توهیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا برآتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی، خود از کمند برستی
فکر می کنید این بیت ها را چه کسی سروده؟
...جناب سعدی.
شاید فکر می کنید جناب سعدی این ها را برای معشوقش سروده، ولی اشتیاه فکر می کنید. آدم نه تنها برای چنین معشوق بی احساسی شعر نمی گوید، بلکه اگر دستش به او برسد، خفه اش می کند؛ بلادرنگ.
طبق گزارش های رسیده از منبع، مخاطب سعدی در این دوبیت، «آمریکا» است. این که چرا قرار بوده آمریکا و جناب سعدی باهم درآتش سوزان بنشینند، هیچ سند مستندی در دست نیست، اما از شواهد و قراین چنین برمی آید که آمریکا بر اساس خوی حیله گری اش جناب سعدی را طی مذاکرات طولانی گول می زند، او را درآتش سوزان می نشاند، بعد هم باکمند می بندد و خودش فرار می کند. می گویند جناب سعدی توسط جناب مولوی از آتش نجات پیدا می کند و به خاورمیانه آورده می شود تا از گزند آمریکا درامان بماند. شاید یکی از دلایل کشیده شدن پای آمریکا به خاورمیانه هم همین باشد. ظاهراً جناب مولوی سخت نسبت به آمریکا بی اعتماد بوده و درباره اش گفته:
عهد او سست است و ویران و ضعیف
گفت او زَفت و وفای او نحیف
در این جا باید فرصت را غنیمت شمرد و در سالگرد امضای برجامِ بی فرجام به مسؤولانی که با همه ی هشدارها، باز به آمریکا اعتماد کرده و می کنند تذکر داد که:
اولاً بی وفایی این کدخدا چیزتازه ای نبوده و براساس آن چه که دربالا آمد، حداقل به قرن هفتم هجری برمی گردد. بی شک اگر در تاریخ بیشترکنکاش کنیم می توانیم ردّ این حیله گری ها و بیوفایی ها را تا عهد باستان هم دنبال کنیم.
ثانیاً نشان می دهد آمریکا از اول هم با ایرانی جماعت مشکل داشته وهنوز هم دارد؛ حتی با یک شاعرش.
حالا هی بروید دور میز مذاکره با آمریکا بنشینید و تمام قدرت، شوکت، عزت و عظمت بیکران به وجود آمده در این سی و اندی سال و نیز منابع، فناوری هسته ای، حوض آب سنگین، دیگ کیک زرد و اورانیم غنی شده ای را به باد فنا بدهید که می توانستیم با آن خیلی کارهای خوبِ بازدارنده برای خودمان انجام بدهیم.
(15/8/96)
.: Weblog Themes By Pichak :.