سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجاب از مقولاتی است که ریشه در تمدن بشری دارد.درباره ی آن سخن ها گفته شده وتحولات زیادی را - تا به امروز- از سرگذرانده است. درایران نیز پس از پیروزی انقلاب و بروز تغییرات بنیادین، دستخوش تغییراتی شده و وارد مرحله ی جدیدی گردید. به دیگرسخن، حجاب نیز به اقتضای شرایط وارزش های انقلاب، رنگ وبوی اسلامی به خودگرفت.درآن روز بسیاری از زنان ما حجاب اسلامی را - فارغ از تحمیلات رژیم پهلوی - به عنوان حافظ ارزش های زنانه و با آزادی کامل انتخاب کردند واز این نظر، انقلاب اسلامی ایران نقطه ی عطفی برای مسأله ی حجاب وعفاف محسوب می شود.

درآغازین روزهای پیروزی انقلاب ودرپی دستور حضرت امام خمینی(ره) مبنی برحضور زنان درادارات با حجاب اسلامی، مراقبت های بیشتری نسبت به رعایت حجاب، جداسازی فضاهای مردانه وزنانه وفشار های اجتماعی وفیزیکی به بانوانی که رغبتی به رعایت حجاب نداشتند اعمال ودرنهایت به قانونی شدن آن منجر گردید.

درماده 102 قانون قبلی مجازات اسلامی آمده بود که زنان بدون حجاب شرعی (اعم از ایرانی وغیرایرانی و مسلمان وغیر مسلمان) مستوجب 74 ضربه شلاق هستند.این ماده بعداً حذف شده ودرسال 1375 تبصره ی 1 ماده 638 قانون مجازات اسلامی جای آن راگرفت که:« زنانی که بدون حجاب شرعی درمعابر و انظارعمومی ظاهرشوند، به حبس از10 روز تا 2 ماه و از50 هزار تا500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد». با وضع قوانینی درمورد حجاب، بی حجابی ماهیتی مجرمانه یافت؛ به این معنی که اکنون بی حجابی:

1-     ازجرائم عمومی است.

2-     ازنظر حصول نتیجه ی مجرمانه، یک جرم مطلق وصرف تحقق رفتار مجرمانه و تشکیل عنصر مادی جرم، مجرم مستحق مجازات است.

3-     از جمله جرائم مشهود است وطبق بند 1 ماده ی 21 قانون آیین دادرسی کیفری، ضابطین قضایی می توانندبه محض رویت جرم، مجرم راتوقیف نمایند.دخالت نیروی انتظامی دربرخورد با مسأله بی حجابی نیز براساس بند 8 ماده 4 قانون نیروهای انتظامی مصوب سال 1369 موجه است .زیرا دراین ماده نیروی انتظامی به عنوان ضابط عام قضایی معرفی شده است.

با وجود این که الزام واجباربه رعایت حجاب یک امر قانونی بوده وشهروند قانونمند نبایداز قوانین کشور تخطی نماید؛ اما بعداز پیروزی انقلاب اعتراض به حجاب اجباری را به دوشکل شاهد بوده ایم:

الف) اعتراض مردمی (ابتدا با راهپیمایی وسپس به شکل مبارزه ی منفی که امروزبه بدحجابی شهرت یافته است).

ب) اعتراض بعضی از اهالی علم وتحقیق

درنظام های مردم سالار، دولت باید راه های قانونی طرح اعتراضات شهروندان را هموار و فضای گفتمان علمی در مقوله های مختلف را فراهم نماید اما درکشور ما – حداقل درمورد حجاب – وضع بدین منوال سپری نشد.بدیهی است که حضور بدحجابانه در انظار عمومی براساس قوانین موضوعه ی کشور قانونی نبوده ودرباب علل و عوامل رواج آن درجامعه سخن فراوان و جای طرح آن دراین مقوله نیست ؛ اما یکی از علل آن بسته بودن راه های قانونی برای بیان اعتراض است. درکنار وجود محدودیت برای اعتراض مردمی، طیف دانشمند و پژوهشگر هم طایفه ای ناکام بوه و نه تنها نتوانسته اند گوش سخن نیوشی برای خود بیابند که جرأت سخن گفتن را هم به مرخصی – بامدت نامعلوم – فرستاده اند. بااین حال این قلم ناچیز قصد دارد:

-          بدون ورود به ماهیت بحث حجاب وعفاف

-          با اعتقاد به وجوب حجاب اسلامی

مطالبی را - هرچند کماً وکیفاً ناقص، اما – بی پرده - درپیش رو بگذارد. امید است مقبول طبع بلند ونقد مخاطبان اندیشمند قرارگیرد:

یک - قانون گذار مدعی است که قوانین موضوعه درخصوص اجبارحجاب مبنای دینی داشته وازنص صریح برگرفته شده است.این مطلب کاملاًدرست وبه جاست که خداونددرسوره ی مبارکه ی احزاب آیه ی 59 زنان ودختران پیامبر و زنان م?منین رابه مقداری ازپوشش- که آن هاراازگزندمردان بیماردل درامان بدارد- امرنموده است و به تعبیرفقهای بزرگواراین آیه وآیات و روایات دیگرمبنای وجوب حجاب است؛ اماس?ال مهم این است که آیا جرم بودن عدم رعایت حجاب راهم می توان از آن ها  استنباط نمود؟همه می دانیم که:

الف) سوره ی احزاب مدنی است و زمانی نازل شده که پیامبرعظیم وکریم اسلام(ص) قدرت اجرایی خوبی درمدینه تدارک کرده بود.

ب)آیه ی مذکور درمقابل مزاحمت های عده ای بیکاروبی عار- که درهنگام ورود زنان ودختران به مسجدباعث اذیت وآزارآن هامی شدند- نازل شده است.

 بنابراین می بینیم که پیامبرگرامی اسلام (ص)علیرغم داشتن قدرت درایجادگروه های – به تعبیر ما- گشت ارشادیاامربه معروف وایجادمحدودیت هایی برای زنان بدحجاب یابی حجاب، فقط به پایین ترآوردن جلباب های زنان ورعایت و مراقبت بیشترآنان توصیه نموده است تا منش آن ها را از مشابهت باافرادمریض متمایز وضریب مزاحمت برای آن ها راکم نماید.

 قرآن دربسیاری از آیات خود بعضی از اعمال حرام را جرم دانسته وحتی شمار تازیانه های مجازات راهم مشخص نموده است نمونه ی آن درمورد عمل زنادرسوره مبارکه ی نورآیه ی 2 می باشد.امادرخصوص رعایت حجاب وعفاف که در5 آیه ازقرآن ( احزاب آیات32و59 ونور آیات 30و31 و60) برآن اشاره ای رفته است، جزتوصیه به تقوی، حجاب وعفاف چیز دیگری از آن ها برداشت نمی شود. حتی درصورت استنباط حکم وجوب حجاب از آیات مذکور، نمی توان از آن ها حکم جزایی استخراج نمود.سابقه ی چنین چیزی را درحکومت های صدراسلام هم نمی توان یافت.

 با توجه به مطالب بالاممکن است :

1- ب) علیرغم اعتقاد عده ای مبنی برفردی بودن موضوع حجاب، عده ای آن رامقوله ای اجتماعی تلقی کرده وبی حجابی را مایه ی فسادو افسادجامعه بدانند.دراین خصوص باید یادآور شویم که:

اولاً: این فکرازجایی نشأت می گیردکه ماتصور کنیم – همانگونه که تصور می کنیم – تمام افراد بی حجاب و بدحجاب دچار فساد اخلاقی وجنسی اند و وجود آن ها درجامعه حتماً وبدون استثناء باعث فساد وروابط نامشروع است؛ درحالی که چنین چیزی صحت نداردزیرااگر داشته باشد، علی القاعده نباید یک انسان پاک وسالم دردنیا – البته جز درایران - پیداشود.

ثانیاً : اگردرغرب (به تعبیرما) فساد جنسی وجود دارد، ناشی از – فقط – بی حجابی نیست.بلکه نتیجه ی آزادی درروابط جنسی است وبدون شک این دو نمی توانند لازم وملزوم یکدیگر باشند.

ثالثاً :باوجود حجاب اسلامی درکشورما طبیعتاً نباید مشکلی به نام مفاسداخلاقی، اجتماعی وجنسی – آن هم به صورت بحران – وجود داشته باشد.

2- ب) عده ای ممکن است استدلال کنند که وضع قانون درجامعه نباید الزاماً براساس نصّ صریح یا ضمنی صورت گیرد وقانونگذار می تواند قوانینی را براساس اقتضائات ونیاز جامعه وضع نماید. هیچ خرده ای براین سخن نمی توان گرفت.اما این موضوع هم نبایدمغفول واقع شود که از مهم ترین ویژگی های یک قانون ، موثر ومجرا بودن آن است. اگر اجرای یک قانون اثرات مورد انتظاررا نداشته باشد، جنبه های فلسفی و ماهیتی آن زیرس?ال خواهد رفت. و آن س?ال این است که بعد از سی سال اجرای قانون حجاب اجباری، آیااثرات آن مطلوب وقابل قبول بوده است؟

3- ب) ممکن است بعضی را اعتقاد براین باشدکه چون حجاب از ضروریات دین است، پس نفی وانکار را برنمی تابد وعدم رعایت علنی آن وهن شریعت است وخلاف طریقت.دراین مورد نیز باید به عرض برسد که اگر این از ضروریات دین است؛ نمازهم، چنین است.پس نخواندن آن باید مستوجب مجازات باشد. شاید بگویید نمازیک امر فردی است ونخواندن آن نما وجلوه ای درجامعه ندارد تا بتوان خاطی را به تیغ مجازات گرفتارنمود. دراین موردهم باید س?ال شودکه مگر درجامعه ی اسلامی عمل «زنا » درانظار صورت می گیرد و یک امر اجتماعی است که برای مرتکبین آن مجازات سخت پیش بینی شده است؟ پس صرف فردی یا اجتماعی بودن یک عمل، نمی تواند مبنایی برای مجرمانه یا غیر مجرمانه بودن آن باشد.

دو – دین برای خطاها ولغزش هایی مجازات تعیین نموده است که ارتکاب آن ها حقی فردی یا اجتماعی را نقض نموده یا مخل امنیت واجرای عدالت باشد.عدم رعایت حجاب اسلامی ممکن است گناه باشد، اماچون حقی از کسی ضایع نمی کند، لذا تلقی جرم بودن آن جای تأمل فراوان دارد. لازم به تذکراست که گاهی حق جنبه ی اخلاقی وگاهی جنبه ی حقوقی دارد.مثلاً ازحقوق متقابل همسایگان این است که از احوال یکدیگر مطلع باشند ودرانجام تعمیرات منزل ومعاشرت های روزانه ، ضرر و زیانی به هم وارد نکرده وامنیت یکدیگررا به خطر نیندازند.این که ازاحوال هم باخبر باشندیک حق اخلاقی است واگر تحقق نیابد،جرمی محقق نشده است. اما وارد کردن ضرر و زیان وسلب امنیت وآسایش همسایه یک عمل مجرمانه است وچون تضییع حقی را به دنبال دارد، درقانون برای آن مجازات معینی درنظر گرفته شده است.(البته بماند که قوانین ما دراین گونه موارد دچارخلأ فراوان است).

سه – همه ی اندیشمندان – چه دینی وچه غیر دینی – براین باورند که افراد دراعتقادات خود آزادند.قرآن کریم نیز درآیاتی مهر تأیید برآن نهاده است. یکی از نشانه های آزادی اعتقاد، آزادی درلوازم و مناسک آن است. مثلاً نمی شود کسی را درمسلمان بودن آزاد گذاشت اما حق خواندن نماز، گرفتن روزه وبه جا آوردن مناسک وشعائر دیگررا از اوسلب نمود. یا درممالک پیرو دین مسیح (ع) مسلمانان را مجبور کنند که روزهای یکشنبه به کلیسا رفته وبا زنان ومردان اجنبی مصافحه نمایند وگرنه به شلاق یا حبس محکوم شوند.اگر اجبار یک زن مسلمان به برداشتن حجاب دریک کشورغیر اسلامی - که بارها مورداعتراض ما واقع شده – موهن وسلب کننده ی آزادی است؛ پس عکس آن هم می تواند صادق باشد. چنان که پیشتر آمد، صدور حکم کلی درماده ی 102 قانون قبلی مجازات اسلامی وتبصره ی 1 ماده 638 قانون مجازاات اسلامی فعلی درخصوص مجرم بودن زنان بی حجاب (مسلمان یاغیر مسلمان وایرانی یا غیر ایرانی) ، این س?ال را به ذهن متبادرمی کند که آیا طرح تلویحی این موضوع که «ما می توانیم برای دیکران تصمیم بگیریم ولی دیگران حق چنین کاری را ندارند» ؛جای تأمل ندارد؟

چهار- درمورد بحث « حجب » و « حجاب » و « عفاف» دو موضوع وجود دارد که به تفکیک باید به آن ها پرداخته شود:

1- چهار) دربسیاری از مقالاتی که درمورد اثبات اجبار حجاب درجراید وفضاهای مجازی نوشته شده سعی شده است به آیات و روایاتی استناد شود. گاهی تعداد آیات و روایات آورده شده درمقاله ای به بیش از ده مورد می رسد و طی آن نتیجه گرفته می شود که حجاب، واجب واجباری است و برمس?ولین است تابه هر شکل ممکن آن را درجامعه اقامه نمایند.اما جالب این که همه ی مستندات درباب توصیه به عفاف است تاحجاب.

2- چهار) « حجب » و « حجاب » - علیرغم مترادف نبودن- رابطه ی تنگاتنگ بایکدیگر دارند. یعنی حجاب از پیامد های حجب وحجب ازعوامل شکل گیری حجاب است. به تعبیر دیگر برای برقراری حجاب وهمزمان با توصیه به آن، باید در نهادینه کردن فرهنگ حجب وحیا وعفاف کوشید؛ که اگر چنین شود ، محجّب شدن جامعه نیاز به قانون وقوا ندارد. هرچند این مطلب یک قاعده ی کلی ، عقلانی وبدیهی است؛ اما سال ها است که درکشورما عکس این قاعده عمل می شود.یعنی همه ی تلاش ها براین است که ازحجاب به حجب برسند؛ که کاش می رسیدند. شاید بتوان یکی ازعلت های این ناکامی را جایگزینی قانون ومجازات به جای فرهنگ وفرهنگ سازی دانست. البته ما منکر کارهای زیادفرهنگی انجام شده دراین خصوص نیستیم؛ اما با احترام به همه ی این کارهای باید به عرض برسد که این املای نوشته شده باید پاک واز نو نوشته شود زیرا نمره ی صفر – حالا کمی بالاتر!- نشانه ی وجود اغلاط فراوان وفاحش درآن است. اگر نیروی انتظامی صلاحیت فرهنگ سازی درزمینه ی حجاب وعفاف رادارد؛ پس لابد آموزش وپرورش هم می تواند پا در پوتین نیروهای نظامی وانتظامی بنماید وگره از کار امنیت درون وبرون مرزها بگشاید.پس بایدهرکاری به اهلش سپرده شود.  

پنج – واژه ی « بدحجابی» زمانی متداول گردید که با وجود قانون منع بی حجابی، عده ای به آن توجه ننموده اما جرأت برداشتن کامل آن راهم نداشتند. از سوی دیگر چون شمار آن ها هرروز روبه فزونی می رفت ومجازات همه ی آن ها هم غیر ممکن می نمود؛ لذا برا ی توجیه این تسامح، اصطلاح میانه ی « بدحجابی» زاده شد. بسیاری از فقها معتقدند که واژه ی بدحجابی درقاموس حجاب جایی ندارد. زیرا تبرّج و خود نمایی، خود آرایی، وافشان وپریشان کردن زلف هرمقدارکه باشد، مصداقی از مفهوم کلی محسوب شده و حرام است.

درصورت صحت مطالب بالا و مساوی بودن دو واژه ی « بی حجابی» و «بدحجابی» موضوع دیگری مطرح می شود وآن تخلف دوگانه ای است که درمورد حجاب درجامعه درحال صورت گرفتن است. یکی تخلف جمعیتی از زنان که به شکل غیر قانونی در انظار ظاهر می شوند ودیگری تخلف ارگان های ذی ربط که در مقابل این قانون شکنی را ه منطقی وحساب شده ای را جرتساهل وتسامح نپیموده ودراجرای قانون کوتاهی نموده اند.

شش–  س?ال مهمی که درمورد اجبار حجاب باید به آن جواب داده شود این است که ما دراجرای این سیاست پیرو کدامیک از این دو دیدگاه هستیم: دیدگاه « تکلیف گرا » یا « نتیجه گرا »؟

الف) دیدگاه « تکلیف گرا »: اگرپیرو این دیدگاهیم - همچنان که حضرت امام خمینی (ره) نیز پیرو این دیدگاه بوده ونظرات ایشان منشأ بسیاری از قوانین موضوعه وتصمیم گیری های کلان کشوری است – باز باید به چند س?ال مهم دیگر هم جواب دهیم که :

-          چه کسی اجبارحجاب را برما تکلیف کرده است ؟

-          این اجبارازکدامین متن ومنبع فقهی استنباط شده است؟

-          درصورت تکلیف، آیا ساختن یک دکوراسیون از حجاب اسلامی از مارفع تکلیف می کند؟

ب) دیدگاه« نتیجه گرا »: حال اگردیدگاه نتیجه گرا ملاک رفتار وسیاستگزاری های ما است ؛ پس باید نتیجه ی سه دهه تلاش درجهت نهادینه کردن حجاب و گرایش قلبی وعملی مردم به آن را به صورت جدی مورد تجدید نظر قراردهیم. با کمی انصاف وچند پژوهش علمی می توان به این نتیجه دست یافت که ما دررسیدن به اهداف تعیین شده توفیق وثیقی حاصل نکرده و باید با رفتارهای عمومی حاکی از گریز و لجبازی با مقوله ی حجاب ، رفتاری به دور از لجبازی وگریز های تاکتیکی پیشه ی سازیم.البته شاید عده ای براین باور باشند که وضعیت حجاب درجامعه درسطح رضایت بخشی است. اما شرایط عمومی ، اظهارات بعضی از مسوولان،وعاظ و ائمه ی جمعه وجماعات و... از چیز دیگری حکایت دارد.

 درپایا ن یادآوری این نکته را لازم می دانم که بی شک نوشته ی پیش روی شما به دلایل مختلف خالی از لغزش نیست.لذا از تذکر این لغزش ها صمیمانه استقبال می کنم وسپاسگزارم. درضمن باردیگربه مخاطبانی که این نوشته را خوانده واکنون منتظرند تا مهر ارتداد و ضدیت با ضروریات دین را برپیشانی این ناچیز بچسبانند؛ اعلام می دارم که بنده به وجوب حجاب تعریف شده دراسلام اصیل مومن ومعتقد می باشم.




تاریخ : دوشنبه 89/6/1 | 12:26 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر