سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به اقتضای وجه تمایز انسان از سایر موجودات، هر چیزی که از انسان ظهور و بروز می­یابد، مستقیم یا غیرمستقیم، محصول اندیشه و دریافت اوست. این محصولات وقتی در گذر زمان بر روی هم انباشته می­گردد، فرهنگ یک جامعه را شکل می­دهد. فرهنگ جامعه چنان خود را از مجاری گوناگون تثبیت می­کند که می­تواند از رهگذر فرآیند جامعه­پذیری، انسان­ها را دانسته یا ندانسته در خدمت احکام خود قرار دهد. بدین ترتیب، فرهنگ را می­توان کلیت گسترده­ای دانست که بودن، زیستن و مردن آدمی را معنا می­بخشد. آن­چه در این میان، هویت و مختصات فرهنگ را معین می­سازد، نوع نگرش و تفکر ویژه­ای است که پشتوانه معرفتی فرهنگ تلقی می­شود، و معمولاً توسط پیامبری الهی، و یا حکیمی فرزانه، و یا اندیشمندی تیزبین، پیشکش جامعه انسانی می­گردد.

یکی از پیامدها و ثمرات فرهنگی در تمام جوامع بشری، اساطیر هر جامعه می­باشد، که بیان تصویری و تمثیلی و رمزی مجموعه­ای از ارزش­ها، باورها و هنجارهای مورد توجه جامعه بوده، و پیدایی نهادها و آداب و رسوم خاص اجتماعی را تبیین می­کند. اسطوره را می­توان نماد مناسبات پاینده و دوام­پذیر زندگی دانست؛ زیرا جلوه­گاه ایده­آل­ها، حقیقت­ها و ارزش­های مطلق انسانی یک دوره از تاریخ، یا یک قوم، و یا اصلاً نوع بشر است. اساطیر، آئینه تمام­نمای بودن­ها، و همچنین نبودن­های یک دوره اجتماعی است؛ به همین دلیل، برای شناخت یک تمدن یا فرهنگ، می­توان اساطیر آن را مطالعه کرد تا افکار، گرایش­ها، احساس­ها و آرزوهای آن فرهنگ یا تمدن را دریافت، و به امکانات یا کمبودهای آن­ها واقف گردید.

دقیقاً از همین جا، می­توان به نقطه ضعف اسطوره دست­یافت؛ اسطوره، یک کیفیت ویژه فرهنگی و ساخت­یافته است؛ بدین معنا که یک فرهنگ خاص هم اسطوره را می­سازد، هم محتوای روایی آن را فراهم می­آورد، و هم کارکرد آن را مشخص می­کند. اسطوره یک ساخت تعیین­کننده و فعال، و از پیش­ معین شده برای تسلط بر ذهن آدمی نیست، بلکه ذهن اجتماعی انسان در دل یک فرهنگ، اسطوره را در ساخت معین آن ارایه می­کند. هرچند نمی­توان نقش مهم و کارکردهای گسترده و عمیق اسطوره­ها را برای جوامع انسانی نادیده گرفت؛ اما مسلم است که اساطیر برساخته ذهن آدمی، برای پاسخ­گویی به نیازهای خاص مادی و روحی او فراهم آمده است. پس هرچند اسطوره­ها دارای اصول مشترکی در تمام جوامع انسانی با قرائت­های مختلف می­باشد، اما در عین حال، می­توان وجوه اختلاف جوامع را نیز در اساطیرشان مشاهده کرد.

بر پایه این ادعا، می­توان گفت که اسطوره نامیدن امام حسین (علیه السلام) و قیاس آن حضرت و قیام خونین او با اسطوره­های اقوام و ملل جهان، و یا حتی مقایسه کردن آن حضرت با بزرگان و رهبران و قهرمانان جوامع انسانی، تقلیل دادن نقش و جایگاه والای آن حضرت خواهد بود. بر این اساس، وقتی یک جامعه با حسین (علیه السلام) و واقعه کربلا بسان یک اسطوره عمل نماید، او را در چارچوب فرهنگی خود محصور نموده، و طبق باورهای اجتماعی خود، حادثه عاشورا را بازسازی و بازتولید می­کند. البته این واقعیتی است که در طول تاریخ رخ داده است؛ اما حقیقت آن است که حسین (علیه السلام) فراتر از اسطوره بوده، و قیام او و آموزه­های گران­سنگ آن چراغی فراروی جوامع بشری است تا از معارف آن بهره گرفته، و بر اساس این پشتوانه معرفتی، فرهنگ خود و شاخص­های آن را ارتقا بخشند.

اگر چنین انگاره­ای درباره عاشورا و کربلا، ترویج گردد، آن­گاه می­توان امیدوار بود که بسیاری از آسیب­های نگرشی و رفتاری پدید آمده پیرامون این واقعه در طول تاریخ، رفع گردد.




تاریخ : چهارشنبه 89/10/8 | 9:27 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر