سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلب زیر به مناسبت نهم دیماه تهیه شده بود که به خاطر بروز مشکلاتی، بارگذاری آن ممکن نشد؛ که از این بابت پوزش ما راپذیرا باشید.

بصیرت؛ امکان ها وابزارها
بصیرت ازمقولاتی است که همپای خلقت انسان مطرح بوده ودرطول زندگی او ازسوی بزرگان دینی وغیر دینی مورد تأکید قرارگرفته است. اما آنچه که این روزها اصطلاح «بصیرت» رابیشتربرسرزبان ها آورده تأکید هایی است که از سوی مقام معظم رهبری برآن شده است. با توجه به وقایع اخیر وتلاش عده ای برتشبیه وهمانند سازی آن با وقایع صدراسلام وزمان حضرات ائمه (ع) وباعنایت به ادعای طرفین مخاصمات سیاسی وغیر سیاسی دراین مرز وبوم نسبت به برحق بودن خود- که متأسفانه پایانی برای آن متصور نیست - اهمیت بصیرت درشناخت مدعیان بیش از پیش روشن می شود.
بصیرت درلغت به معنای «بینایی» است ودراصطلاح به بینایی چشم دل واندیشه اطلاق می گردد. باتوجه به این که همه ی انسان ها ازسطحی ازبینایی برخوردارند؛ لذانمی توان نام بصیرت برآن نهاد. بصیرت آن است که انسان دریک یا چندحوزه به مقداری از بینش، درک وآگاهی دست یابد که بتواند بد را ازخوب وسره را از ناسره تشخیص دهد. بنابراین می توان گفت:
الف) انسان زمانی می تواند درخصوص یک یا چندموضوع خاص، اسب بصیرت خویش را از موانع جهالت بجهاند که دست کم دارای حداقل اطلاعات لازم درآن موضوع باشد. البته درصورت افزایش اطلاعات فرد، امکان افزایش ضریب بصیرت اونیز وجود دارد؛ اما حتمی وقطعی نیست.
ب) با توجه به تعدد موضوع ها وتنوع بیشه های اندیشه ی بشری، بصیرت هم ممکن است درحوزه های مختلف حاصل شود؛ مانندحوزه ی دین، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، سیاست و...
پ) میزان بصیرت اشخاص با توجه به تفاوت های فردی وامکانات موجود درجامعه متفاوت است.
از مقدمه ی موجزه ی بالامی توان نتیجه گرفت وکه اگر سیاستگزاران یک جامعه درسخنرانی ها ورسانه هایشان نوای خوش بصیرت سر داده وبه دنبال بصیرت افزایی عمومی هستند؛ باید به چهارسؤال مهم پاسخ بگویند:
1- منظورشان از بصیرت چیست؟
2- آیا بصیرت را درهمه ی حوزه ها دنبال می کنند یا حوزه ی خاصی مد نظرآن ها است؟
3- چه امکان ها وراهکارهایی را برای تحقق فرایند بصیرت افزایی اجتماعی پیش بینی وفراهم نموده اند؟
4- آیا درذهن شان جایگاهی برای بصیرت افزایی نخبگان وخواص هم وجود دارد یانه؟
کسانی که دغدغه ی بصیرت جامعه را دارند درمرحله ی اول باید به سؤال های بالا پاسخ داده وسپس برای اجرایی شدن آن ابزارهای لازم را مهیا سازند.شاید بتوان عمده ترین ابزارهای ایجاد بصیرت را درموارد زیرخلاصه نمود:
یک) آموزش وپرورش:منظورما ازآموزش وپرورش، وزارت یا ادارات مربوطه نیست؛ بلکه هر فرایندیادگیری است که ابتدا ازآموزش شروع شده وبه پرورش ختم می شود. ومنظور ازپرورش نیز همان است که درروانشناسی تربیتی وازنگاه علمی به آن پرداخته شده است نه صرفاً پرورش دینی که خودنوعی از پرورش بوده وپس ازانقلاب درجامعه ی ما رایج وجایگزین تعریف تربیت وپرورش گردیده است. از اهرم های مهم آموزش وپرورش می توان به نهادهای آموزشی وپرورشی، کتاب و منابع علمی ونیزگروه ها ونیروی انسانی ماهر اشاره نمود.
دو) پژوهش: معمولاًپرداختن به مقوله ی پژوهش درجوامع پیش رفته باجوامع عقب مانده تفاوت فاحش دارد.مثلاًپژوهش درجوامع پیش رفته دارای ویژگی های زیراست:
 - براساس معضلات ونیاز های جامعه انتخاب می شود.
 - شیوه های پژوهش کاملاً علمی است.
 - نتایج به دست آمده واقعی است.
امادرکشورهای عقب مانده وضعیت به گونه ای دیگر است:
 - موضوع های پژوهشی خط قرمز دارد.
 - نتایج به دست آمده در پژوهش ها سفارشی است.
 - اعتبارات اختصاص یافته برای پژوهش ونیز نیروهای آموزش دیده دراین خصوص به هیچ وجه تناسبی با نیازهای این حوزه ندارد.
وچون پژوهش دستمایه وماده ی اولیه درتصمیم گیری ها وسیاستگزاری های کلان کشوری است، لذا بی توجهی به این حوزه هم نشانه ی بی بصیرتی است وهم بصیرتی از این رهگذر حاصل نمی شود.
   سه) اطلاع رسانی صحیح وبه موقع: رسانه های دیداری،شنیداری ونوشتاری اهرم های اطلاع رسانی بوده وگروه های اجتماعی،مجموعه های فرهنگی واحزاب سیاسی متولیان اصلی این فرایند مهم اند.
بدون شک درجامعه ای که اعتبارات، امکانات وبرنامه ریزی های لازم برای بخش های آموزشی و پژوهشی کافی بوده ورسانه های متخصص و آزاد فراورده های این دو را به مخاطبان می رسانند؛ بنیان بصیرت بربنایی رفیع استوار خواهد شد. زیرا «بینایی» فرزند «آگاهی» است وباید نهال «بصیرت» را درباغ «آموزش،پرورش وپژوهش» کاشت وبا آب «اطلاع رسانی» داشت تابرداشت میوه ی «بینش» میسرگردد.
ازآموزش،پرورش ورسانه ها گفتیم واین که این ابزارهای مهم می توانند جامعه را به صلاح واصلاح رهنمون شوند ؛ اما همه ی این ها درجامعه ای رخ خواهدنمودکه درآن:
1- آزادی اندیشه وبیان وجود داشته باشد.
2- خط قرمز ها کم وکم رنگ باشند.
3- هر چیز وهر موضوعی برای مصون ماندن از انتقاد، تحلیل و پژوهش، درهاله ای از تقدس پیچیده نشود.
4- گروه های غیر دولتی واحزاب سیاسی بتواننددرفضایی امن وآرام به فعالیت بپردازند.
5- تکصدایی درجامعه حکمفرمانبوده وصداهای مختلف ازتریبون های گوناگون – البته درچهارچوب قوانین مترقی وبه دور از تنگ نظری های جاهلانه - شنیده شود تا انتخاب، آزادانه تر صورت گیرد.
6- تیغ سانسور وفیلتر از جولان وسرمستی افتاده ومحدود گردد.
7- چتر متولی گری دولت ازسر تشخیص وانتخاب مردم برداشته شده وبه شعورشان احترام گذاشته شود.
8- امکان وجودفضای مناسب برای تعامل وتضارب آرا واندیشه ها فراهم شده وانتخاب وقضاوت به مردم واگذار شود.
9- فرهنگ پرسشگری وپاسخگویی ترویج شود.
10- براساس یک مثل قدیمی « سنگ ها بسته وسگ ها رها » نباشند.
  عنصربصیرت درچالش ها، تضادها، تقابل وتعامل اندیشه هااست که به کمال می رسد. اگر قرارباشد درمیان طیف های مختلف فکری وسیاسی، فقط یک طیف حق داشته باشدسخنرانی کند، راهپیمایی برگزارنماید، سایت ومجله و روزنامه داشته باشد، تمام شبکه های تلویزیونی را به خود اختصاص دهد، به انحای مختلف هواداران خود رابه خیابان بکشاند وهربد وبیراهی رابه طرف های مخالف ومنتقد نثار نماید؛ دیگر از بصیرت جزنامی بی نشان باقی نمی ماند. بصیرت درقاموس این طیف به معنای « تقلید عموم مردم از یک شخص یا یک تفکرخاص سیاسی » است. درچنین فضایی شعاربصیرت دادن مانند جعبه ی کادویی زیبایی است که چیزی درآن یافت نمی شود. با این حال آیامی توان امید داشت که شکوفه ی « بصیرت » به بارنشسته وعطر« آگاهی » مشام « خرد » رانوازش کند؟ مسلماًبه کاربردن این شیوه نه تنهابصیرت افزایی نیست که درحقیقت کورکردن چشم بصیرت است. وکوبیدن برطبل بصیرت ازحد شعاربالاتر نرفته وثمری – جزفریب عوام- برآن مترتب نخواهد بود؟خلاصه این که «خوردن حلوا» است که دهان را شیرین می کند نه «گفتن حلوا» !
  نکته ی دیگری که تذکر آن دراین بحث لازم می نماید ودرمباحث جامعه شناسی وعلوم سیاسی هم به آن پرداخته شده، عوامل اضمحلال حکومت ها است. یکی ازآن عوامل «عدم هماهنگی بین شعار وعمل و بین آموزش ها و واقعیت های اجتماعی» است. معمولاً این پدیده درحکومت های شبه دمکراتیک بیشتراتفاق می افتد. حکومت هایی که از یکسو دوست دارند دردنیای مدرنیته ودرفضای دمکراتیک تنفس کنند وازسوی دیگر دمکراسی درآن ها – حتی درسیاستگزاران وایدئولوگ های شان - نهادینه نشده ،لذا بین آنچه که هست وآنچه که باید باشد تضاد فاحش وجود دارد. درکشور ما این تضاد به صورت مضاعف به چشم می خورد. زیرا – به عنوان یک کشور اسلامی- آموزش های عمومی ما، هم مبنای اسلامی داشته وهم براصول نسبی دمکراسی استوار است. واین درحال است که رفتارهای اجتماعی ما، هم بااصول دمکراسی وهم باقوانین دینی فاصله ی فراوان دارد. پرشدن فضای جامعه ازشعارهایی مانندآزادی، استقلال،رفاه، حقوق شهروندی، عدالت، بصیرت و... به وسیله ی آموزش های دولتی، سخنرانی های مسؤولان، فعالیت احزاب سیاسی، اطلاع رسانی رسانه ها و رقابت کاندیداهای انتخاباتی، وازسوی دیگرجلوه گر نبودن این شعارها درسیاستگزاری های حکومتی وعملکرد مسؤولان، مقدمات بدبینی مردم ازحکومت را فراهم نموده و دراندک مدتی این بدبینی به تنفر وسپس به اعتراض وقیام مبدل می شود. مطمئناً ساخته شدن مسجد های ضرار! سربرآوردن طلحه ها وزبیر ها! برافروخته شدن آتش فتنه ازسوی پیش کسوتان انقلاب! طنین اندازشدن سازهای مخالف ازسوی نخبگان، فرارمغزهای طالب بصیرت و... با فضای یک جامعه ی بصیر همخوانی ندارد. واین جا است که انسان یا بابه اصل بصیرت شک می کند ویا به مدعیان آن درجامعه. واین هردو به تخریب اعتقادات عامه ی مردم انجامیده وآینده ی خطرآفرینی را برای یک نظام سیاسی رقم خواهد زد. بالاخره یا دم خروس دروغ است یا قسم حضرت عباس! البته هیچکس از داشتن یک جامعه ومردم بصیر ومتعالی بدش نمی آید، اما داشتن چنین جامعه ای ملازم است با:
- داشتن حاکمان بصیرودلسوز
-  سیاستگزاری هایی به دور ازتنگ نظری ومطلق گرایی
- فراهم بودن سازوکارها، ابزارها وامکانات لازم برای بصیرت افزایی
- داشتن جامعه ای آرام درسایه ی قوانین مترقی همراه بامجریان قانونمند وبه دور از هرگونه «خودسری گرایی» و «غوغاسالاری».
  ودریک کلام  :«بصیرت مردم، آیینه ی بصیرت حاکمان است».




تاریخ : یکشنبه 89/10/12 | 8:5 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر