مقدمه:
دِموکراسی یا مردمسالاری، (به انگلیسی: Democracy ) یک روش حکومتی است برای مدیریت کم خطا بر مردم حق مدار که در آن مردم، نه فرد یا گروهی خاص، حکومت میکنند. گونههای مختلف دموکراسی وجود دارد.میان انواع گوناگون مردمسالاری، تفاوتهای بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می گذارند.
دیکتاتور یا خودکامه، در معنی امروزی، معنی مبهمی دارد، این واژه اشارهای منفی به حکومت مطلقه یا حکومت استبدادی، و یا تنها فرمانروایی مطلق در یک کشور میباشد، و رهبر آن حکومتی دیکتاتوری دارد.(ویکی پدیا)
با بررسی حکومت 5 ساله و پر از التهاب امیرالمؤمنین (ع) و مروری بر برنامه ها و خطبه های حضرت در باب حکومت و حکومت داری، به حقیقت می توان گفت که حکومت داری ایشان می تواند بهترین الگو باشد برای کسانی که منصب داران حکومتی هستند از صدر تا ذیل و همچنین سؤالاتی را در ذهن ها ایجاد می کند. اقداماتی که مخالفین فراوانی داشت از سوی کسانی که ظاهر و جلد دین را می دیدند و اقدامات حضرت دارای تناقض می پنداشتند و باعث شد آن حضرت را از عدالت و حتی دین خارج شده بپندارند.
اتفاقاتی چون ابقای شریح قاضی(برگزیده عمر بن خطاب..) در کوفه که تخلفات مالی زیادی را مرتکب شده بود – حفظ اشعث بن قیس در حکمرانی آذربایجان. تهدید و مخیر کردن معاویه بین بیعت و صلح با آن حضرت و جنگی خانمانسوز – ادامه جنگ بعد از بر نیزه رفتن قرآن توسط حضرت – جنگ با صحابه و همسر پیغمبر در جمل و نهروان و ..
علت چه بود؟! جنگ و کشتار یاران و صحابه پیامبر اسلام به قصد حفظ اسلام؟! یا حفظ حکومت؟! چون حکومت اسلام است چنین اقتضایی ایجاب می کند یا اقتضای هر حکومتی این است؟
به نظر می رسد اقتضای حکومت امیرالمؤمنین (ع) این بود که برای حفظ اسلام و سرکوب منافقین که پیش از این از یاران رسول الله (ص) بودند ولی حالا مقابل دین قرار گرفته بودند(به همین راحتی!) نه مقابل یک فرد یا یک حاکم، ابتدا با زبان نصیحت و اتمام حجت برای آن ها و سپس با جهاد اقدام نماید.
از منظر امام علی (ع) حکومت و دنیا از آب بینی بزی مریض هم پست تر است ولی هنگام رسیدن به آن دیگر شکل و حالت خود را عوض می کند و برای استحکام آن باید تمام مردم سرزمین اسلامی با آن حضرت بیعت کنند، از معاویه که داعیه خلافت داشت گرفته تا مردم کوچه و بازار. این در حالی است که که تنها عده قابل شمارشی از مسلمین تقاضای خلیفه بودن امیرالمؤمنین (ع) را می نمایند و نه خبری از همه پرسی بود و نه انتخابات! و دیگر حتی همان مردم نیز به فرموده امام حق پس گرفتن رأی خود را نداشتند و باید در زیر سایه حکومت ابشان قرار می گرفتند، برابر و مساوی.
پس حالا نمود اسلامی بودن حکومت ایشان را در کجا می توان یافت؟
آنجا که کیسه بر دوش کوچه ها را طی می کرد و هنگام یتیم نوازیش – آنجا که دست برادر را کنار آتش می برد ولی مثقالی از بیت المال را زیاده نمی بخشد - آنجا که شمع حکومت را خاموش و با شمع شخصی به کار شخصی خود می پردازد – آنجا که می فرماید یک مسلمان باید بمیرد و دق کند وقتی می شنود خلخال از پای زن یهودی! در می آورند به ظلم – آنجا که به تلافی آب را بر سپاه معاویه محارب نمی بندد – آنجا که قضاوتش دوست و دشمن و مسلمان و کافر نمی شناسد – آنجایی که در بهبوهه جنگ از ظرف شکسته(مکروه) آب نمی نوشد - همانجایی که قاتلش را چون اسیر اوست مورد ظلم قرار نمی دهد ...
با این توصیفات می توان نتیجه گرفت که حکومتی می تواند خود را اسلامی معرفی کند که هر چه بیشتر به این معیارها نزدیک تر باشد و در عین اقتدار و برخورد با متجاوزین به حریم دین و مردم، مماشات و رسیدگی به مردم را بدون ظلم و با رعایت و حفظ عدالت و شرف مردم مد نظر قرار دهد.
با توجه به اینکه دین اسلام در تمام دوران از فرمول ها و دستورهای ثابتی برخوردار است، به نظر شما تعریف مردم سالاری و دموکراسی (با هر معنی که در ان زمان داشته) در حکومت امیرالمؤمنین کجا بود؟! فقط انتخاب؟! مردم بعد از پذیرفتن یک حکومت چه جایگاهی در آن حکومت داشتند؟! (با توجه به مقتضیات آن زمان) به نظر می رسد تعریف دموکراسی و جمهوریت در نظام اسلامی با خطوط قرمز و محدودیت های جدی تری نسبت به آنچه اکنون از غرب برای ما به سوغات آمده است مواجه است. معیار و مناط تعیین این خط قرمزها چه کسی یا چه کسانی هستند؟ یقیناً هرکس که داعیه مسلمان بودن داشته باشد نمی تواند با برداشت های شخصی و نگاه شخصی به دستورات شرع مقدس اعمال قانون کند.
در پایان اینکه کلماتی چون دموکرات و یا دیکتاتور و مردم سالار و .. که خود سازندگانشان هم تعریف جامعی از آن نمی توانند ارائه کنند و تعاریف هزارتویی که دارند نمی تواند برای جامعه مسلمین که الگوهای بی بدیلی در زمینه حکومت داری دارند کارگشا باشد.
.: Weblog Themes By Pichak :.