سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخچه عزاداری

به مناسبت بحثی که برادر عزیزم جناب آقای رجائی فتح باب فرمودند در صدد بر آمدم تا تاریخچه ای گذرا بر عزاداری سرور و سالار شهیدان ؛ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در حد وسع وبلاگ تقدیم بدارم. أستعین بالله.

این وجیزه مشتمل بر سه بخش است:

اول – روند تاریخی عزاداری ؛ دوم – روند تاریخی شعر عاشورائی ؛ سوم – نابایسته های عزاداری

1 – روند تاریخی عزاداری

ریشه های عزاداری را باید در پسِ نبرد نابرابر حق و باطل در روز عاشورا و در صحرای کربلا جستجو کرد. شاهدان واقعه کربلا به بهترین وجه و شیوه زوایای حادثه غمبار عاشورا را برای مردم تشریح کردند و با اقامه عزا بر کشتگان روز عاشورا به شکل احسن رسالت خود را در رسوا کردن حکومت یزید به انجام رساندند.

مرثیه بر حسین(ع) بلافاصله پس از شهادت آن حضرت و توسط حضرت زینب(س) هنگام عبور از کنار جنازه برادرش اقامه شد. آن هنگام که خواهر دلسوخته فریاد بر آورد: یا محمداه! صلّی علیک ملیک السماء. هذا حسینٌ بالعراء. مرّمّلٌ بالدِّماء. مقطَّع الأعضاء ... و بناتک سبایا و ذرّیّتک مقتّله. شَفی علیها الصبا. وامحمدا! درود ملائکه آسمان بر تو باد! این حسین توست که عریان افتاده است. در خون آغشته گردیده. اعضا بریده ... دخترانت به اسیری برده شده و ذریه ات کشته گشته. باد صبا بر روی آنها خاک میپاشد.(أنساب الأشراف3: 206 ؛ تاریخ طبری7: 3065) و نیز اگر بتوان به آنچه که از زبان سکینه دختر امام حسین(ع) بر سر جنازه آن حضرت مبنی بر این که ما را به که می سپاری؟ برخیز و ببین که عمه ام را با تازیانه میزنند ، اتکا کرد.

اما اولین مراسم عزاداری و مرثیه خوانی رسمی توسط اسیران از اهل بیت و با همراهی مردم و حتی گفته شده اهل بیت یزید(تاریخ طبری5: 465) در شام پس از آن که کوس رسوائی یزید در نزد شامیان توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نواخته شد و او را به عذرخواهی و انداختن تقصیرها به گردن عبیدالله بن زیاد وادار کرد ، در سرای یزید و به دستور یزید به مدت هفت روز اقامه شد. تا آنجا که گفته شده است طی این هفت روز جز صدای ضجه و ناله بر اباعبدالله الحسین(ع) از شام و شامیان چیز دیگری شنیده نمی شد.(نصوص من تاریخ أبی مخنف1: 500 ؛ بحارالأنوار45: 196 ؛ المنتخب2: 482)

یکی از اقدامات امامان شیعه زنده نگه داشتن یاد و خاطر? قیام عاشورا با استفاده از خطیبان و شاعرانی نظیر دِعبِل خُزائی ، بشیر بن نعمان ، شافعی و خالد بن مَعدان بوده است. این قبیل شاعران را به جهت اشعاری که در نزد امامان و در رثای امام حسین(ع) و شهیدان کربلا إنشاد میکردند مُنشِد یا به اصطلاح مداح می نامیدند. البته اشعار آنان عاری از هر گونه دروغ پردازی ، غلو و گزافه گویی بود و اساساً در نظر آنان حادثه کربلا به قدر کافی دلخراش و حزن انگیز بود که برای تحریک احساسات مردم نیازی به قصه پردازی و بیان مطالب نادرست نباشد. و شاید رمز مانایی این اشعار و خطابه ها نیز پرهیز از اکاذیب و خرافه ها بوده باشد. مثلاً بشیر بن جَذلَم در بدو ورود اسیران اهل بیت به مدینه با این دو بیت مردم مدینه را ندا در داد که:

یا أهلَ یثربَ لا مُقامَ لکم             قُتِل الحسین و ادمُعی مِدرارُ

ای مردم مدینه در خانه هایتان نمانید   -   که حسین کشته شد و اشک من برای او روان است.

الجسم منه بکربلاء مُفَرَّجٌ            و الرأس منه علی القناة یُدارُ

بدنش در کربلا میان خاک و خون افتاده بود   -   و سر مقدسش بر سر نیزه در شهرها گردانده میشد.

ابو مخنف میگوید: با این ندا هیچ زنی در مدینه باقی نماند مگر آن که از خانه بیرون رفت و مردان سیاه پوشیده و فریاد گریه و زاری سر دادند.(نصوص من تاریخ أبی مخنف1: 503)

 و اولین کسانی که با زبان شعر و خطابه سعی در حفظ و ترویج نهضت حسینی و زنده نگاه داشتن حماسه عاشورا داشتند ، حضرت زینب(س) ، امام سجاد(ع) ، زینب بنت عقیل(خواهر مسلم بن عقیل) ، ام کلثوم دختر امام علی(ع) و فاطمه صغری دختر امام حسین(ع) بودند که در قصر دارالإماره کوفه و کاخ سبز اموی لرزه بر اندام جباران انداختند و سمت و سوی جریان عاشورا را به سود کسانی که به ظاهر مغلوب واقعه بودند ، تغییر دادند تا جایی که هر یک تقصیر را به گردن آن دیگری می انداخت تا از زیر بار شماتت و نفرت و نفرین مردم خلاصی یابد. دقت در مضامین این اشعار و خطابه ها گویای این مطلب است که باید فرهنگ عزاداری در راستای شناسایی ، بازشناسی و شناساندن اصل دین و هدف دین (که در زمان امام حسین(ع) مغفول و منحرف شده بود) و نیز هدف و محتوای نهضت حسینی ؛ یعنی امر به معروف (که بدان عمل نمی شد) و نهی از منکر (که ترویج می شد) و نیز اصلاح در دین پیامبر باشد. و بهره گیری از وقایع فجیع روز عاشورا صرفاً در جهت تهییج و بلکه تعمیق در افکار عمومی در سوق دادن آن به علل قیام حسینی بر ضد دستگاه اموی به ویژه یزید و یا هر حکومت جائری باشد نه در جهت نفله کردن حسین و یارانش و گریاندن مخاطبان و مستمعان. گر چه آن هم ثواب خود را دارد ولی اقامه مأتم حسینی باید جنبه بر انگیزانندگی داشته باشد نه جنبه تخلیه درونی و روانی.

دومین مراسم عزاداری در مدینه و پس از رسیدن خبر شهادت سبط پیامبر (ص) به اهالی مدینه و به اهتمام اُمِّ سَلَمه ؛ همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) و با وادار کردن مردم مدینه به اقامهء عزاداری ، برگزار شده است.(تاریخ یعقوبی2: 182- 183)

عزاداری در عهد امویان(40 – 132) و عباسیان(132 – 656ه.ق)

شاید بتوان گفت پس از فرو کش کردن التهابات اولیه (ای که حکومتیان از خوف اقدامات انقلابی سعی میکردند از آنها جلوگیری نکنند ،) به مرور دستگاه اموی بر سخت گیری هایش در امر عزاداری افزود و به ویژه پس از واقعه حَرّه و قتل عام مردم مدینه به سال 63 هجری توسط مسلم بن عُقبَه(که به همین دلیل معروف به مُسرِف بن عُقبَه شد) به دستور مستقیم یزید و سپس هتک حرمت حریم الهی توسط حُصَین بن نُمَیر به سال 64 هجری و تنها 11 روز قبل از هلاکت یزید و باز به دستور مستقیم یزید ، شیعه و مُحِبّ علی بودن ذنب لا یُغفَری(گناه نابخشودنی) محسوب میشد که کمترین جریمه اش حبس و زجر بود تا چه رسد به این که بخواهند برای سرور و سالار شهیدان اقامه ماتم کنند. جنایاتی که حَجّاج بن یوسف ثَقَفی دربار? شیعیان در این برهه زمانی مرتکب شد ، واقعاً بهت آور و در عین حال رقت انگیز است که افراد را صرفاً به خاطر نام علی داشتن و یا گمان بر حب علی داشتن به شدیدترین عقوبت ها گرفتار میکردند. لذا است که امام سجاد(ع) که در سخت ترین شرایط قرار داشت برای گذراندن شیعیان از این گردنه صعب و هولناک چاره ای جز سکوت و پناه بردن به دعا و در قالب دعا منویات خود را القا کردن ، نداشت. در این بُرهه تاریخی نفس ها در سینه ها حبس شد و جز عزاداری های مخفیانه دیگر اثری از بزرگداشت ها دیده نشد. اما پس از سپری شدن این دورانِ پر فشارِ خفقان و اختناق و رو به افول و زوال نهادن سلسله اموی ، رفته رفته قیامهای علویان(نظیر قیام زید به سال 122 و یحیی به سال 126) در جای جای عراق عرب و عجم(خراسان) شکل گرفت. و همین بهانه و مستمسک خوبی شد تا در سایه تشکیل مجالس عزا برای مقتولان این قیامها یادی و گریزی نیز از واقعه کربلا و سپهسالار آن ؛ یعنی اباعبدالله الحسین(ع) داشته باشند. به ویژه به دنبال قیام و شهادت یحیی بن زید بن علی بن الحسین(ع) در خراسان به سال 126 هجری علاوه بر این که سیاهپوشی در میان مردم آن سامان مرسوم شد ، مردم در عزای یحیی و زید و بالطبع برای سید و سالار شهیدان عزاداری و گریه میکردند ؛ زیرا زید بن علی و یحیی بن زید به خونخواهی امام حسین(ع) و ادامه راه سرخ او قیام کرده بودند. البته ناگفته نماند که در قرون اولیه عزاداری ها به صورت حضور در کنار مزار سیدالشهداء(ع) و ذکر مصیبت در قالب شعر و زبان حال بوده است که همین را هم امویان و بعدها برخی از خلفای عباسی نظیر متوکل بر نمی تافتند.

 عزاداری درعهد آل بویه(334 – 447ه.ق)

با استیلای بُویِهیان بر دستگاه خلافت عباسی به سال 334 هجری رفته رفته شیعیان از زیر بار رنج و محنت نجات یافتند و در انجام مناسک و شعائر خود تا حد زیادی آزادی عمل پیدا کردند. از جمله این اعمال ، برگزاری عزاداری برای امام حسین(ع) بود که در عهد معزالدوله دیلمی و به سال 352 هجری یعنی حدود 290 سال پس از واقعه کربلا طی دستوری که از جانب وی صادر شد ، مردم در دهه اول محرم و به ویژه روز عاشورا کسب و کار خود را تعطیل کردند و لباس سیاه پوشیدند و در شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گریستند و عزاداری کردند.(الکامل فی التاریخ إبن أثیر5: 331) و زنان با موی پریشان و چهرهء سیاه کرده از خانه هایشان خارج شده و بر سر و صورت کوبیده و جامه بر تن می دریدند.(تاریخ ابن خلدون3: 425 ؛ البدایه و النهایه إبن کثیر11: 259)

شاید بتوان این دستور و اقامه ماتم را نخستین عزاداری رسمی و علنی و فراگیر تلقی کرد. در حالی که پیش از آن با تمسک به اصل تقیه پنهانی برگزار میشد. اما چنان که مشاهده میشود اولین نشانه های انحراف از عزاداری صحیح با رفتارهای غیر شرعی مانند مو پریشان کردن توسط زنان که چه بسا به دلیل سوء فهم ها از برخی متون ؛ نظیر زیارت ناحیه مقدسه باشد ، از آل بویه که مدعی تشیع بود ، آغاز و دیده شده است و متأسفانه تا به امروز در تشکیلات شیعی ادامه ، گسترش و عمق یافته است. و نیز میتوان گفت: گذشتگان به دلیل نزدیکی به عصر امامان معصوم(ع) نسبت به سنتهای اصیل شیعی آشناتر و پایبندتر بوده اند. به عنوان مثال آل بویه دستور تعطیلی و ممنوعیت ذبح توسط قصابان و طبخ غذا توسط آشپزها را می دهد اما امروزه به بهانه نذر و ثواب و پاداش اخروی انواع و اقسام اطعمه و اشربه در بین مردم پخش می شود. در حالی که وقتی به فرمایشات امامان شیعه سر می زنیم ، می بینیم که ایشان برای روز عاشورا دستور داده اند تا هنگام عصر(یعنی وقت شهادت آقا اباعبدالله(ع)) بدون نیت روزه از خوردن و آشامیدن امساک کنید و در آن هنگام مختصر آبی یا طعامی بخورید. تفاوت ها را می بینید؟

ناگفته نماند که آل بویه با توجه به اعتمادی که خلفای عباسی بدیشان داشتند سعی کردند حتی الإمکان شعائر شیعی را بسط و گسترش بدهند. در آئین عزاداری نیز برخی سنت ها را نظیر سینه زنی و آویختن نمد سیاه بر گردن(از رسوم دیلمیان) در عزای امام حسین(ع) مرسوم کردند.(تاریخ گیلان و دیلمستان ، ص223) همچنین استفاده از عَلَم و پارچه های رنگارنگ در این دوره به وفور مشاهده می شود.(المنتظَم فی تاریخ الملوک و الاُمم ابن جوزی8: 179) و نیز از این دوره است که دستجات بزرگ عزاداری به صورت آشکارا و در قالب تظاهرات و راهپیمائی در کوچه ها و خیابان ها به راه افتاده و اقامه عزا کردند.(تشیع و تصوف ، ص43)
عزاداری در عهد غزنویان(351 – 598ه.ق)

غزنویان هم دوره با آل بویه بر شرق قلمرو اسلامی استیلا و حکمرانی داشتند. سلطان محمود غزنوی سر سلسله غزنویان سرِ ناسازگاری با شیعیان داشت. به همین دلیل در حمله به غور ، گرجستان ، سِند و ری(از مراکز تشیع) با باورها و شعائر مذهبی آن مناطق از جمله عزاداری سید شهیدان(ع) تحت عنوان بدعت مبارزه کرد و مردم را مورد شماتت و آزار قرار داد. اما با مرگ وی و مساعد شدن فضا و اوضاع شاعران پارسی گوی به عنوان پیشقراولان عاشورا سرایی ؛ نظیر کسایی مروزی(م348ه.ق) و ناصر خسرو قبادیانی(م481ه.ق) پا به عرصه گذاشتند و اشعار حماسی و عاشورائی خود را سروده و خلق کردند. نمی دانم! شاید این سنت تاریخی و الهی است که هر چیز را منع کنند از همان زیباترین آثار به یادگار می مانَد. و شاید به همین سبب است که گفته اند: از حِرمان و محرومیت ، ابداعات و ابتکارات و اختراعات و اکتشافات حاصل می شود. این هم نکته ای است در خور!

عزاداری در عهد سلجوقیان(427 – 598ه.ق)

در این دوره علیرغم سختگیری ها و حتی لعن و نفرین شیعیان به عنوان رافضیان بر فراز منابر توسط خطیبان سلجوقی و به دستور سلاطین سلجوقی ، رویکرد اقشار غیر سیاسی اهل سنت ، تکریم اهل بیت(ع) و بیان مصائب و اقامه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) بوده است. و بسیاری از عالمان اهل سنت به مناسبت ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان(ع) روضه می خواندند. و این با توجه به تعصب شدید خواجه نظام الملک و عمیدالملک در ضدیت با تشیع و شیعیان بسیار عجیب می نماید. مطلبی در کتاب النقض آمده است که نقل آن مناسب است و علاوه بر این که بر حیرت ها می افزاید ، تعجب انسان را با توجه به فضای کاملاً ضد شیعی آن دوره نیز بیشتر بر می انگیزد. در این کتاب آمده است:

خواجه علی غزنوی حنفی(توجه داشته باشید هم حنفی است هم غزنوی) به روز عاشورا در لعن سفیانیان مبالغه می کرد. شخصی از او پرسید: درباره معاویه چه می گوئی؟ به آواز بلند گفت: ای مسلمان! از علی(یعنی خودش که نامش علی بوده است.) می پرسی که نظرت درباره معاویه چیست؟ در پاسخت سخن امیر عبادی را در محضر المتقی بالله(خلیفه عباسی) در شأن معاویه میگویم. نمی دانم کدام معاویه را می گوئی؟ اما اگر معاویه بن أبی سفیان را می گوئی ، این معاویه پدرش دندان مصطفی(ص) بشکست و مادرش جگر حمزه به دندان بر گرفت و جوید و خودش بیش از بیست بار تیغ بر روی علی کشید و پسرش(یزید) سر حسین را ببرید. مسلمانان! شما این معاویه را چه می گوئید؟ همگان در حضور خلیفه (از حنفی و شافعی و ...) زبان به لعن و نفرین معاویه گشودند.(النقض عبدالجلیل قزوینی ف ص370 – 373)

عزاداری در عهد مغولان(656ه.ق به بعد)

پس از آن که در سال 656 هجری مغولان با حمله به بغداد و تصرف آن طومار دودمان عباسی را در هم پیچیدند ، به جهت شرایط سخت و حادی که بر قلمرو اسلامی به ویژه عراق و بغداد حاکم شده بود به مانند دوره بنی امیه ، شیعیان و مسلمانان جهت اقامه ماتم ناگزیر از برپائی عزا به بهانه کشتگان خود و در تحت لوای آن و تشبیه کشتگان خود به اباعبدالله الحسین(ع) به سوگواری می نشستند. به عنوان مثال أبو شامه یکی از شعرای شامی در آن عهد پس از حمله مغولان به میافارقین و کشتن و سر بریدن کامل بن شهاب ؛ حاکم آن سامان ، قصیده سوزناکی را سرود و کامل را به امام حسین(ع) تشبیه کرد و ضمن آن از مظلومیت امام حسین(ع) در شام و داستان اسیران و سر بریده امام به گونه بسیار عاطفی یاد کرد.(البدایه و النهایه13: 249) منقول است که مردم دمشق و دیگر بلاد همه ساله در روز عاشورا با وجود تمام تضییقاتی که حاکم بود به یاد امام حسین(ع) و سایر قربانیان کربلا سرشک اشک می ریختند. مولوی که هم عصر این دوره است ، در وصف این ایام در این دوران در مثنوی معنوی ص998 چنین سروده است:

روز عاشورا همه اهل حلب   -   باب انطاکیه اندر تا به شب

گِرد آید مرد و زن جمعی عظیم   -   ماتم آن خاندان دارد مُقیم

تا به شب نوحه کنند اندر بکا   -   شیعه عاشورا برای کربلا

بشمرند آن ظلم ها و امتحان   -   کز یزید و شمر دید آن خاندان.

عزاداری در عهد تیموریان(771 – 911ه.ق)

در عهد تیموریان به علت ارادت این سلسله به اهل بیت پیامبر(ع) عزاداری فراگیر شد.(مطلع السعدین و مجمع البحرین2: 148؛ حبیب السیَر3: 618 و 624 ؛ تشیع در خراسان در عهد تیموریان ، ص118) و گریه بر امام حسین(ع) در هرات جایگزین اذکار صوفیانه شد.(تشیع و تصوف ، ص262) زمینه مناسب برای عزاداری در عهد تیموریان بستری مساعد را برای خلق مقاتلی نظیر روضة الشهداء ملا حسین واعظ کاشفی(م910ه.ق) فراهم آورد. این کتاب مشحون از داستان ها و وقایع غیر واقعی و اختراعی و کذب است که با آب و تاب و طول و تفصیل فراوان بازگو شده است. مثلاً داستان عروسی قاسم در شب یا روز عاشورا برای حسرت به دل نماندن امام حسین(ع) را در چهار صفحه تشریح کرده است. داستانی که از اساس دروغ است و هیچ یک از مورخان پیشین آن را ذکر نکرده اند. از نکات قابل توجه که نشانگر نفوذ مداحان در این دوره در دربار تیموریان است ، تقاضای سخنوران و مداحان از آخرین سلطان تیموری(حسین میرزا بن بایقرا) مبنی بر جایگزینی نام دوازده امام معصوم(ع) به جای نام خلفا در خطبه های نماز جمعه است. ناگفته نماند که تیموریان عمدتاً از اهل سنت بودند. اینان پس از مرگ تیمور(مؤسس سلسله تیموریان) هم بانی بسیاری امور تمدنی شدند و هم از همان ابتدا حرمت بستگان به خاندان پیامبر(سادات و علما) را نگه می داشتند.

عزاداری در عهد صفویان(907 – 1130ه.ق)

در عهد صفوی می توان سه پروسه را در این زمینه(عزاداری) پی گیری کرد:

اول – رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع(اثنی عشری) در ایران که به طور طبیعی آزادی شیعیان را در انجام مراسم و شعائرشان از جمله عزاداری برای اهل بیت(ع) به دنبال داشت و البته این بار تضییقات برای اهل سنت در انجام امور عبادی شان به وجود آمد. در این دوره مراسم نوحه خوانی و سینه زنی و سوگواری برای سرور و سالار شهیدان ؛ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به عنوان یک عمل رسمی و شعار دینی در حضور شاهان صفوی برگزار می شد.(زندگانی شاه عباس اول3: 847)

دوم – شکل عزاداری به خاطر سابقه تصوف در سلسله صفوی و به خاطر باورهای صوفیانه ، در ابتدا با صدمه زدن به بدن و وارد نمودن جرح و لطمه همراه بود اما با ورود عالمان و فقیهان جبل عاملی نظیر شیخ بهائی به دربار صفویان رفته رفته عزاداری ها شکل معقول به خود گرفت و در قالب نوحه خوانی و اشعار عاشورائی ، سینه زنی و تجمع در مساجد ، حسینیه ها ، میادین و خیابان ها نمود پیدا کرد.(تاریخ عزاداری برای امام حسین -ع- ص292 – 299 نقل از مجله تاریخ در آئینه پژوهش ، ش3 ، سال1382)

سوم – در سایه حمایت ها و صِلِه های مرحمتی شاهان صفوی به شاعران و مداحان {که گاهی هم وزن شاعر بابت شعرش طلا می دادند(شاعری به نام شانی تکلو به عنوان پاداش شعرش در شأن علی-ع- به میزان وزنش طلا گرفت.)} ترکیب بندهای معروف و ماندگار و تأثیر گذاری آفریده شد. از جمله ترکیب بند جاودانه محتشم کاشانی که به زیبائی طی هفت بند واقعه عاشورا را در بُعد مظلومیتش به نظم کشیده است. هر چند شهید مطهری آن را در باب نفله کردن امام حسین(ع) ارزیابی کرده است.(حماسه حسینی ، ج1 ، ص؟) بد نیست یکی از بندهای ماندگار این سروده محتشم را تیمُّناً بیاورم:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟   -   باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین   -   بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است.

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو   -   کار جهان و خلق جهان جمله در هم است.

گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب   -   کاشوب در تمامی ذرات عالم است.

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست   -    این رستخیز عام که نامش محرم است.

در بارگاه قدس که جای ملال نیست   -   سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند   -   گویا عزای اشرف اولاد آدم است.

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین   -   پرورده کنار رسول خدا حسین(ع)
عزاداری در عهد قاجاریه(تا1304هجری شمسی)  

دو مسأله در این دوره برجسته است:

اول – رواج تعزیه خوانی در انواع و اقسام آن(دولتی ، اعیان ، زنان ، خانگی و ... ) گر چه در پیدایش تعزیه نظرات متفاوتی وجود دارد و منشأ پیدایش تعزیه را برخی مربوط به دوره آل بویه و بعضی متعلق به دوره صفویه و عده ای نیز وارداتی از غرب می دانند ولی قدر مسلَّم گسترش فوق العاده آن به دوره قاجار برمی گردد.(پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی)

دوم – عدم توجه به منابع رخدادهای مختلف عاشورا در تعزیه خوانی ها و عدم انطباق و همخوانی بسیاری از صحنه های تعزیه ها با واقعیات تاریخی و شأن و مقام قهرمانان کربلا.

عزاداری در عهد پهلوی(1304 – 1357ه.ش)

رضا خان میر پنج پس از کودتای 1299ه.ش مدتی را سردار سپه بود ولی پس از آن که نخست وزیران کودتا توفیقی در پیشبرد اهداف کودتا از پیش نبردند وی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. وی در این مدت از خود چهره ای وجیه و وطن دوست و مذهبی و در عین حال قاطع ارائه کرد. او در مدت کمی تمام شورش ها و قیام ها را سرکوب کرد و آرامشی درخور را به ملت هدیه کرد و با تدابیری نوعی یکپارچگی در کشور به وجود آورد. اما به نظر می رسد این ها یک روی قضیه بود و رضا خان خود را برای نیل به هدفی بلندتر و برای اهدافی بسی بلندپروازانه تر آماده می کرد. او پس از ناکامی در تبدیل نظام سلطنتی به جمهوری که از قضا بسیار برایش خوش یمن و اقبال بود ، و به توصیه برخی علما که از او خواسته بودند خود ردای سلطانی بر تن کند(به خاطر همان عوامفریبی ها و اقدامات سرکوبگرانه که آرامش را به ارمغان آورده بود.) تصمیم گرفت تا ابتدا طرفداران خود را وارد مجلس کند و در مرحله بعد با ایجاد تغییراتی در برخی مواد قوانین ، نظام سلطنتی قاجاریه را منقرض اعلام کند و به جای آن نظام سلطنتی پهلوی را (به توصیه محمد علی فروغی) جایگزین کند و به صورت موروثی در خانواده اش ابدی کند. این اتفاق در سال 1304ه.ش افتاد و رضا خان به یکباره تبدیل به رضا شاه شد. اما اقدامات ضددینی و ضدمذهبی رضا شاه از سال 1306ه.ش آغاز شد. وی نه به دلیل ضدیت با دین و مذهب(که همسرش در کتاب خاطراتش می گوید: او آدم با اعتقادی بود ... ر.ک: خاطراتی از خاندان پهلوی ، ص94) که به بهانه جبران عقب ماندگی های این ملت که مسبِّب آن را عقاید دینی و مذهبی می دانست کمر همت بسته بود تا آنچه را که فکر می کرد مانع پیشرفت این ملت است کنار بزند و از آن جلوگیری و ممانعت به عمل آورد تا مثلاً ملت روی خوشبختی و پیشرفت را ببیند. لذا یکی از اموری را که به زعم خودش از موانع می دانست ، شعائر مذهبی و مشخصاً عزاداری و مجالس روضه و روضه خوانی بود. رضا شاه از این سال اکیداً از برگزاری مجالس روضه و نوحه جلوگیری کرد و شرایط حاد و شاقی را برای ارادتمندان به اهل بیت و به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ایجاد نمود. در این دور? حدوداً 14 ساله عاشقان حسینی به مانند دوران بنی امیه اگر می خواستند مرثیه ای بر پا کنند به بهانه مرگ فرزند یا برادر یا پدر برگزار می کردند. تا این که به دنبال جنگ دوم جهانی و تبعید رضا شاه به جزیره موریس در اقیانوس هند پسرش محمد رضا بر خلاف پدرش از إعمال آن محدودیت ها دست برداشت و روش تعامل و مدارا را با کسانی که از نظر عقیده و مشی سیاسی متفاوت بودند ، پیشه کرد. از آن پس برگزاری مجالس روضه و نوحه و سینه زنی و دستجات عزاداری بدون هیچ ممانعتی و ممنوعیتی تا به امروز ادامه و تداوم داشته است.

از مجموع آن چه که گفته آمد این مطلبِ عریان خودنمائی می کند که در برهه هائی که فضا برای عزاداری ها از طرف دولت ها و حکومت ها فراهم آمده است و عزاداران دغدغه و دل نگرانی از بابت برخوردهای خشن نداشته اند به مرور بازار افزوده شدن خرافه ها و اکاذیب به واقعه عاشورا پررنگ تر شده است و رفته رفته به باوری راسخ تبدیل شده است به نحوی که برخی از آن ها را به سادگی نمی توان از ذهن و باور مردم زدود. مثلاً اگر کسی با استناد به منابع دست اول تاریخی ثابت کند که مِن باب مثال حضرت رقیه وجود خارجی نداشته است ، اگر او را تکفیرش نکنند شانس آورده است و قس علی هذا بسیار از افزودنی هائی که در کتبی مثل کامل بهائی ، روضةالشهداء ، اسرار الشهادة و ... یافت می شود و منبری ها به عنوان روضه های سوزناک به خورد خلق الله می دهند.

این مختصری بود از سیر عزاداری در طول چند قرن گذشته تا به امروز که سعی شد در حد وسع وبلاگ به صورت بسیار اجمالی و کلی نگاشته شود. اما انتظاری نیز هست و آن این که دوستان فرهیخته از جمله دوست عزیزم آقای دکتر قریشی و برادر ارجمندم آقای فاضل و نیز رفیق شفیق و تحلیلگرم جناب آقای رجائی و یا دوست بسیار مدقِّق و فهیمم آقای سید حسن حسینی و سایر عزیزان جهت غنا بخشی به این مطلب لطف فرموده حتماً با ارائه مطالب توضیحی یا تکمیلی خود هم بنده را سرافراز فرمایند هم بر علم و اطلاعاتم بیافزایند و هم اهتمامشان را در پیگیری این قبیل مطالب و مسائل نشان دهند. در اینجا بخش اول از بحث تمام شد و اینک بعون الله تعالی به مقوله شعر عاشورائی می پردازم.




تاریخ : پنج شنبه 89/10/9 | 8:15 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر