وقتی انقلابی در یک کشور رخ می دهد، مردم و رهبرانش با حالت هیجان انقلابی گری به تغییر دست می یازند و بر اهداف خود سخت پای می فشارند. آن ها خود را چون کوه، استوار و چون سنگ و صخره، محکم و نفوذ ناپذیرمی دانند. دوران انقلاب هنگام تغییر است و پس از آن نوبت به دوران تثبیت می رسد. در این دوره باید هیجان جای خود را به تعقل و آرامش بدهد و بدون این که اهداف انقلاب تحت الشعاع قرار گیرد، فریاد یکسویه ی انقلاب به زبان دوسویه ی گفت وگو(دیالوگ) تبدیل شود.
انقلابیون در برخورد با اصل فوق به دو گروه تقسیم می شوند. عده ای آن را می پذیرند و عقیده دارند:
چون سر و کار تو با دنیا فتاد
پس زبان دیپلماسی باید گشاد
و عده ای دیگر مدام در بوق انقلابی گری می دمند، برای پیشبرد اهداف و استراتژی انقلاب، زبان انقلابیگری را بر می گزینند و به کارگیری هر زبان دیگری را مغایر با اهداف انقلاب و بلکه خیانت قلمداد می کنند. به عقیده ی نگارنده دیپلماسی این دو گروه را می توان به دو نوع «دیپلماسی آب» و «دیپلماسی سنگ» تقسیم کرد. عنوان این دو دیپلماسی برگرفته از ویژگی هایی است که در «آب» و «سنگ» نهفته است. مثلاً دنیای آب چنین است که:
الف) اگر دو قطره به هم برسند، به یکدیگر می پیوندند و قطره ی بزرگ تری تشکیل می دهند.
ب) آب در مسیر خود ابتدا مانع را در هم می شکند. اگر نتوانست، سعی می کند مانع را با خود همراه کند و ببرد. اگر به این کار هم موفق نشد، تلاش می کند روزنی را – هر چند کوچک و ناچیز- برای نفوذ بیابد.
* بنابراین دیپلماسی آب بر این مبانی استوار است:
1- به کار بردن سختی یا نرمی به جای خود
2- گم نکردن هدف و مسیر
3- اصرار بر پیدا کردن روزنی برای گذشتن از موانع
4- عقب نشینی تاکتیکی
5- فرصت سازی
6- آینده نگری
7- حساسیت زدایی
8- گذشتن از اهداف کوچک برای رسیدن به اهداف بزرگ تر.
9- همراه کردن همه ی نیروها با هم در یک جهت.
10- جدیت و پشتکار
11- شجاعت و جسارت
* و اما خاصیت سنگ:
الف) هیچگاه چند سنگ با هم یکی نمی شوند.
ب) سنگ ها – حتی وقتی که در یک مسیر حرکت می کنند – توان اجتناب از برخورد با هم را ندارند و چون به هم می خورند باعث متلاشی شدن یکدیگر می شوند.
پ) از موانع کوچک عبور می کند، چون به مانع متوسط می رسد آن را در هم می شکند و زمانی که با مانع بزرگ روبه رو شود برای همیشه متوقف می گردد.
بنابراین دیپلماسی سنگ را می توان بر اصول زیر استوار دانست:
1- استفاده از زور و خشونت
2- نداشتن انعطاف
3- ناتوان بودن در اتحاد و پیوند با دیگران
4- استفاده از قدرت و امکانات به صورت نامعقول
5- برخورد با دیگران؛ حتی اگر خودی و هم مسیر باشد.
6- انفعال و وادادگی در مقابل قدرت های بزرگ.
(البته متخصصان علوم سیاسی این روش را دیپلماسی نمی دانند)
آنچه در بالا آمد نمی خواهد «سنگ» یا «آب» بودن را فقط به دنیای دیپلماسی و سیاست محدود کند. این موضوع می تواند در روابط اجتماعی و فردی و خانوادگی نیز مصداق داشته باشد. مثلاً:
- سخت و قالبی بودن، کار فهمیدن و درک کردن دیگران را مشکل و بزرگ و بزرگوار شدن را ناممکن می کند.
- نرمی، آرامش و مدارا نشانه ی بزرگواری، بخشندگی و اجتماعی بودن است.
- معنای واقعی استواری و سرسختی را باید در دل نرمی و گذشت جستجو کرد.
- انعطاف و نرمی با مصمم بودن و قاطعیت مغایرت ندارد. یک انسان یا یک سیستم می تواند همه ی آن ها را یک جا و با هم داشته باشد. این امر بستگی به میزان هوش فردی یا هوش سیستمی دارد.
- شاید سر بر دیوار گذاشتن و فشار دادن برای نا آشنایان به «سر» و «دیوار» نشانه ی شجاعت و جسارت باشد؛ اما برای آشنایان به دیپلماسی، کاری ابلهانه است.
.: Weblog Themes By Pichak :.