مدت ها است که بحث آزادی – و البته چند بحث کوچک دیگر - در ایران در سطح بین الملل چالش برانگیز شده. مثلاً به عنوان یک نمونه از خروارها گزارش مغرضانه ی حقوق بشری در باره ی ایران این است که "گزارشگران بدون مرز" در باره ی وضعیت آزادی مطبوعات و رسانه ها در جهان گفته اند «ایران رتبه ی 172 را از بین 175 کشور کسب کرده است».
شما را نمی دانم، اما حقیر به این دروغ ها باور ندارم. من معتقدم نه تنها آزادی در کشور ما وجود دارد، بلکه در حد مطلق است و می توانم با چند مثال ساده این ادعا را برای تان ثابت کنم:
مثال اول) فرض کنید یک نفر ایران اتفاقاً تصمیم بگیرد از صبح تا شب هر جور که خواست رانندگی کند؛ تمام قوانین راهنمایی و رانندگی را زیر پا بگذارد و زمین و زمان را با حرکات و سکناتش به هم بدوزد. سؤال من از شما این است که آیا می تواند یا نه؟ معلوم است که می تواند. حتی پلیس محترم راهنمایی قول داده در خیابان ها پیدایش نشود تا شهروندان بتوانند آزادانه هر کاری دل شان خواست انجام بدهند.
مثال دوم) فرض کنید یک نفر دیگر اراده کند یک اختلاسی بفرماید. به محض اظهار اراده برای اختلاس، مأموران محترم تشریفات مراسم اختلاس، آن شخص را می برند و تمام حساب های دولتی، بانک ها، صندوق ها، گنجه ها، پستوها و سوراخ سومبه ها را نشانش می دهند و به او می گویند که از هر جایی دوست دارد می تواند اختلاسش را انجام بدهد. ضمناً به او اطمینان می دهند که مجلس و دیوان محاسبات و سازمان بازرسی و وزارت اطلاعات به هیچ وجه آزادی شهروندی این عزیزان را خدشه دار نمی کنند و مزاحمش نمی شوند؛ البته به دو شرط: اول این که اختلاسش کمتر از چندهزار میلیارد تومان یا دلار نباشد، چون کمتر از این مبالغ اصلاً در شأن کشور مانیست. دیگر این که اختلاس توسط آدم های بی کس و کار و تازه به دوران رسیده ای مثل خداداد و شهرام و امیرمنصور و بابک و این ریزوپیزها انجام نشود. در این صورت مجازات سختی در انتظارشان خواهد بود. معنا ندارد هر کس و ناکسی در این کشور سرش را بیندازد پایین و بیاید اختلاس کند. مطمئناً هر چه اختلاس توسط مسؤولان بالاتر انجام شود، کلاسش بیشتر است.
مثال سوم) اگر شخصی اراده کند به دیگران – از مسؤولان ما تا رؤسای کشورهای دیگر- فحش بدهد. آزادی اقتضا می کند که این شخص – البته اگر خودی باشد - نه تنها می تواند هر فحشی را به هر کس که دلش می خواهد بدهد، بلکه بسته به موقعیتش، امکانات لازم هم در اختیارش قرار می گیرد. مثلاً اگر فحش دهنده، یکی از مسؤولان باشد، تلویزیون با افتخارِ تمام، مراسم با شکوه فحاشی را ضبط و در طول شبانه روز چندین بار پخش می کند و اگر مداح باشد، رسانه های متعهد، جلسات او را کاملاً پوشش می دهند و تلویزیون هم در یکی از بخش های خبری به او مراجعه می کند و می پرسد: حاجی! می گویند تو به این و آن فحش می دهی. "بی تعارف" و خداوکیلی بگو ببینیم درست است یا نه؟
او هم جواب می دهد: بله. چه عیبی دارد؟ مگر بزرگان دین ما به دیگران فحش نمی دادند. اسلام سرتاپایش فحش است. اصلاً باید به دشمنان و غیرخودی ها فحش داد. حق شان است. گور پدرشان...
ضمناً اگر فحش دهنده، یک رسانه باشد، چند مجوز برایش صادر می شود تا کارش را بهتر و با امنیت بیشتر انجام بدهد؛ از جمله: مجوز روزنامه یا نشریه به صورت دائم و غیرقابل ابطال، مجوز فحاشی، مجوز بصیرت، مجوز انقلابی گری، مجوز پاسداری از ارزش ها و...
لازم به ذکر است که مصادیق آزادی مطلق در کشور ما به همین چند مورد محدود و خلاصه نمی شود. مثلاً می شود مثال هایی در باره ی قوه ی محترم قضائیه، لغو آزادانه ی کنسرت ها و سخنرانی ها و حتی اعلام خودمختاری بعضی استان ها آورد، ولی ما فقط خواستیم از تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و... چند مثال کوچک بیاوریم تا دوستان حضور ذهن پیداکنند و با خواندن این مطلب، دیگر گول حرف های استکبار جهانی مبنی بر نبود آزادی در کشور ما را نخورند.
(25/8/95)
.: Weblog Themes By Pichak :.