه نمود.آن که بر اصل تکراری بودن تاریخ اعتقاد داشته و از سوی دیگر بنا دارد اسب انصاف خود را برصراط عدل براند، باید بنشیند وهمه ی وقایع امروز را با همه ی وقایع دیروز شبیه سازی نموده وبعد ضمن زدن «جوالدوز» انتقاد به دیگران، سوزنش را هم کمی به اشتباهات خود نزدیک کرده، کلاه خویش را قاضی گرداند واز آنچه که گذشته، عبرت بستاند. نه این که وقایعی از آن را – که برای او نافع است- گزیده کند وچون چماقی بر سر رقبا، منتقدان و مخالفان خود فرود آورد.
ب) بی اطلاع نگه داشتن توده ی مردم: بی اطلاعی مردم از اخبار داخلی وخارجی، وقایع مختلف تاریخی و ماهیت اندیشه ها و دیدگاه های طیف های سیاسی و علمی مخالف ومنتقد، شیوه ای است که تا کنون نتیجه ی نسبتاً مناسبی برای جناح حاکم در بر داشته است به طوری که درحال حاضر اگر از مردم – حتی ازقشر تحصیل کرده- پرسیده شود که:
- گروه موسوم به «منافقین» دارای چه دیدگاهی بودند؟
- «گروه فرقان» چه گروهی بود؟
- «نهضت آزادی» و «جبهه ی ملی» درمسائل سیاسی وشیوه های مدیریت کشورچه دیدگاهی داشتند؟
- مخالفت گروه «خلق مسلمان» با حاکمیت چه بود؟
- «اصلاح طلب» ها چه مطالباتی داشتند؟
- مخالفان انتخابات سال 88 چه دلایل و دفاعی برای اعتراض خود داشتند؟
- «مکتب ایرانی» دارای چه ساختارفکری و داعیه دار چه اندیشه ی منسجم وشکل یافته ای است؟
- انحراف «جریان انحرافی» ازچیست؟
شاید باورش سخت باشد اگر بگوییم حتی بسیاری از مسؤولین بلند پایه ی نظام، وعاظ و ائمه ی جمعه وجماعات - که مدت ها است با بارش لعن ونفرین به صحبت درمورد این مقولات می پردازند – ازپاسخ گفتن به پرسش های بالا عاجزند؛ چه رسد به توده های مردم.
البته با توجه به گستردگی و سرعت تبادل اطلاعات در دنیای کنونی، این سیاست در درازمدت پیامدهای ناخوشایندی به همراه خواهد داشت.
با عنایت به این توصیفات وفضای ناآگاهی عمومی در جامعه، آیا جا ندارد ازسیاستگزاران کلان کشور سؤال شود:
1- علت حاکمیت چنین فضایی در کشور- که انقلابش با هدف آزادی و آگاهی صورت گرفته- چیست؟
1- مردمی که درسخت ترین شرایط ، همراهی خود را با مسؤولان نظام نشان داده ودربسیاری ازمواقع ثابت کرده اند که آگاه ترازبعضی سیاستمداران خود هستند؛ آیا به این اندازه محرم نیستند که دشمنان خود را بهتربشناسند؟
2- آیا شناخت بیشتر ودقیق تر مردم نسبت به دشمنان خود نمی تواند بیش از پیش حافظ دوام حکومت وباعث همراهی بیشتر آن ها با جناح حاکم باشد؟ مگر این که صلاح نباشد «ازپرده برون افتد راز» ومردم بدانند که «درپس پرده که خوب است وکه زشت»!
پ) تحریف تاریخ: شاید کسی در مورد بند (ب) اعتراض کند که «کلیه ی رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری ما درکنار مراکز تحقیقاتی وسیع وبنیادهای مختللف تاریخی- همه- پراز کتاب ها، مقالات، وفیلم های مستنددر مورد جریان های فکری یاد شده است ومردم نسبت به مقولات سیاسی آگاهی کام دارند».درجواب باید گفت این که چنین فعالیت های وسیعی با هزینه های فوق کلان، برای پروژه هایی به نام «تاریخ نگاری» و «اطلاع رسانی» صورت می گیرد جای تردید نیست.اما گذری اندک برفعالیت های انجام شده، ماهیت حقیقی آن را روشن می کند که عبارت است از:
یک- سکوت در مقابل بسیاری از وقایع (سانسور حقایق)
دو- تحریف وتحلیل های یکسویه ی وقایع تاریخی جهت کانالیزه کردن افکار عمومی در مسیر دلخواه.
جالب این که موریانه ی ناشیگری از سر وکول پروژه های یاد شده بالا می رود. زیرا در آن ها هیچ مسؤولی هیچ اشتباهی مرتکب نشده، هیچ برنامه ای تا کنون با شکست مواجه نگردیده، هیچ کوتاهی ای در پرونده ی مسؤولان نظام وجود ندارد ولی از سوی دیگر هیچ کار وحرف خوبی در کارنامه ی مخالفان ومنتقدان یافت نمی شود.هرچه هست سیاهی وتباهی وخیانت است وبس!(هرچند منتقد ومخالف در قاموس جناح حاکم مترادفند).
مطمئناً این فضای سیاه وسفید مطلق، پس از مدتی تغییر کرده وجای خود را به نفرت از کسانی خواهد داد که سعی کردند سالیان سال مردم را دربی اطلاعی کامل نگاه داشته و با تحریف حقایق، از افکار واحساسات آن ها در جهت مطامع خود بهره برداری کنند.
ت) برچسب سازی: حتماً دربازار قدیمی و داغ برچسب ها، این پرسش در ذهن شما هم ایجادشده که چرا پس از انقلاب کارخانه ی تولید انواع برچسب های سیاسی، اخلاقی و... با تجهیزات مدرن وتولید انبوه به راه افتاده است؟ برچسب هایی مانند منافق ، دگراندیش، ریش تراش، نامحرم، خیانتکار، خوارج، طلحه، زبیر، مسجد ضرار، فتنه گر، جریان انحرافی و...
نگارنده قصد وارد شدن به بحث درستی یا نادرستی برچسب های زده شده و رد یاقبول هیچکدام را ندارد. اما سؤال این است که:
- دریک کشور بزرگ با همه ی تنوع موجود درنژادها، اقوام، گروه ها ودیدگاه های مختلف سیاسی، چرا فقط یک کارخانه ی برچسب سازی وآن هم منحصراً دردست یک طیف خاص امکان فعالیت پیدا کرده است؟
- چرا هر اندیشه ای قبل از بروز وخود نمایی وپیش ازاین که مردم واندیشمندان جامعه از ماهیت آن آگاه شوند، به برچسب خاصی مزین وسپس رهسپار دیار انزوا و نیستی می شود؟
- آیا مسؤولان محترم نمی دانند بر هر اندیشه ای- که درفضای ناآگاهی عمومی، تقدس بخشیدن های واهی وگرایش های تند مذهبی- برچسبی نواخته شود، قربانی تیغ های آخته می شود.
- آیا کارگزاران باور ندارند که اندیشه، روح جامعه است ومرگ اندیشه، تیشه ای است که بر بنیان ماندگاری و پویایی جامعه فرود خواهد آمد.
- آیا عزیزان مسؤول نسبت به پیامد های یکّه تازی یک جریان وحذف جریان های مخالف آگاهی ندارند ونمی دانند که چنین حالتی انسان را به یاد اصطلاحی به نام «دیکتاتوری» می اندازد؟با این حال تکلیف شعار هایی مانند تضارب آراء ، آزادی بیان، قلم، اعتقاد واندیشه چه می شود؟
- چه کس یا کسانی عامل وبانی ساخت این برچسب ها هستند؟ مطمئناًنمی توان گفت جناح حاکم مخالف این روند است ، زیرا هنوز پس از سه دهه هیچ مبارزه و مخالفت جدی ازهیچ ارگان و مسؤولی دراین خصوص صورت نگرفته است.
- چه ملاک و معیاری برای چسباندن این برچسب ها وجود دارد وچه کس یا کسانی تشخیص می دهند که فلان کس منافق است، فلانی فتنه گر است، این شخص دگر اندیش است، آن یکی مهدور الدم است ویا فلان جریان مخالف، یک جریان انحرافی است؟ واگرهست، انحراف ازچه؟
- چه کسی تشخیص داده که همه ی نقش های مثبت فقط دریک جناح جمع شده وتمام نقش های منفی بیرون از این جناح ودر جناح های دیگر پراکنده شده اند؛ مگر این که مخالفتی با جناح مذکور نداشته باشند.
- چرا مسؤولان محترم - همانند سی سال گذشته- همچنان براین پدیده ی غیر متمدنانه پای می فشرند که «باید درمورد شخص یا جریان مخالف یا منتقد،با زدن برچسب حکمی صادر کرده وعده ای از افراد ناآگاه رادر قالب افراد لباس شخصی برای اجرای حکم صادره به جان آبرو وناموس محکوم علیه بیندازند»؟ آیا در این فضا، حرمتی برای قانون، انسانیت وارزش ها باقی می ماند؟
ث) ایجاد فضای امنیتی درکشور: دریک ساختار سیاسی که مسندها و مصادر مدیریتی بدون توجه به تخصصی بودن هرحوزه، توسط افراد نظامی و یااطلاعاتی نا آشنا با آن حوزه همراه با حذف انواع آزادی های مدنی اداره می شود، نباید انتظار کار، خلاقیت، رشد و توسعه، رضایت شغلی، رضایت مندی مردم، نصیحت الملوک، آزادی قلم وبیان و ... را داشت. حال اگر این فضا توسط یاران و سربازان «بانام» و «گمنام» آقا امام زمان(عج) ایجاد شده باشد واین فضای امنیتی در زورقی از ادعاهای مذهبی پیچیده شده باشد، - حتی- فکر انتقاد به چنین رویه ای احساس گناه وعذاب وجدان را در انسان زنده می کند واگر کسی نا پرهیزی نموده وبه چنین کاری اقدام نماید، روزگارش توسط دوستان و اطرافیان سیاه خواهد شد؛ چه رسد به دیگران.
استفاده ازحربه های یاد شده دربالا برای ماندگاری – آن هم در دنیای امروز- نشانه ی غفلت وبی اطلااعی است. بی اطلاعی از دین، دمکراسی، دنیا و غفلت از سرعت تحولات، پیچیدگی ارتباطات وموج تحولاتی که درحرکت دادن انسان ها، شرقی وغربی و مسلمان وغیر مسلمان نمی شناسد.آیا هیچکس فکر می کرد کشور های عربی به این زودی بتوانند پرچم قیام به دوش بگیرند وبر حکام خود بشورند؟بنابر این همه ی حاکمان وسیاستمداران در سراسر دنیا باید بدانند که:
1- حکومت در قاموس سیاسی امروز معنای ولایت و مالکیت ندارد، بلکه تدبیر ومدیریت در سایه ی خدمتگزاری است.
2- مردم دنیا مدیران خویش را ابزاری برای رسیدن به مطلوب خود می دانند و دراین موضوع با کسی عقدبرادری نبسته وتعارف هم ندارند.
3- امروز زمین – حقیقتاً – دهکده ای کوچک است و ساکنان آن خواب مهاجرت و سفر به کرات دیگر را تعبیرشده تلقی می کنند. پس ساده لوحی است اگر بنا داشته باشیم عده ای از مردم این دهکده را درگوشه ای محبوس وعقایدی را برآن ها تحمیل کنیم و انتظار داشته باشیم آن ها همچون بره ای سی وچندساله سر در آخور خویش داشته باشند و به نشخوار شعار های بیات و سخنرانی های تکراری بسنده کنند.
4- استقلال، آزادی، حق طلبی، جستجوگری، عزت مداری، عدالتخواهی، ستم ستیزی و... از گرایش های فطری در انسان است. لذا هر مانعی که برسر راه تحقق آن ها پیدا شود مود نفرت قرار گرفته ودر نهایت محکوم به خذف وفنا اخواهد بود.
5- زمان متکلم وحده بودن در نصیحت عوام، تفسیر دین، تلقین ایمان، سیاست مُدن و... گذشته و حاکمیت مطلق راه به جایی نمی برد. حرکت دنیای امروز برمدار مشارکت وتعامل است نه تحکّم وتقابل.
.: Weblog Themes By Pichak :.