*فقر*
می خواهم بگویم ...
فقر همه جا سر می کشد ....
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...
فقر ، چیزی را "نداشتن" است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست...
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند....
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد می کند ...
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود ...
فقر ، همه جا سر می کشد ...
فقر ، شب را "بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر، روز را "بی اندیشه" سر کردن است.
دکتر شریعتی
تاریخ : سه شنبه 89/8/11 | 2:16 عصر | نویسنده : علی رضائی |
نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.