دربارهی آنچه در برخی کشورهای اسلامی و خاورمیانه در حال وقوع است، سخن بسیار گفته شده و جا دارد تا مدتها نیز در چرایی و چگونگی و ... این اتفاقات، سخن گفته شود و تحلیل ارائه گردد. چیزی که برای ما مهم است اینکه برخی بین این قضایا و قضایای سه دهه پیش کشور ما قیاساتی صورت میدهند و بعضی وجوه تشابه (از جمله بنمایهی اسلامی این حرکتها و آن قیام مردم ایران) را برمیشمرند. علیرغم همهی اطلاعات اندک ما از این وقایع و با وجود همهی تحلیلهای جهتدار و سودانگارانهای که اشخاص و افراد در رسانههای مختلف ارائه میدهند (که قطعاً هر اندازه مشاهدات واقعیتر باشد، طبعاً تحلیلها نیز به صواب نزدیکتر خواهد بود)، اما میتوان ادعا کرد که مسألهی مردم در این کشورها، همان مسألهی سیاسیشان است یعنی انگیزهی اصلی مردم در این خیزش عمومی، مسائل سیاسی است؛ مسائلی همچون آزادی بیان، مشارکت شهروندان و افراد ملت در نحوهی ادارهی کشورشان، امنیت آنها، پاسخگویی حاکمان در برابر روابط افراد با یکدیگر و روابطشان با حاکمیت و ... . اینها همان مسائل سیاسی و صد البته اسلامی است که هیچ نشانی از آنها در حکومتهای استبدادی نمیتوان یافت در حالی که همین آموزهها در کشورهایی با حاکمیتهایی غیر اسلامی دقیقاً مورد توجه قرار میگیرند. اما حاکمان اصطلاحاً مسلمان کشورهای مزبور، کاملاً با این مفاهیم و آموزهها بیگانهاند. در این کشورها آنچه در ظاهر ادعا میشود با آنچه در متن روی میدهد نه تنها همخوانی ندارد بلکه به طور کامل در تناقض است. در انقلاب مردم ایران نیز انگیزهی مردم در شورش بر ضد حاکمان وقت، همان مسألهی سیاسیشان بود. گرچه برخی مسائل چون وجود فسادهای گوناگون در دستگاه، تغییر تاریخ، تبعیضهای مختلف و ... در قویتر شدن انگیزهی مردم را نمیتوان انکار کرد (این امور نیز از تعلقات ایمانی و مذهبی مردم سرچشمه میگرفت) اما به نظر میرسد اولویت اساسی از آن مسائل سیاسی ملت بود. در این باره سخن زیاد است و مجال اندک و البته باید نظر دوستان را در این زمینه به یاری طلبید.
.: Weblog Themes By Pichak :.